بارها در کنفرانسها، گفتمانها و نشستهای ملی و بینالمللی از جوانان به صفت ستون فقرات جامعه، قشر متحرک، سرمایههای معنوی، نسل تغییر و تحول، رهبران فردا و آیندهی کشور یاد شده است که با توجه به ظرفیت بالقوهی نسل جوان، میتوان تمام صفات متذکره را تأیید کرد؛ اما باید یادآور شد که فصل کارآموزی جوانان افغانستان گذشت و حال فصل کارآمدی این نسل جهاندیده و باتجربه است. جوانان امروزی، بر اساس آمارهای رسمی، بیش از هجده میلیون نفوس کشور را تشکیل میدهند و طی بیست سال گذشته، با هزاران مشکل و محدودیتها، در داخل و خارج از کشور تحصیل کردند، تجربه کسب نمودند و برای توسعه و شکوفایی افغانستان طرحها و برنامههایی در سر دارند که با دست یافتن به کوچکترین فرصت آن را تطبیق خواهند کرد. برای این نسل متحول و نواندیش، یک معینیت امور جوانان با منابع مالی محدود، ظرفیت نیروی بشری اسفبار، محیط کاری با سبک قدیم، بدون برنامهی جامع و فراگیر مطابق وضعیت امروزی جوانان، شایسته نه بلکه اهانت پنداشته میشود. بنابراین، زمان آن فرارسیده است تا در ساختار، تشکیلات، بودجه، نیروی بشری، محیط کاری، و تمام ابعاد این اداره، تجدید نظر شود.
در این نبشته تلاش میکنم تا خلاءها و کاستیهای موجود در این اداره را مورد بررسی و کنکاش قرار دهم و در ضمن طرح و برنامهی جدید و کارا جهت اصلاحات پیشنهاد میکنم تا باشد مدیران بعدی این اداره، در مسیر بالندگی نسل جوان گامهای مؤثر بردارند و یگانه مرجع و ادارهی حامی نسل جوان کشور را به یک نهاد مقتدر، با صلابت و با پرستیژ تبدیل کنند.
اولاً، اینکه هر نهادی برای افزایش مؤثریت و کارآمدی، دارای پالیسی و استراتیژی مدون بوده که در آن مسیر و حوزهی کاری آن اداره، دیدگاه و مأموریتش روشن، طرح و برنامهاش حداقل برای پنج سال آینده واضح است. متأسفانه که معینیت امور جوانان طی عمر کاریاش در این زمینه ناکام بوده و با وجود تهیهی پیشنویس استراتیژی ملی جوانان، نتوانست از آن دفاع و در کابینه مورد تصویب قرار دهد. اگر چند یک پالیسی و استراتیژی ناتصویب و بیامضا برای سالیان (۲۰۱۵ -۲۰۲۰) داشت که هرگز در تطبیق آن هم موفقیت نصیبش نشد و با حسرت تمام در همین ۲۰۲۰ تاریخش گذشت و حالا پا در هوا به کار ادامه میدهد.
ثانیاً، اینکه معینیت امور جوانان از همان ابتدای ایجادش، مثل یک نهاد اجتماعی-مدنی عمل کرد و جایگاه و پرستیژ دولتی خود را از دست داد. این اداره مانند یک نهاد مدنی -شاید هم نهادهای مدنی وجود دارند که نسبت به معینیت امور جوانان کارکردهای بهتر داشته اند- به برگزاری برنامههای شب شعر، موسیقی، جلسات غیر مؤثر و نشر تصاویر فیسبوکی، معرفی چند جوان به دانشگاههای خصوصی با تخفیف، برگزاری ورکشاپها و سمینارهای بیاهمیت و دهها مورد دیگر پرداخت که شخصا مخالف با برگزاری چنین برنامهها نیستم؛ اما راهاندازی چنین برنامهها، شایستهی یک ادارهی حامی هجده میلیون جوان نیست و براساس تقسیم وظایف در سطوح ملی و بینالمللی، برگزاری چنین برنامهها، بیشتر مربوط نهادهای اجتماعی-مدنی است. معینیت امور جوانان طی زمان گذشته باید احساس مسؤولیت میکرد، پالیسی و استراتیژی مؤثر، کارآمد و پاسخگو به هر پنج سال جوانان ترتیب و در موارد اشتغالزایی، فراهم نمودن زمینهی آموزش و تحصیلات در داخل و خارج از کشور، تقویت مشارکت اجتماعی و سیاسی جوانان، نمایندگی خوب و ارایهی تصویر جدید از جوانان کشور در برنامههای منطقهای و بینالمللی، تقویت فرهنگ رضاکاری، تطبیق اهداف توسعهی پایدار مرتبط با جوانان، زنان و محیط زیست و دهها مورد دیگر را انجام میداد که متأسفانه نداد. نتیجهی نافهمی یا کجفهمی این اداره بود که هم اکنون صدها جوان با داشتن مدارک لیسانس، ماستری و حتا دکترا بیسرنوشت اند؛ اما کسی نیست که بدان توجه کند. هزاران جوان کار فهم، با تجربه و با تحصیلات عالی بابت تنگ شدن فضا برای شان، ترک وطن کردند و صدها تنِ آنان طعمهی نهنگهای دریای یونان و مسیر اروپا شدند؛ اما کسی در این اداره هرگز خود را مسوول ندانست و در برابر این فجایع انسانی و فرار مغزها، خم به ابرو نیاورد. از سوی دیگر بیش از دو میلیون جوان هماکنون معتاد به مواد مخدر اند و همه روزه زندگی سخت و طاقتفرسا را در مکانهای متعفن و غیرانسانی سپری میکنند.
بنابراین، برای کارآمدی و مؤثریت ادارهی حامی جوانان، پیشنهاد اول من، ادغام معینیت امور جوانان و ریاست تربیت بدنی و ورزش و ایجاد یک وزارتِ تحت نام «وزارت امور جوانان و ورزش» است. از آنجایکه حوزهی فعالیت هر دو نهاد، متمرکز بر نسل جوان است، با ادغام شدن هر دو، مؤثریت و کارآمدی بیشتر خواهند داشت. تحت چتر این وزارت، پنج معینیت ایجاد خواهد شد -معینیت پالیسی و برنامهها، معینیت رضاکاران و جامعهی مدنی، معینیت جوانان و امور بینالملل، معینیت تربیت بدنی و ورزش، و معینیت حمایت از سرمایهگذاریهای جوانان و اهداف توسعهی پایدار- که برای هر یک مسوولیت و صلاحیتهای جداگانه جهت عرضهی بهتر خدمات برای جوانان تعریف شود. تحت چتر معینیتها، ریاستها ایجاد و نیز تمام شعبات ولایتی اداره حامی جوانان -آمریتهای امور جوانان- از زیر چتر ریاستهای اطلاعات و فرهنگ خارج و به ریاستهای وزارت امور جوانان و ورزش تغییر نام دهند و در رأس آنها جوانان فعال، متخصص، با تحصیلات، پُرتحرک، با برنامه و مجرب قرار گیرند و نیز برای ریاستهای تمام ولایات بودجه اختصاص داده شود تا بتوانند سالانه با درنظرداشت وضعیت ولایت خود، برای بهبود کارآمدی جوانان طرح و برنامه تطبیق نمایند.
پیشنهاد دوم من، تغییر ساختار معینیت امور جوانان به یک ادارهی مستقل و واحد بودجوی مستقل است که بهتر است نام آن را «اداره مستقل حمایت از جوانان» نامگذاری کرد. این اداره تحت چتر خود چهار ریاست عمومی -ریاست پالیسی و برنامهها، ریاست رضاکاران و جامعهی مدنی، ریاست جوانان و امور بینالملل، و ریاست حمایت از سرمایهگذاریهای جوانان و اهداف توسعه پایدار- خواهد داشت و شعبههای ولایتی آن نیز از آمریتها به ریاستها ارتقا خواهد کرد. در این صورت بودجه ادارهی مستقل حمایت از جوانان نیز افزایش خواهد یافت و در ضمن ریاست حمایت از سرمایهگذاریهای جوانان و اهداف توسعهی پایدار مسوولیت دارد تا باتوجه به نقش جوانان در تطبیق اهداف توسعه پایدار، طرح بنویسد و برنامهریزی کند و از نهادهای بینالمللی که در عرصهی تطبیق اهداف توسعهی پایدار در افغانستان فعالیت دارند، خواهان حمایت شوند. بدین معنا که تنها به بودجهی دولت اکتفا نشود، بلکه از منابع مالی اختصاصی جامعهی جهانی برای افغانستان که مبلغ آن به میلیونها دالر میرسد، نیز با ارایهی طرحها و برنامهها تا ده سال آینده (۲۰۱۵ – ۲۰۳۰) که زمان تطبیق اهداف توسعهی پایدار است، استفاده اعظمی نماید.
پیشنهاد سوم من این است که ادارهی حامی جوانان در ساختار ریاستجمهوری ایجاد شود تا بتوان بدون محدودیت زمانی و مکانی صدای نسل جوان را به شخص رییسجمهور رسانیده و زودتر به خواستهای جوانان پاسخ ارایه شود. پیشنهاد مینمایم نام این اداره «واحد حمایت امور جوانان» باشد. این واحد نیز دارای چهار ریاست -ریاست پالیسی و برنامهها، ریاست رضاکاران و جامعهی مدنی، ریاست جوانان و امور بینالملل، و ریاست حمایت از سرمایهگذاریهای جوانان و اهداف توسعهی پایدار- خواهد بود. در این صورت شعبات ولایتی همچنان به نام آمریتهای امور جوانان خواهد بود؛ اما از ساختار تشکیلاتی وزارت اطلاعات و فرهنگ خارج میشوند، صلاحیت و مسوولیتهای جدید برایشان تعریف میشود و نیز هدایات مرکز را تطبیق خواهند کرد. با شکلگیری واحد حمایت امور جوانان، بودجه مالی این نهاد حامی جوانان افزایش خواهد یافت و ظرفیت نیروی بشری آن نیز بالا خواهد رفت که در نتیجهی آن عرضهی خدمات برای نسل جوان بهتر میشود.
در صورت تأیید هر یک از پیشنهادهای ارایه شده، مدیر آن اداره جوانِ متخصص، تحصیلکرده، کارفهم، مجرب، جهاندیده و با برنامه خواهد بود. چون جوان میتواند بهتر دردِ جوان را درک کند. جوانِ که در داخل کشور بزرگ شده باشد و با جغرافیای این سرزمین به خوبی آشنایی داشته باشد. از محدودیتها، مشکلات، موانع و چالشهای این نسل به خوبی آگاهی داشته باشد و با درنظرداشت تمام ابعاد زندگی جوانان امروزی گام بردارد.
معینیت امور جوانان در جریان دههی تحول (۱۳۹۴- ۱۴۰۴) باید عامل تحرک و تحول جوانان افغانستان میبود و به این کتلهی بزرگ کشور تفهیم میکرد که بعد از ۱۴۰۴ بار مسوولیت این خطه بهدوش شماست و باید آمادهی پذیرش این مسوولیت سنگین باشید؛ اما نتوانست که این کار را به خوبی انجام دهد. حال انتظار میرود مدیر بعدی این اداره، روزهای کاری خود را صرف چند جلسهی غیر ضروری و کماهمیت و بیاهمیت با گرفتن و نشر تصاویر فیسبوکی، وعدههای غیر عملی و تطبیق برنامههای کودکانه سپری نکند و با کمال صداقت و دیدگاه استراتیژیک، وارد این نهاد بزرگ حامی حدود هجده میلیون انسان توانا و با ظرفیت شود و پرستیژ از دست رفتهی آن را برگرداند.
در اخیر برای کاندیدان، حامیان فیسبوکیشان و مدیر بعدی این نهاد حامی جوانان مجدداً متذکر میشوم که اقدام اول باید برگشتاندن جایگاه این اداره به آنچه که شایستهی جوانان امروز است، باشد. مدیر بعدی این اداره تلاش نماید تا دورنما، پالیسی و استراتیژی مؤثر و کارآمد برای پنج سال بعدی تهیه و توسط کابینه جمهوری اسلامی افغانستان تصویب نماید تا در روشنایی آن گام بردارد و جایگاه جوانان را باتوجه به فصل کارآمدی این نسل، در تمام سطوح حکومتداری، مشارکت سیاسی، اشتغالزایی، دسترسی یکسان به آموزش و تحصیلات، جلوگیری از اعتیاد به مواد مخدر، آموزشهای مسلکی و تخنیکی، راهاندازی سرمایهگذاریهای کوچک و بزرگ و صدها مورد دیگر که باعث خودکفایی و پُررنگ شدن جایگاه این نسل متحرک میشود، برجسته نماید.