به مناسبت روز جهانی سینما
روزی یکی از بزرگان سیاست گفته بود، «سینما با ما، همهی ارتشهای جهان بر علیه ما؛ اما سرانجام پیروز خواهیم شد». یکی از تفاوتهای اساسی میان شرق و غرب در «شنیدن و دیدن» بایدها و نبایدهای زندگی است تا بگوییم، شنیدن کی بود مانند دیدن. این که زبان متکلمان بزرگ شرق، خاص و بیشتر در دایرهی خواص خوانده و شنیده شد تا آن که دیده شود؛ اما در غرب مردم با بزرگانی مثل «مولیر، چخوف، استانیسلاوسکی، چاپلین، شکسپیر و…» بیشتر از آن که بشنوند، دیدند و تماشا کردند. تفاوت آن بود که خواندن و سپس شنیدن نیاز به دانش همسان و یا نزدیک متکلم داشت؛ اما برای دیدن نیاز به توانایی زیادی نبود.
سینما واژهی یونانی به معنای حرکت است که از آن به عنوان هنر هفتم نیز یاد میشود؛ هنری که شش هنر پیش از خود را که شامل «تیاتر، نقاشی، مجسمهسازی، معماری، موسیقی و رقص» است، در خود دارد و نه تنها موجب رشد شان شده که توانسته است تمام آن را در خود داشته باشد. سینما که صنعت، فن و تکنیک را نیز به خدمت گرفته است. سینما در اصل آیینه و رسانهای مهم و تعیینکننده است که دنیا از آن برای بسترسازی و پیادهکردن برنامهها و عملیاتهای راهبردی کلان ملی و بینالمللی شان از آن بهره میبرند. برای فهم کلی یک کشور، نمیتوان از عناصر فرهنگی و وضعیت کلی فرهنگ آن کشور دور شد و غفلت کرد. چنین است که برای فهم چیستیها و چگونگی فرهنگ، سطح رشد و میزان توسعهی مردم، میتوان سینما و هنر آن را به عنوان یکی از عناصر فرهنگی آن در نظر گرفت. در عصر حاضر، سالانه هزاران فیلم در جهان تولید میشود که جدا از بحث اقتصادی، مسألهی بزرگ تولید فکر، اصلاح و روشنگری آن نیز مورد بحث است. به خصوص زمانی که سخن از تهاجم فرهنگی و تسلط فکری بر جوامع دیگر در میان باشد. فیلم، هنر و سینما جزو جداییناپذیر زندگی انسان امروز است و این همه سرمایهگذاری برای این صنعت مهم، از روی شکمسیری و اتفاقی نیست.
دنیای امروز و زندگی را همانگونه که بدون انترنت و برق نمیتوان تصور کرد، بدون سینما و هنر نیز نمیتوان در نظر گرفت؛ هنری که همه را مجذوب و گرویدهی خودش کرده است. معمولا در تمام کشورهایی که بنیادگرایی، جنگ و توحش حرف اول و آخر را میزند، سالن سینما نیست و هنر هفتم از کمترین رونق برخوردار است. برای همین، تأثیر عمیق سینما را نمیتوان بر زندگی مردم و روابط اجتماعی جامعه نادیده گرفت. کافیست کمی به اطراف مان نگاه کنیم، آن وقت تأثیر رسانه و سینما را از بازیهای کودکان مان و «ساری» پوشیدن آنها در نقش بازیگران سریالهای هندوستانی و یا نقش تخریبی «مموتی» سالنگ که هفتهها پایتخت کشور را در تاریکی فرو برد میتوان دریافت. امروز وقتی کشورها و شرکتهای بزرگ، میخواهند دنیا را به سمت مصرف مواد ساختهشدهی خود ببرند، متوصل به هنر، سینما و انیمیشن میشوند. بدون هیچ شکی وقتی کودکی انیمیشن «باب اسفنجی» را دیده باشد، نمیتواند از شوق خودش برای مصرف غذاهای آماده و چاقکننده دور باشد.
بدون هیچ شکی آثار سینمایی تأثیر بسزایی در رشد ابعاد فکری، فرهنگی، اجتماعی و حتا اقتصادی و تجاری جامعه دارد. ابعاد تأثیرگذاری تولیدهای سینمایی را به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و نقش آن در ترویج افکار، رفتار، ارزشها و باورها را در بین مردم میتوان با تعداد مخاطبان و تولیدهای هنری و سینمایی یک کشور سنجش کرد. در یک کشور متکثر از نظر نژادی و مذهبی متنوع مثل هندوستان و یا افغانستان، سینما میتواند نقش بزرگی در تسری افکار و ذهنیت دوستانه و همدیگرپذیر بازی کند. جدا از باورهای دینی و مذهبی، یکی از موفقیتهای بزرگ دموکراسی نمونهی هندوستان وابسته به صنعت سینما و هنر این سرزمین است که مدام مردم را به دیدن تشویق میکند تا ببینند، بیندیشند و یاد بگیرند که چگونه میتوان زندگی کرد، یکدیگر را دوست داشت و بدون جنگ و کشتن نفس کشید.
سینما و ورزش همان ارزشهایی اند که میتوانند مردم متخاصم را به دیدن، خندیدن، اشکریختن و تمرکز روی خواست جمعی وا دارد. سینما و هنر، پرندهی هزار بالی است که میتواند یک فکر خوب را به سرعت به همه جا برساند و موجب شود که مردم حتا از گذشتههای پرافتخار و یا ناصواب تاریخی خود به صورت درست و موشکافانه آگاه شوند. کشورهایی که نیاز شان را به داشتن یک سینمای ملی و فعال انکار میکنند، در واقع دستهای خود را در تمام میدانهای رقابت، رشد و تعالی بالا برده است. البته صنعت سینما وابسته به رشد چیزهایی است که با تأسف، در افغانستان هیچ وقت جدی گرفته نشده است. مسائلی مثل چاپ و تکثیر کتاب، نوشتن، مطالعه، فرهنگ و … که هر کدام از دلایل اساسی این همه کجفهمی و تضاد است.
کشورهای بزرگ امروز حتا اسلحههای مرگبار شان را به سینهی دیگران شلیک میکنند، در پوش و غلاف خوش آب و رنگ هنر و سینما نگه میدارند؛ چون سینما یکی از بزرگترین قدرتهای فرهنگسازی در دنیا است که تأثیر آن را به سرعت میتوان در جامعه مشاهده کرد. امروز جوانانی را شما میتوانید در شهر ببینید، بدون آن که پای شان را از کشور بیرون گذاشته باشند، از نظر ظاهر شبیه جوانانی اند که در هندوستان یا امریکا زندگی میکنند؛ چون سینما یک تریبون بینالمللی است که به سرعت فرهنگ یک کشور را به تمام دنیا صادر میکند. بدون آن که متوجه باشید، میبینید که جوانان فرهنگ شما را پذیرفته اند و به سبک شما لباس میپوشند، شبیه شما راه میروند و مدل موی شان نیز از بازیگر شما الگوبرداری شده است. امروز هنر و تصویر بهترین وسیله برای صدور باورهای دینی- مذهبی نیز است، کما آن که تمام کشورها آن را در لفافهی هنر پیچیده و به دنیا صادر میکند تا کسانی که تا دیروز شناخت درست از شما نداشتند و یا علیه شما بودند، در آینده نباشند. در نهایت میتوان گفت با وجودی که بیش از ۱۲۰ سال از تاریخ سینما میگذرد، سینمایی که از آن به عنوان کلید پیشرفت یاد میشود، ما هنوز حتا متن مکتوب تاریخ سینمای خود را به صورت دقیق و مبسوط نداریم، چه برسد به این که زمامداران ما بیایند و برای توسعه و رشد هنر و فرهنگ سرمایهگذاری کنند. این مشکل البته تنها وجه حکومتی و سیاسی ندارد که خود هنرمندان نیز مقصر اند؛ هنرمندانی که نتوانستند، تعریف درستی از هنر و سینما داشته باشند. همان اتفاقی که در ادبیات، موسیقی، تیاتر، معماری و دیگر هنرهای افغانستان نیز افتاده است.