بررسی جایگاه افغانستان در نهادهای تاثیرگذار امنیتی منطقه‌ای

صبح کابل
بررسی جایگاه افغانستان در نهادهای تاثیرگذار امنیتی منطقه‌ای

 نویسنده: محمد عارف کیان، ارکان حرب

بخش دوم

نهادهای امنیتی حوزه‌ی خلیج فارس یکی از مناطق استراتیژیک و ثروت‌مند جهان است. این منطقه بنا بر موقعیت حساس ژیوپلتیک و نفت‌خیزبودن در خاور میانه، یکی از مهم‌ترین مناطق ارزش‌مند جهان قلم‌داد می‌شود. حوزه‌ی خلیج فارس، بعد از جنگ دوم جهانی بیش‌ترین توجه قدرت‌های بزرگ جهان را به خود معطوف ساخته ‌است. این حوزه، از ره‌گذر جغرافیایی به کشورهایی اطلاق می‌شود که در ساحل خلیج فارس قرار گرفته ‌اند.

نهادهای امنیتی حوزه‌ی خلیج فارس، شامل کشورهای؛ عربستان سعودی، قطر، کویت، عمان، بحرین، امارات متحده‌ی عربی، عراق و گاهی هم ایران می‌شود. هرچند که ایران در محراق توجه کشورهای خاور میانه قرار دارد و در شعاع منافع خود هرازگاهی که به نفع ‌اش باشد، نقش دوبعدی را در تعاملات نهادهای امنیتی خاور میانه و خلیج فارس ایفا کرده ‌است و در بعضی از موارد، ایران یگانه کشور غیرعربی خلج فارس نیز چنان محسوب می‌شود.

 در یک نگاه، در اکثریت تعاملات امنیتی و سیاسی خلیح فارس، از عربستان سعودی به عنوان علم‌بردار قسما باالامنازعه نهادهای امنیتی این حوزه نام برده می‌شود. کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس معمولا امیرنشین و دارای نظام‌های اقتدارگرا استند. نهادهای امنیتی حوزه‌ی خلیج فارس، به رغم اهمیت استراتیژیک و منابع نفتی سرسام‌آور، یکی از بی‌ثبات‌ترین نهادهای امنیتی در سطح منطقه به‌ شمار می‌رود.

رقابت بر سر سردم‌داری در جهان عرب بین قطر و سعودی، مداخله‌ی شرکت‌های چندملیتی نفتی در امور سیاسی و امنیتی، نهادهای امنیتی خلیج فارس، رقابت‌های فرسایشی بین ایران و سعودی، معضل جدایی‌طلبی درعراق، افراطیت در حول تفکر جزم‌گرای سلف عرب، رقابت‌های تسلیحاتی، جنگ یمن با پیش‌قراولی سعودی، شکنندگی نظام‌های مستبد در حوزه‌ی نهادهای امنیتی خلیج فارس، از زمره‌ی مسایل کلیدی است که نهادهای امنیتی حوزه‌ی خلیج فارس را بی‌ثبات ساخته ‌است.

بنا بر این، حضور در نهادهای امنیتی خلیج فارس، برای افغانستان هم از لحاظ فاصله‌ی جغرافیایی و هم به دلیل بی‌ثباتی حوزه‌ی امنیتی متذکره، کاملا نامناسب و خلاف منافع امنیتی افغانستان تلقی می‌شود. هرچند که عربستان سعودی و قطر هم‌واره نگاه شان به افغانستان از منظر نهادهای امنیتی خلیج فارس بوده و از همین عینک مداخلات خود را در امور سیاسی و امنیتی افغانستان تا اکنون توجیه کرده ‌اند.

بخش سوم

افغانستان و نقش نهادهای امنیتی خاور میانه در مناسبات سیاسی و امنیتی این منطقه، یکی از مناطق مهم و در حین حال پرتنش جهان است. این منطقه قسما استراتیژیک جغرافیایی، پهناوری با یک سلسله ویژگی‌های منحصربه‌فرد است که در غرب آسیا موقعیت داشته و از تنگه‌ی باب‌المندب تا سلسله کوه‌های همالیه و بندر کراچی واقع شده ‌است.

خاور میانه با داشتن انرژی (نفت و گاز)، جغرافیای وسیع و با تنوع فرهنگی-مذهبی و از جانب دیگر، محل تقاطع دو دریا و سه قاره‌ی بزرگ است. از این جهت این منطقه حایز اهمیت بوده و جغرافیای استراتیژیک قلم‌داد می‌شود. خاور میانه علاوه بر جاذبه‌های سنتی، ثروت به‌دست‌آمده از درک فروش نفت، هم‌چنان بر میزان رقابت‌ها بین قدرت‌های جهانی بر سر این قسمت از خاک دنیا افزوده ‌است. نام خاور میانه، قسمت یک نام سیاسی است که از جانب اروپایی‌ها به دلیل دوربودن این منطقه از جغرافیای متعارف شان، در شعاع منافع خود بر منطقه‌ی مهم آسیا گذاشته شده ‌است.

 برای نخستین‌بار، خاور میانه توسط امریکایی‌ها در مناسبات مرتبط به آسیا مورد استفاده قرار گرفت. در کل خاور میانه، منطقه‌ای از حومه‌ی خلیج فارس است که عرب‌ها آن را الشرق‌الاوسط می‌گویند و اگر به این منطقه‌ی آسیایی از عینک جغرافیایی اروپا نگاه کنیم، نه نزدیک است و نه هم دور؛ روی همین دلیل، اروپایی‌ها این منطقه را خاور میانه می‌گویند. از جانب دیگر، خاور میانه نیز، از جمله نام‌هایی است که هم به ‌عنوان نام و هم به‌ عنوان یک منطقه از نوآوری‌های قرن بیستم و مبتنی بر شناخت‌شناسی مدرنیته است. در حقیقت امر، خاور میانه به عنوان پلی بین دریای مدیترانه و اقیانوس هند، شامل مناطق مهمی؛ چون کانال سویز، دریای سرخ و خلیج فارس نیز است.

به طور کلی کشورهایی که جزو جغرافیای خاور میانه قلم‌داد می‌شوند، شامل؛ اردن، امارات متحده‌ی عربی، ايران، بحرين، ترکيه، سوريه، عراق، عربستان سعودی، عمان، قطر، کويت، لبنان، مصر، يمن و دو کشور اسرایيل و فلسطين که در برگيرنده‌ی کرانه‌ی باختری رود اردن و نوار غزه است.

کشورهای غربی اين منطقه؛ الجزاير، تونس، ليبي و مراکش، به دليل وابستگی شديد تاريخی و فرهنگي، بيش‌تر بخشي از خاور ميانه شمرده مي‌شوند. سودان نيز يکی از اين کشورها به شمار مي‌آيد. کشورهای افريقای موريتانی و سومالی نيز پيوندهایی با خاور ميانه دارند. ترکيه و قبرس که از نظر جغرافيایی نزديک اين منطقه استند، خود را بخشی از اروپا می‌‌دانند و به همین ترتیب، ايران را مرز خاور ميانه مي‌انگارند؛ البته گاهی افغانستان را نيز از کشورهای اين بخش‌بندی به شمار می‌آورند.

با این همه، با درنظرداشت ملاحظات فوق، خاور میانه شامل کشورهای است که تاثیرات قابل ملاحظه در صلح و جنگ در منطقه دارند. افغانستان در حالی ‌که از لحاظ موقعیت جغرافیایی از کشورهای محور خاور میانه دور است؛ اما در بعضی موارد در مناسبات سیاسی و امنیتی منطقه، جزو خاور میانه حساب می‌شود.

نگاه جمهوری اسلامی ایران در بعد مرودات سیاسی و امنیتی ‌اش با افغانستان، همیشه از عینک نهادهای امنیتی خاور میانه بوده‌ است.

جمهوری اسلامی ایران، در اکثریت موارد منحیث یک قدرت منطقه‌ای تعامل‌دهنده‌ی معادلات سیاسی و امنیتی در خاور میانه است. روی همین دلیل است که ایران منافع امنیتی خود را در غرب افغانستان جست‌وجو کرده و در این باب خود را محق می‌داند.

بنا بر این، از این منظر نقش ایران در تعاملات سیاسی و امنیتی افغانستان، نقش پررنگ و قابل توجه است. در یک نگاه آسیب‌شناسانه، نهادهای امنیتی خاور میانه، یکی از بی‌ثبات‌ترین نهاد‌های امنیتی منطقه به ‌شمار می‌رود. رقابت‌های تباری، مذهبی، تجارتی، منازعات ارضی، رقابت‌های شرکت‌های چندملیتی بر سر نفت و حکومت‌های اقتدارگرا و مستبد، همه و همه دست به دست هم داده، خاور میانه را به کانون آشوب و مرکز تنش‌های منطقه‌ای مبدل کرده ‌است. روی این ملحوظ، نگاه کشورهای تاثیرگذار بر مناسبات سیاسی و امنیتی افغانستان، از منظر نهادهای امنیتی خاور میانه، گراف آسیب‌پذیری افغانستان را بالا می‌برد. از جانب دیگر، تحوالات خاور میانه که معمولا در جهت منفی بوده ‌است، اگر به افغانستان از منظر این نهادهای امنیتی نگریسته شود، سبب ایجاد رابطه بین داعش خاور میانه و گروه‌های تروریستی مثل طالبان در افغانستان خواهد شد، که زمینه‌ساز خشونت‌های به مراتب ویران‌گر از امروز است. بنابراین، حضور و عضویت افغانستان در نهادهای امنیتی خاور میانه، تبعات منفی بیش‌تری دارد.

بخش چهارم

نهادهای امنیتی آسیای مرکزی، از لحاظ جغرافیایی و منابع طبیعی، یکی از مناطق مهم و صاحب اهمیت قاره‌ی آسیا به حساب می‌آید. این منطقه هرچند هیچ مرزی با آب‌های آزاد جهان ندارد و محصور به خشکه است؛ اما به دلیل وجود ذخایر بزرگ گاز و نفت، جایگاه ویژه‌ای در تعاملات امنیتی و اقتصادی منطقه دارد. حدود اربعه‌ای که برای این منطقه تعریف شده، از جنوب به افغانستان و ایران، از شرق به چین، از غرب به دریای خزر و از شمال به جمهوری فدراتیف روسیه متصل است. این منطقه برای نخستین‌بار از جانب یک جغرافیه‌دان روسی به نام «الکساندر فون هو مبولت» به نام آسیای مرکزی در سال ۱۸۴۳مطرح شده و نام‌گذاری شد.

اگرچه تا این دم مانند خاور میانه، مرزهای دقیقی برای این منطقه تعریف نشده ‌است؛ اما به شکل قسمی این منطقه در برگیرنده‌ی کشورهایی؛ چون ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و گاهی مغولستان، افغانستان، ترکستان شرقی (سین‌کیانگ) و قسمت‌های جنوبی جمهوری فدراتیف روسیه شامل آسیای مرکزی و یا آسیای میانه است.

هنوز هم روی نام‌گذاری این منطقه، میان کشورهای شامل و همسایه، اختلاف نظر وجود دارد و تا اکنون حل نشده ‌است. به لحاظ تاریخی، این منطقه دو اصطلاح؛ آسیای مرکزی و آسیای میانه، از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر سر زبان‌ها افتاد. ایرانی‌ها تا این دم منطقه‌ی متذکره را آسیای مرکزی می‌گویند و روس‌ها از این منطقه به عنوان آسیای میانه یاد می‎کنند. بعد از انقلاب بلشویک‌ها و ختم قسمی جنگ اول جهانی و پیروزی امریکا و جاپان، در اکتوبر ۱۹۱۷ تحت رهبری لینین، یک سلسله تحرکاتی در جهت تجزیه‌ی آسیا از شوروی وقت صورت گرفت، تا این‌ که بعد از برپایی حکومت بلشویک‌ها در ۱۹۲۴، آسیا از نظر سیاسی به سه بخش عمده؛ «آسیای نزدیک منطقه قفقاز»، «آسیای دور متصرفات سیبری و سرزمین‌های خاور» و  «آسیای مرکزی حد فاصل آسیای دور و آسیای نزدیک» تقسیم شد.

هرچند که جمهوری فدراتیف روسیه در نقشه‌ی اصلی آسیای مرکزی از لحاظ جغرافیایی خیلی شامل نیست؛ اما در همه مسایل امنیتی، منحیث قدرت تصمیم‌گیر و تاثیرگذار حرف اول و آخر را می‌زند. از دیری به این‌سو، جمهوری فدراتیف روسیه، از عینک نهادهای امنیتی آسیای مرکزی به افغانستان نگاه می‌کند. هرگونه تنش در مرزهای تاجیکستان، ازبیکستان و ترکمنستان که با افغانستان هم‌سرحد استند، نزد رهبران روسیه، به مثابه‌ی تهدید منافع بزرگ امنیتی روسیه و دخالت در حیات خلوت امنیتی شان است.

 دیده می‌شود که در اکثریت مسایل کلان امنیتی، پیش‌قراول و پرچم‌دار نهادهای امنیتی آسیای مرکزی، جمهوری فدراتیف روسیه قلم‌داد می‌شود. بعد از ختم جنگ دوم جهانی تا این دم، همه‌ی تحرکات شوروی سابق و روسیه‌ی فعلی، هم در طول و عرض جنگ سرد و هم در مرحله‌ی بعد از جنگ سرد، نگاه مسکو به ترتیبات سیاسی و امنیتی افغانستان، از نظر نهادهای امنیتی آسیای مرکزی بوده ‌است. شوروی سابق با همین دیدگاه با حمله به افغانستان، این کشور را به اشغال خود درآورد.

 به رغم یک سلسله چالش‌های مشترک بعد از ۱۳۷۰، مرزهای افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی، از شمار امن‌ترین مرز های افغانستان بوده ‌است که این امر، بیان‌گر ثبات در نهادهای امنیتی آسیای مرکزی است. روی همین ملحوظ، اگر نگاه ژرفی به چگونگی ثبات در نهادهای امنیتی آسیای مرکزی انداخته شود، دیده می‌شود که نسبت به اکثریت نهادهای امنیتی حومه و اطراف منطقه، این نهادها ثبات بیش‌تری دارند.

بحث جدی‌تر دیگر، انتقال انرژی از آسیای مرکزی به جنوب آسیا و دیگر مناطق است که افغانستان به عنوان گذرگاه انرژی آسیای میانه به جنوب آسیا مطرح است؛ اما ناامنی‌ و خشونت‌ها در افغانستان، این فرصت را از کشور ما گرفته است تا از این ظرفیت خود که نقطه‌ی وصل آسیای میانه با جنوب آسیا و دوردست‌ها است، استفاده کند. حضور افغانستان در نهادهای امنیتی منطقه‌ی آسیا، این امکان را به افغانستان می‌دهد تا از این ظرفیت طبیعی خود استفاده بکند.