نقش خانواده در ارتكاب جرم فرزندان!

صبح کابل
نقش خانواده در ارتكاب جرم فرزندان!

نویسنده: نورالله عالمی 

عوامل خانوادگى كه به جامعه‌پذيرى و روابط عاطفى اعضاى خانواده، كنترل خانوادگى، همانندسازى فرزندان با والدين و گسيختگى خانواده و ساير ويژگی‌هاى خانواده ارجاع داده مى‌شود، نقش مؤثرى در ايجاد رفتار مجرمانه ميان جوانان دارد.
تحقيقات در باره‌ی خانواده به عنوان يكى از كارگزاران جامعه‌پذيرى براى رفتار جوانان، سابقه‌ی تاريخى نسبتا طولانى دارد. جرم‌شناسان در پژوهش‌هاي شان به اين نتيجه رسيدند كه متغيرهاى خانوادگى نظير روابط فرزند-والدين، تقليدهاى خانوادگى، انضباط و سرپرستى و پايگاه اقتصادی-اجتماعى خانواده با جرم جوانان ارتباط معنادارى دارد.
«هيرشى» يكی از جرم‌شناسان سرشناس حوزه‌ی جرم‌شناسى در آزمون نظريه‌ی كنترل اجتماعى دريافت كه افزايش تقليد جوانان به والدين و گذران بيشتر اوقات فراغت فرزندان با خانواده، گرايش جوانان به جرم را كاهش مى‌دهد. مطالعات ديگرى كه به موضوع خانواده و بزهكارى پرداخته اند، تضادهاى زناشويى، گسيختگى و سرپرستی‌هاى ضعيف والدين بر فرزندان را بر جرم جوانان مؤثر دانسته اند. در این رابطه، مقوله‌ی معروفی وجود دارد که در جامعه‌ قانون، در خانواده مهر و محبت حاكميت می‌كند.
«ساترلند» جرم را در اثر خطاى خانواده‌ها دانسته است كه قادر به ياد دادن ارزش‌ها و هنجارها نبوده اند. به نظر ساترلند نگرانی‌ها و نيازهاى ارضانشده در افراد عادى و مجرم شبيه به هم است و تنها روش‌هاى يادگرفته شده واكنش به اين نگراني‌ها و محرك‌ها در آنان متفاوت است و خانواده به عنوان محيط يادگيرى اوليه‌ی جوانان بر جرم مؤثر است.
گسيختگى خانوادگى يكى از عوامل مهم در تولد رفتار مجرمانه است؛ زيرا هنگامى كه فرزندان والدين خود را در اثر طلاق از دست مى‌دهند، همچنين مراقبت، سرپرستى و كنترل و راهنمايي‌هاى آنان را نيز از دست خواهند داد. گسيختگى خانوادگى، فرايند جامعه‌پذيرى فرزندان را با مشكل مواجه خواهد کرد؛ زيرا خانواده‌هاى تك والدى قادر نيستند، الگوهاى مناسبى براى فرزندان باشند. بى‌ثباتى در خانواده موجب روابط ضعيف فرزندان با پدر يا مادر خود شده و زمينه را براى رفتار مجرمانه در فرزندان آماده مى‌کند. جدايى از پدر و مادر يا يكى از آنان در بسيارى از تحقيقات با جرم مربوط دانسته شده است.
كروز، دانش‌مند جرم‌شناسى، جوانان مجرم مراكز بازپرورى شهر سيدنى استراليا كه از خانواده‌هاى فاقد پدر، فاقد مادر، فاقد پدر و مادر و داراى والدين ناتنى بودند را مورد مطالعه قرار داد. يافته‌هاى اين پژوهش نشان داد، بيشتر جوانانى که رفتار مجرمانه را به طور معنا‌دار تكرار كرده بودند، فقط با پدر شان می‌زيستند، در مقايسه با آن‌هايى كه تنها با مادر شان زندگى مى‌كردند. مقايسه‌ی رفتار مجرمانه ميان جوانان متعلق به خانواده‌هاى بسامان با جوانان خانواده‌هاى نابسامان نشان داد كه مدت زمان اشتغال به رفتار مجرمانه، در ميان جوانانى كه بدون پدر و مادر زندگى مى‌كردند، طولانى‌تر بوده است. پژوهش ديگر نشان می‌دهد كه فقدان مادر يكى از عوامل مؤثر در رفتار مجرمانه در ميان دختران است.
تحقيقات انجام شده در افغانستان در دهه‌هاى اخير بيان‌گر رابطه‌ى معنادار بين گسيختگى خانوادگى و جرم جوانان است. پژوهش انجام شده روى جوانان مجرم، نشان مي‌دهد كه متلاشى شدن خانواده‌ها يا فاقد والدين بودن بر بزهكارى جوانان مؤثر است. در تحقيقى با عنوان نگرشى بر جرم نوجوانان پسر ١٥_١٨ساله‌ محبوس در كانون اصلاح و تربيت جوانان بوده است، نشان داد كه بى‌ثباتى و تزلزل خانوادگى، عامل مهمى در ارتكاب جرم جوانان است.
مطالعات ديگر نشان داد كه اغلب جوانان ١٨_٢٠ساله محبوس، متعلق به خانواده‌هاى پرمشاجره بوده اند. كليه‌ی اين مطالعات نشان‌دهنده‌ی اهميت نقش پدر و مادر در پرورش عاطفى و اجتماعى جوانان است و بى‌ثباتى و از هم‌پاشيدگى خانوادگى در اثر فقدان پدر يا مادر يا هر دو به علت مرگ، طلاق و غيره زمينه‌ساز بزهكارى جوانان است.
شكاف نسل بين جوانان و والدين از عوامل خانوادگى مؤثر بر بزهكارى جوانان است. منظور از شكاف نسل، فقط فاصله‌ی سنى و جسمانى فرزندان با والدين نيست، بلكه دربرگيرنده‌ی جدايى در ارزش‌ها و هنجارهاى جوانان با والدين است كه به بيگانه شدن جوانان از والدين منتهى مى‌شود. بيگانه شدن جوانان از ارزش‌ها و هنجارهاى فرهنگى والدين، آنان را به ارتكاب اعمال نابه‌هنجار و خلاف قانون بر مى‌انگيزد كه اين شامل علل‌هاى زير مي‌شود.
۱- پايگاه اجتماعى جوانان در جوامع كاملا نامعين و نامطمئن است.
۲- فقدان منزلت اجتماعى روشن و مناسب براى جوانان، آنان را از دنياى كار و مسؤوليت‌پذيرى دور كرده است.
۳- جدايى جوانان از والدين موجب توليد خرده‌فرهنگ جوانى شده است.
۴- توليد خرده‌فرهنگ جوانى به همراه گسترش لذت‌گرايى و بى‌مسؤوليتى در بين جوانان جامعه، آنان را به سمت رفتار بزهكارانه سوق مى‌دهد.
توصيه می‌شود والدين در روابط با فرزندان، با شيوه‌هايى كه والدين خود از طريق آن‌ها پرورش يافته اند، برخورد نكنند؛ براى مثال براى والدين توصيه مى‌شود كه بايد از حالت اقتدارگونه و سخت‌گيرى تغيير يافته و به سمت حمايت از جوانان تحول يابند؛ اين روش تربيتى مورد قبول جوانان بوده و جزئى از فرهنگ جوانان دنياى معاصر است.
والدين بايد در طول روز يك مدت زمانى را با فرزندان شان سپرى کنند، تا جوانان پسر از نظام حمايتى پدر در يافتن هويت مردانه محروم نشوند؛ همين طور جوانان دختر از نظام حمايتى مادر.
هم‌چنان پرداختن به امور تربيتى فرزندان توسط والدين، شامل اصول اخلاقى مناسب و منسجمى است كه ويژگى تنبيهى نداشته باشد و در مقابل، شامل نظارت دقيق بر كار آنان، شركت والدين در زندگى روزمره‌ی جوانان، كسب اطلاع از فعاليت‌هاى فرزندان در طول روز و آموزش مهارت‌هاى زندگى به فرزندان با شيوه‌هاى مسأله‌يابى و حل مسأله، مى‌توان از گرايش جوانان به جرم پيش‌گيرى كرد.
در ضمن، والدين كوشش كنند كه ارزش‌ها و آموزه‌هاى دينى را از زمان طفوليت براى فرزندان شان آموزش دهند؛ چون دين به عنوان مهم‌ترين عامل بازدارنده در جامعه محسوب می‌شود و مانع رفتن افراد به طرف ارتكاب جرم و كج‌روى می‌شود.