نویسنده: پرویز کاوه
دوستم مختار پدرام برایم خبر داد که همکاراناش در صبح کابل ویژهنامهای را در مورد وضعیت خونبار رسانهها و کشته شدن بی رویهی کارکنان رسانهای روی دست دارند.
این متن را مینویسم تا بگویم که صداهای خنجرخوردهی همکاران ما در رسانهها بهسادگی از یادمان نمیرود؛ ما در برابر این وضعیت اعتراض داریم.
ما اعتراض داریم در زمان و مکانی که اعتراض به رسمیت شناخته نشده است و خون ریختهی انسان، دیگر خبرساز نیست. ما قربانی میشویم، کشته میشویم، از ما انتقام میگیرند و بر ما زندگی را سخت میسازند.
با اینحال، ما اعتراض داریم تا اعتراض رسمیت بیابد.
در یک ماه گذشته، چندین تن از همکاران مان، از رسانههای مختلف به گونههای مرموز جانشان را از دست دادند. از سوی دیگر، فضای تهدید و ارعاب در رسانهها به یک وضعیت متعارف و معمول بدل شده است.
در چند سال گذشته، چندین رسانه آماج مستقیم حملات تروریستی قرار گرفتهاند و فضای اطلاعرسانی آمیخته با ترس و وحشت بوده است. آزادی اطلاعرسانی بهعنوان یک اصل نهتنها از سوی مخالفان آزادی تکریم نشده که در بند تحریم افتاده است.
پرسشگری در فضایی که احترام بر اصل آزادی وجود ندارد، کمکم جایش را به سانسور واگذار میکند. حکومت به معیارهای دسترسی به اطلاعات پابند نیست و مخالفان حکومت به هیچ معیاری سر تمکین ندارند.
نیروی کار در رسانهها هم در میدان رقابت با حکومت، از دست میروند و همکاران رسانهای، هرازگاهی کار در رسانه را ترک کرده به نهادهای حکومتی میپیوندند؛ اینگونه، سرمایهگذاریهایی که رسانهها روی ظرفیتسازی کارمندان شان انجام دادهاند، هدر میرود.
اطلاعرسانی در چنین فضایی، کار دشواری است. در کشوری که بهصورت سنتی دستیابی به تولید رسانه یک متاع مجانی بوده است و مردم نیز عادت ندارند در برابر خبر و گزارش پول بپردازند، دشواری مضاعف در حوزهی پایداری کار رسانهای، دامنگیر رسانهها میشود.
گزارشگران و سایر همکاران رسانهای که از روی عادت و یا هم اقتضای کار، اسیر ساعات کاری نه بلکه پابند نتیجهی کارند، ناگزیرند، گاهی فراتر از ساعات تعیین شدهی کاری مصروف باشند؛ خبر بنویسند و گزارش بدهند.
کارمندان رسانهای، سربازان گمنامیاند که به تبع مسئولیت اجتماعی شان، اطلاعرسانی میکنند تا مردم را در یک نظام مردمسالار از تاریکی بهدور سازند.
با همه دشواریهایی که رسانهها و کارکنان رسانهای دارند، عوامل کشتار مردم و دشمنان آزادی افغانستان، به این گروه نیز رحم نمیکنند؛ ساده انگاری قتل یک خبرنگار و گزارشگر از سوی حکومت نیز چیزی بهتر از هشداری دردناک برای رسانهها و کارکنان رسانهای نمیتواند باشد. رسانهها صدای مردماند و دشنه بر گلوی آزادی اطلاعرسانی در معنای متعارف آن، محروم ساختن مردم از دسترسی به اطلاعات است. چنین رویکردی، تعریفی فراتر از اقتدارگرایی سرکوبگر نمیتواند داشته باشد. چنین رویکردی، به سادهترین بیان، دشمنی با آزادی و دشمنی با مردم است.