نویسنده: فرشته محبوبی
پیامبر خدا میفرماید: «کسیکه ازدواج کند، نصف دینش را کامل میکند». ازدواج نکردن به خودی خود نمیتواند نگرانکننده باشد؛ اما وقتی یک جوان، قطعهی گمشدهی پازل زندگیاش را کنار همهی محدودیتها، مشکلات، کمبودیها و نگرانیهایش میچیند وضعیت به طور کامل تغییر میکند.
واقعیت این است که نگرانی دربارهی آینده و ترس از تنهایی، گاهی فرد را در مسیری پرهیزانه و حتا خطرناک میاندازد که هر دو جنس بیشتر تجربهاش میکنند. در جامعهای که ما در آن نفس میکشیم، دختری که به سن جوانی پا گذاشت، ناچار با هزارویک سؤال روبهرو میشود. برای درک بهتر این موضوع، سراغ دختری را گرفتم که با نام مستعار حاضر به گفتوگو در این باره شد. «فوزیه هستم، ۲۹ سال عمر و خیلی دوست دارم زودتر ازدواج کنم؛ ولی خواستگار ندارم. وقتی بالای ما اسم انسان گذاشته شد، مسلم است نیازهای میداشته باشیم ازدواج همبخشی از نیازهای ماست در طول این مدت، خواستگارهای زیاد داشتم؛ اما هیچ یکی از آنها مطابق میل مه نبود حتمن یککمبودی داشت که رد میکردم، یا جذاب نمیبود یا مشکل اقتصادی داشت؛ اما سالبهسال، آمد آمد خواستگار هم کم شد، حالا میفهمم همه از کبر وغرور خودم بود. مه حرفها و سؤالهای سختی میشنوم مثلن؛ چرا ازدواج نمیکنی؟ در انتظار کسی هستی؟ سنت زیاد شده فکر نکنم کسی پیدا شوه! و…»
به یکنکته باید باور داشت که، دختران مجرد تا پسران مجرد در جامعهی کنونی بیشتر با سؤال مواجه میشوند که سبب خشم اکثریت دختران شده است. به آن برچسب بیخواستگار میزنند. در پهلوی آن بیم پنهان ترس از تنهایی، عذابشان میدهند. به هر حال این که سال به سال به سن آدمها اضافه شود، بی آن که تکلیف داستان تنهاییشان روشن شود، ماجرای سادهای نیست.
آمارها از افزایش زندگی مجردی، به خصوص بین دختران حکایت میکند. افزایش زندگی مجردی در دختران به عنوان یک آسیب نو ظهور تلقی شده است.
ریشهی موضوع
شاید همین انگها و برچسبهای ناپسند در گذشته، تن خانوادهها را از مجرد ماندن و جدا زندگی کردن دخترها میلرزاند. نگاههاییکه شاید یکی از دلایل اصلی خروج دختران از خانهی پدری یا حتا شهر و دیار خود برای فرار از نگاهها، حرف و حدیثهای شبکهی خویشاوندی باشد.
روی دیگر این سکه پسران مجرد است، به هر اندازهی که سن بیشتر داشته باشند، به مراتب آرامتر و بشاشتر در اجتماع ظاهر میشوند.
با بررسی کل گفته میتوانیم، آمار تجرد قطعی در روستاها بسیار بالا است. ما میدانیم که ازدواج یک تقابل دوبهدو است، باید یک دختر با یک پسر ازدواج کند؛ ولی وقتی ما بیاییم این تعداد را به نسبت شهرها و روستا تفکیک کنیم، میبینیم تعداد پسران مجرد در شهرها بیشتر از روستاها است. چرا؟ چون تعدادی از پسرهای روستایی به شهرها مهاجرت میکنند و دختران شهری را که در گذشته دختران آزاد، بداخلاق، و فسادپیشه میدانستند کم کم تغییر کرده و آنها نیز با دختران شهری ازدواج میکنند. آمارها میگوید، پنجاه درصد آنان به روستا برنمیگردند و در شهرها میمانند.
دیوار بزرگ سد راه جوانان
بیکاری، اقتصاد بیمار، ترس از طلاق، میل به زندگی یکنفره، طویانهی هنگفت و مصرف بلند محفل ازدواج، رواجهای ناپسند، اندیشههای برتریجویانه و دهها دلیل ریز و درشت، این روزها بریک ازدواج را کشیده و شتاب انتخاب زندگی مجردانه را افزایش داده است.
پستی و بلندی مجردی
نمیتوان زندگی مجردی را در کل خوب یا بد شمرد. چنانکه گفته اند: اگر جوانی زندگی را به تنهایی برگزیده تمام اصول اخلاقی را رعایت کند و پابند به قوانین و ارزشها باشد و دست از پا خطا نکند، زندگی مجردی به او آسیبی نمیرساند؛ اما اگر با برگزیدن زندگی مجردی، میل به کسب تجربه در تمام زمینهها باشد و در خانهی خود انواع ناهنجاریها مثل ارتباط نامناسب با جنس مخالف، استعمال دخانیات، موادمخدر، مشروبات الکلی و … را تجربه کند، دچار مشکل شده و سقوط خواهد کرد. زندگی مجردی نزد بسیاری از افراد جامعه مترادف با بیبندوباری است؛ اما همه یکسان نیستند، زندگی مجردی همیشه خوب و همیشه زشت نیست.
تاثیر ازدواج
زندگی مشترک خوبیای که دارد، انسان را از تنهایی در امان نگه میدارد تا انسان به بیراهه کشانده نشود و مصروف تشکیل خانوادهی خود شود، اینکه اشاره به بُعد دیگر آن کردیم، مجردی به خودیخود، مشکلساز است، حالت روحی و روانی فرد را پرخاشگر میسازد، فساد را بیشتر دامن میزند و هزار دلیل دیگری که ما شاهدش هستیم.
حرف آخر
شماری از جوانان برای پیوند مشترک و ازدواج ایدهی خوبی ندارند، به دلیل اینکه شاهد بودند، مادر و پدرشان از همان کودکی تا بزرگسالی او، با یکدیگر اختلاف داشتهاند و همواره زندگی را با جنگ وکشمکش پیش بردند؛ سبب نارامی همدیگر شدند. اینجاست که اقدام و میل آنها به ازدواج کم شده وفردای زندگی خود را در دایرهی زندگی والدین خود تصور میکنند. اینهمه سرگذشت زندگی والدین بر جوانان تاثیرهای ناگوار داشته است. بیباوریها موجب کاهش خواستگاریها شده و جوانان بهخصوص پسرها، به دخترانِ که روی پای خود ایستاده اند، تمایل ندارند.