از احمد ظاهر به عنوان «محبوبترین خوانندهی تاریخ افغانستان» یاد میشود. وی در عمر کوتاهش بیشتر از ۳۳ آلبوم منتشر کرد و در سالروز تولدش به عمر ۳۳ سالگی در حادثهی «مشکوک ترافیکی» در درهی سالنگ، درگذشت. تاکنون عامل مرگ او روشن نشده است.
احمد ظاهر، فقط ۳۳ سال عمر کرد؛ ولی پس از ۴۱ سال پس از مرگش، هنوز زنده است. پدرش داکتر ظاهر، از افراد متنفذ ولایت لغمان، در جنوب شرق افغانستان بود، وی به کابل آمد تا تجربهی کار سیاسی را هم به کارنامهاش اضافه کند. پدر احمد ظاهر در شهرهای روم و اسلام آباد به عنوان سفیر ایفای وظیفه کرد؛ داکتر ظاهر، همچنان یک دوره نمایندهی مجلس افغانستان شد و برای یک سال نیز نخستوزیر بود؛ اما فعالیتهای سیاسی او، هیچ تاثیری بر فرزندش نداشت. احمد ظاهر، با وجود آن که پدرش مخالف فعالیت او در موسیقی بود، راه خودش را رفت!
زندگینامه
احمد ظاهر در بیست چهارم جوزای ۱۳۲۵ خورشیدی در شهر کابل زاده شد. احمد ظاهر، آوازخوانی را از مکتب آغاز کرد و نخستین آهنگش را با این شعر ضیا قاریزاده؛ «ای بلبل شوریده»، در لیسهی حبیبیه خواند و لقب بلبل حبیبیه را به دست آورد. وی پس از نشان دادن استعدادش در موسیقی، در رادیو افغانستان برنامههایی اجرا کرد.
احمد ظاهر پس از گذراندن دورهی دارالمعلمین، راهی هندوستان شد تا در رشتهی آموزش و پرورش مدرک کارشناسی ارشد بگیرد. شاید او نخستین کسی بود که آلات موسیقی غربی را با موسیقی شرقی وفق داد و سازهای آکاردئون، ارگن، ترومپت و غیره را به موسیقی افغانستان هدیه آورد. آوازهی او از طریق موسیقی از شهرت پدرش که صدراعظم وقت افغانستان بود، بالاتر رفت.
او آنقدر مشهور و محبوب بود که مردم افغانستان هنوز فکر میکنند، او بهترین آواز خوان افغانستان در تاریخ بوده است. او، در سال ۱۳۵۱ خورشیدی لقب بهترین آوازخوان سال افغانستان را به دست آورد.
احمد ظاهر، سه بار ازدواج کرد و از این سه ازدواج، دو فرزند دارد، یکی «شبنم» و دیگر «احمدرشاد» که هر دو در امریکا زندگی میکنند.
احمد ظاهر، به خاطر درگیریهای خانوادگی راهی زندان شد و در این هنگام بود که مادرش درگذشت. روایتی وجود دارد که وی پس از رهایی از زندان، در عروسی دختر زمامدار وقت، حفیظالله امین، بنابر اصرار دخترش، شرکت کرد و آواز خواند. بسیاری بر این عقیدهاند که این واقعه، باعث شد تا حفیظالله امین به فکر قتل او شود و از همین روی، قتل احمد ظاهر را که در سالنگ صورت گرفت نیز به امین نسبت میدهند. پیکر او، ابتدا در مسجد حاجی مجید در سردخانه نگهداری و سپس در گورستان شهدای صالحین به خاک سپرده شد.
برخورد طالبان
یکی از نخستین کارهای طالبان پس از تسلط بر کابل، منفجر کردن قبر احمد ظاهر بود.
جایگاه هنری احمد ظاهر
احمد ظاهر، نمایندهی موسیقی کلاسیک افغانستان شمرده میشود که آهنگهایی پر مفهوم و جاندار ارائه کرد. احمد ظاهر بیشتر کوشش میکرد تا از بهترین، زیباترین و معتبرترین اشعار در آهنگهای خود استفاده کند و از همین روی، علاقهی او به مولانا جلالالدین محمد بلخی، حافظ، سعدی، بیدل، سیمین بهبهانی، رهی معیری، خلیلالله خلیلی، ابوالقاسم لاهوتی، فروغ فرخزاد و شاعران زبر دست زبان فارسی بودهاست. احمد ظاهر به زبانهای فارسی، پشتو، هندی و انگلیسی آواز خواندهاست.
آهنگهای «خدا بود یارت، مادر من، از پیش من برو که دل آزارم، برایم گریه کن امشب، عجب صبری خدا دارد» از جمله آهنگهای مشهوری است که افغانها با خود زمزمه میکنند.
احمد ظاهر، هم عصر شهرت و آوازهی گوگوش در ایران بود و عدهای این دو را رقیب سالم میدانستند. از احمد ظاهر آهنگهای زیادی به یادگار ماندهاست که در ۳۳ آلبوم رسمی تدوین و به شکل صوتی به بازار عرضه شده است. از احمد ظاهر فقط دو آهنگ تصویری ثبت شده است و سایر آهنگهای تصویری وی مقتبس از همین دو آهنگ یا هم عکسهای وی اند.
احمد ظاهر نه تنها در افغانستان، که در کشورهای تاجیکستان، ایران و پاکستان نیز علاقهمندان بیشمار خود را دارد. این علاقه در تاجیکستان به شکل بسیار بالایی وجود دارد و آهنگهای وی هنوز هم از بهترینها بهشمار میرود.
احمد ظاهر نام کهنهای در افغانستان نیست و آهنگهای وی هنوز هم علاقهمندان بیشمار خود را دارد، طوری که بیشترین مخاطبان رادیوها آهنگهایی از احمد ظاهر درخواست میدهند و این باعث شدهاست تا به منظور فرصت دادن به سایر خوانندگان، مجریان برنامههای موسیقی آهنگهای احمد ظاهر را در برنامههای بهترین موسیقی به رقابت نگذارند، زیرا میدانند در صورت وجود آهنگ احمد ظاهر، وی برندهی بلا منازع است.
سالانه از سالروز کشته شدن احمد ظاهر در افغانستان و تاجیکستان گرامیداشت میشود. در افغانستان رسم بر این است که در سالگرد وی، رادیوها و تلویزیونها برنامههایی را در مورد وی پخش میکنند و آهنگهای احمد ظاهر را به نشر میسپارند. همچنان عدهای برمزار وی شمع روشن میکنند و آهنگهای وی را زمزمه میکنند.
شهرت و محبوبیت احمد ظاهر در تاجیکستان؛ خاطرههایی از آن دوران
اگر بگوییم، ظهور احمد ظاهر به حیث آوازخوان معروف در صحنهی حرفهای در افغانستان آغاز دورهای نو برای هنر آوازخوانی در تاجیکستان نیز بود، مبالغه نیست. هر چند احمد ظاهر نتوانست به تاجیکستان سفر کند؛ امّا صدای او از طریق رادیو افغانستان و یا توسط نوارهای کاست و یا صفحههای گرامافون به سرعت خیلی زیاد در بین مردم تاجیکستان منتشر میشد.
نام احمد ظاهر و سرودهای او، از آخر سالهای ۶۰ و آغاز سالهای ۷۰ میلادی در بین مردم اهل فضل و هنر محبوبیّت خاصی کسب کرد. در همین دوره، در صحنهی هنر آوازخوانی تاجیکستان آوازخوانهای نوگرا عرض وجود کردند که هر کدام هواداران زیادی داشتند. این گروه آوازخوانها شامل ظفر ناظماو، جورهبیک مراداو، آدینه هاشم، جورهبیک نبیاف، سراینده سرودهای پاپ، مرحوم عارفشاه عارفاو بودهاند.
هر کدام از این افراد اسلوب و طرز آوازخوانی خاص خود را داشتند و این که آیا احمد ظاهر به این نسل آوازخوانهای محبوب تاجیک تأثیری داشته است یا نه، جوابش مشکل است؛ زیرا در برنامههای کنسرتی آنها به ندرت ترانهی را میتوان یافت که از احمد ظاهر باشد؛ ولی خوانندههای معروف تاجیک، که از احمد ظاهر سن بیشتر داشتند، او را همچون آوازخوان بااستعداد میشناختند، ترانهایش را گوش میکردند و به او حرمت و احترام قائل بودند.
قصه های از استورهی موسیقی، احمدظاهر
با شنیدن هرآهنگ از احمد ظاهر، به این نتیجه میرسیم که او یک شخصیت استثنایی در هنر بود، بعضی مشخصات زندگی شخصی و اجتماعی او هم این را ثابت میکند که نه تنها احمد ظاهر یک شخصیت اشتثنایی در هنر بود بلکه آدم با شخصیت نیز بود. قصهها و خاطراتی که از وی در بین عوام وجود دارد، ویژگی شخصیت اجتماعی احمد ظاهر را میتواند بهتر و خوبتر معرفی نماید. سالها قبل خلیل الله، یکی از هم صنفانم که بعد از چاشت مقابل مسجد پل خشتی ترکاری فروشی میکرد، روزی از روزها در جمع هم صنفان از چشم دیدش به ما قصه کرد که دیروز بعد از چاشت، احمد ظاهر در پیش کراچی ترکاری فروشی من از موترش پایین شد و بوتهای که در پایش بود، برای یک نفر راهروی که پا برهنه بود داد و خودش پا برهنه سوار موترش شد و رفت. یا بارها شنیده میشد که احمد ظاهر، پول جیب خود را با گدایان شهر قسمت نموده و یا پیر مردی که از شمالی کجاوهای از پنیر اشاوه را به کابل میآورد و کوچه به کوچه به شکل دستگردان آنرا میفروخت و با یک صدای خیلی دل انگیزی صدا میزد «اشاوه پنیر، اشاوه پنیر» تصادفاً از مقابل منزل احمد ظاهر با همین صدای دل انگیزش میگذرد؛ احمد ظاهر به طنین این آواز مجذوب میشود، پیر مرد را به خانه دعوت میکند و برایش میگوید که من پنیر اشاوهی ترا میخرم و هر باری که غرض فروش پنیر به کابل میآیی، من اولین خریدار هستم.
عبدالخالق، نابینایی که در تاجیکستان زندگی میکند، یکی از دلباختهگان هنر احمد ظاهر است؛ وی که اکوردیون مینوازد، فقط از احمد ظاهر میخواند! عبدالخالق، نابينای مادرزاد است. نزديک به پنجاه سال دارد. وی تنها ۳۰ سال است با شنيدن صدايی که آن را پيک محبت به زندگی مینامد، زندگی برايش معنای ديگر پيدا کرده است.
خاطرات من از رفیقهای تاجیکستانی در شانگهای
از زمانی که در شهر شانگهای مصروف تحصیل هستم در دانشگاه ما تعداد دختران و پسران تاجیک به ۱۲ تن میرسد؛ ما از آغازین روزهای شناخت و مجلسهای خودمانی و صحبتهای شیرین در مورد مشترکات فرهنگی هر دو کشور، شبها و روزها با هم بحث و گفتوگو میکنیم؛ مخصوصا در مورد گوش کردن آهنگ های احمدظاهر؛ تمامی دوستان تاجیکم در دانشگاه و خوابگاه از احمدظاهر میگفتند و با هم یک جا آهنگهای احمدظاهر را گوش میکردیم و لذت میبردیم. یکی از روزها یک دوست تاجیک ما که فرزانه نام دارد و علاقهمندی خاص به آهنگهای احمد ظاهر دارد میگفت؛ صنف هفتم مکتب بودم، وقتی از مکتب رخصت شدیم، در راه مکتب و خانه، یک کاکای کلانسال کست یا سیدی فروشی داشت؛ یکی از آهنگهای احمدظاهر را پلی کرده بود و گوش میکرد؛ وقتی ما پرسیدیم کاکا این آهنگ از کیست؟ کاکا در جواب گفت، این آهنگ جدید احمدظاهر است. من هم به بسیار خوشی و عاجل یک سی دی این آهنگ جدید را خریدم و به محض رسیدن به خانه به پدرم گفتم؛ پدر پدر آهنگ جدید احمد ظاهر به بازار آمده و من هم خریدم؛ پدرم خندید و گفت قند پدر، احمد ظاهر ۳۰ سال پیش فوت کرده، آهنگ جدید ندارد. این بدان معنا است که پیر؛ جوان و نوجوانان تاجیک علاقه مندی زیاد به آهنگهای احمدظاهر دارند و احساس میکنند که احمد ظاهر زنده است و آهنگ میخواند.
آخرین دیدار با عندلیب موسیقی، احمدظاهر
ملک ستیز در مورد احمد ظاهر چنین مینویسد: داوود خان، هفت روز را برای تجلیل از جمهوریتش جشن میگرفت. شهر چراغان میشد و عدهای از ولایتها به پایتخت کشور میآمدند تا جمهوریت را تجلیل کنند. منطقهی چمن حضوری، میدان اصلی جشن بود. آنجا مراسم رسمی، اجتماعی و فرهنگی اتفاق میافتاد. وزارتخانهها برای تجلیل از این روز کمپهای هنری برپا میکردند. از اینرو، میان وزارتخانهها رقابت جدی شکل گرفته بود. کارمندان وزارتخانهها کارتهای امتیازی دولتی به دست میآوردند. چون دولت معنا و منزلتی داشت. فرهنگ تجلیل از جشن استقلال از زمان ظاهرشاه آمده بود. کمپ وزارت مالیه نظم عالی داشت. روی حویلی کمپ را برای جوانان باز میگذاشتند و تختبام کلانی را برای خانوادهها فراهم میکردند. در و دیوار را با چراغهای رنگین میآراستند. آب ایستاده که با سایر کمپها مرز بازکرده بود، زیبایی خاصی به فضای جشن میداد. آفتاب که مینشست، کنسرتها در منطقهی جشن آغاز میشد. از یکسو صدای استاد رحیمبخش، جایی صدای ظاهر هویدا، گاهی صدای قمرگل و گاهی صدای عارف کیهان، لحظهیی صدای استاد هماهنگ و استاد امیر محمد بالا میگرفت.
احمد ظاهر با آهنگهایش پیوسته سر میشوراند و میخندید. دختران و پسران جوان یکجا با این هنرمند بینظیر میخواندند و میرقصیدند. ما که در تخت بام مینشستیم، تماشاگر این غوغا بودیم. من هنرمندی را میدیدم که ۴۱ سال پس از مرگش در دل مردمش جا دارد. ایکاش بیشتر نگاهها، خندهها و صدایش را میدزدیم. آنشب احمد ظاهر هنرمند زندگی من شده بود. آخرین نگاههای من به احمد ظاهر چنین بود: دایرهی کوچک به دست داشت، چشمانش بسته بودند، چهرهاش میخندید، پاهایش میرقصید، لبهایش میسرود: «زندگی چیست خون دلخوردن، زیر دیوار آرزو مردن». آنگاه من یازده سال داشتم. از آنزمان به اینسو، وقتی آهنگهای احمد ظاهر را میشنوم، همان نگاه آخر در ذهنم زنده میشود.
تاجیکان و آرزوی دیدار با احمدظاهر
هنرمند مردمی اتّحاد شوروی سابق استاد جورهبیک مراداو؛ هنگام یک سفر به افغانستان در اواخر ماه مه سال ۱۹۷۹، یعنی درست چند هفته پیش از درگذشت احمد ظاهر، در جریان یک کنسرت در «کابل ننداری» با او ملاقات کوتاهی داشت.
جورهبیک مراداو که آن زمان میان رهبران تاجیکستان شوروی اعتبار و نفوذ زیادی داشت، به احمد ظاهر وعده میدهد که بعد از بازگشتش به تاجیکستان، سفر هنری او را به تاجیکستان، یعنی آرزوی همیشگی اش را جامهی عمل خواهد پوشاند؛ امّا متأسفانه چند هفته بعد، مرگ احمد ظاهر، میلیونها هوادارش را در تاجیکستان ناامید کرد. جورهبیک مراداو، تنها آوازخوان معروف تاجیک نبود که با احمد ظاهر از نزدیک ملاقات کرده است. همنام او، جورهبیک نذیرف که مثل احمد ظاهر هواداران زیادی داشت و با سبک خویش وارد موسیقی شده بود و به حیث ترجمان از سپتامبر سال ۱۹۷۵ تا ماه جون سال ۱۹۷۶ در کابل ایفای وظیفه کرد و با احمد ظاهر از نزدیک آشنایی داشت. متاسفانه وی چندی پیش در همین ماه جوزا رخت سفر بست و رحلت نمود.
جورهبیک نذیرف، در مورد خاطراتش با احمد ظاهر چنین میگوید: در یکی از محافل که احمد ظاهر وتعداد زیادی حضور داشتند؛ از من خواهش کردند که برای حضّار آهنگی بخوانم. رباب یگانه اسباب موسیقی در آن محفل بدخشانی بود. من هم سه چهار سرود جالب خواندم که مورد استقبال گرم حاضرین قرار گرفت. از جمله خود احمد ظاهر مرا به آغوش کشیده تبریک گفت.
در یکی از روزهای دیگر در خانه بودم که به من خبر دادند، احمد ظاهر در بیرون در انتظار من است؛ به بیرون برآمده دیدم که خود احمد ظاهر است. باز بغل گشاده یکدیگر را به آغوش گرفتیم. او، با همراه کسی به نام داوود که دوستش بود آمده بود. من آنها را به خانه دعوت کردم. من هنوز خانمم را به کابل نبرده بودم. غذا پختیم و هرچه دم دست بود، به دیگ انداختیم و چیزی شد که اگر شاید در بیرون آن را نمیخوردیم؛ ولی به خاطری که دست پخت خود ما بود، برای مان خیلی خوشمزه بود. در حین صحبت، برای احمد ظاهر جالب بود که چطور کسی از شوروی نه تنها به زبان دری خوب حرف میزند، که آواز نیز میخواند و از تاریخ و فرهنگ افغانستان خوب باخبر است.
به او گفتم که تاجیکستان ما با افغانستان یک تاریخ دارد، دین و فرهنگ ما یکیست، مردم ترانههای افغانی را دوست دارند. احمد ظاهر در جواب گفت که از هنرمندان افغانی که به تاجیکستان سفر هنری داشتهاند دربارهی این کشور و مردم زیبای آن بسیار شنیده است.
باید بگویم، که احمد ظاهر آن سالها هنوز به این درجهای که حالا دارد در تاجیکستان معروف نبود. آن سالها مردم بیشتر استادان هنر آقایان خیال، زلاند، ساربان، خانم ژیلا، رخشانه و دیگران را میشناختند. خلاصه، آن روز ما باز خیلی صحبت کردیم و آواز خواندیم. در خانهی من یک رباب بود. من آن رباب را گرفته آواز خواندم و دیدم که مهمانان گرامیام از کار من خیلی شاد شدند. روز دیگر احمد ظاهر باز به خانهی من آمد. به همراه خود یک هارمونیه آورده بود که آن را به من تحفه داد تا به امروز آن را با خود دارم. «جورهبیک نذیرف»، یگانه آوازخوان تاجیک است که با احمد ظاهر در محفلها، آهنگ خوانده است و نوار بعضی از این ترانههای مشترک اگرچه دارای کیفیت بالایی نیست؛ اما بسیار نادر است.
احمد ظاهر فراتر از مرزها
در تاجیکستان کمتر کسی است که نام احمد ظاهر به گوشش نخورده باشد. هنوز هم سالروز مرگ احمد ظاهر که با روز تولدش همزمان است، در تاجیکستان با شکوه بسیار برگزار میشود. تاجیکها به احمد ظاهر عندلیب (بلبل) افغانستان نام دادهاند و شاید بیشتر از هنرمندان خودشان او را دوست دارند؛ اما در ایران نیز نام احمد ظاهر نا آشنا نیست. شاید برای نسل جوان، که سلیقهی هنریشان بسیار متفاوت و متنوع باشد، این اسم زیاد آشنا نباشد؛ اما برای مردم نسل دههی پنجاه در ایران، احمد ظاهر به خوبی شناخته شده است.
احمد ظاهر در دوران زندگی هنریاش دو بار، در سالهای ۱۳۵۲ و ۱۳۵۵ به ایران سفر کرد. در هر دو سفرش بسیار مورد استقبال قرار گرفت. میگویند در یک سفر آهنگ (او بانو بانو جانا، او شهربانو جانا) را برای ملکهی ایران، شهبانو فرح پهلوی خوانده است. همچنین آهنگ (بیایید بیایید به میدان خرابات) را خطاب به شاه ایران خوانده بود. احمد ظاهر و گروهش در ایران آهنگهای دوگانه زیادی با هنرمندان ایرانی اجرا کرده است. این سفرها زمینهی رابطهی نزدیکتر میان هنرمندان افغان و ایرانی را فراهم کرد. گوگوش، استورهی بزرگ موسیقی ایران نیز در سال ۱۳۵۳ شمسی به افغانستان آمد و در استادیوم ورزشی کابل، کنسرتی برگزار کرد که مورد استقبال گستردهی مردم قرار گرفت.
راز مرگ احمد ظاهر
با این که در مورد مرگ احمد ظاهر، بسیار نوشته شده و گروهی نیز ادعا میکنند که واقعیت مرگ احمد ظاهر را کشف کردهاند؛ اما تاکنون هیچ روایتی نتوانسته دلیل اصلی مرگ احمد ظاهر را ثابت کند. روایت رسمی این است که احمد ظاهر روز چهارشنبه ۲۴ جوزا ۱۳۵۸ در یک حادثهی ترافیکی در منطقهی سالنگها، در ولایت پروان، در شمال کابل جانش را از دست داد و در گورستان شهدای صالحین کابل دفن شد؛ اما پیچیدگیها و نبود یک روایت درست، ابهامهای زیادی را در مورد مرگ او ایجاد کرده است.
در اخیر، احمد ظاهر بعد از مرگش ثابت میکند که هنر مرز نمیشناسد و جاویدانگی حیاتش در جایگاه بلند قلبها راه مییابد. هر عاشقی؛ هر غم دیدهای، هر زندانیای، هر شکست خوردهای، هر غربت زدهای و بالاخره هرکسی با سوز و ساز صدای بی بدیل احمد ظاهر خلوت میکند.
منابع:
بی بی سی فارسی- روزنامهی ماندگار- نهاد نی – ملک ستیز، پژوهشگر- سلطان حمد، پژوهشگر تاجیک
Hashmat.danishyar1396@gmail.com
Whats App: +8619802145630