کرونا در افغانستان، کج‌دار؛ اما مریز!

نعمت رحیمی
کرونا در افغانستان، کج‌دار؛ اما مریز!

علاوه بر مصیبت‌ پاندمیک کرونا، پس از تشدید جنگ و حمله‌های تروریستی؛ در افغانستان دوره‌ی جلیقه‌ی ضد گلوله، ماسک و دست‌کش است. تجهیزاتی که یا از نظر قیمت سنگ‌آسمان است یا آنقدر کم که خود مسؤولان بهداشتی دست‌رسی کافی به آن ندارند.

افغانستان سریع‌تر –شاید از تمام کشورها- به سقف توانایی کنترل ویروس کووید-۱۹ رسیده است؛ یکی دو روز پیش معاون وزارت صحت افغانستان، دومین مقام کشور پس از والی هرات بود که آدرس قبرستان و بشارت مرگ را به مردم داد. او گفت که یا در خانه بمانید و یا راهی قبرستان می‌شوید!

اعلام شد که کرونا هر روز، رکورد قبلی خودش را می‌شکند و کشور به مرحله‌ی فوق بحرانش رسیده است؛ تا جایی که به زودی، خیابان‌های کابل پر از جنازه شود. این خبر وقتی نشر شد، مردم آن را باور نکرده و حتا بسیاری گفتند، آن کسی که از اعضای خانواده‌ی نزدیک و هم‌سایه‌هایش به کرونا مبتلا شده و یا مرده است، کیست و کجاست؟

این سؤال زمانی اهمیت پیدا می‌کند که فسادگسترده و جا افتاده در افغانستان، فاصله‌ی مردم با زمام‌داران و شایعه‌های خرید و فروش بیمار و جنازه‌ی غیر کرونایی را کنار یک‌دیگر بگذاریم؛ آن وقت جدا از بحث گرسنگی و فقر فراگیر در افغانستان، بهتر می‌فهمیم که چرا مردم به اندازه‌ی نخود، به این هشدارها اهمیت نمی‌دهند؛ مردمی که ماه‌ها در خانه ماندند؛ اما وقتی امید شان از کمک و هم‌یاری قطع شد؛ برای نمردن از گرسنگی، از خانه‌های شان بیرون آمدند.

مسؤولان حکومتی هم در کشور فقیر و دربه‌دری مثل افغانستان که هیچ چیز در آن، سرجایش نیست؛ مجبور اند، یکی به میخ بزنند و یکی به نعل! نه توان رساندن غذا و نان به خانه‌های مردم را دارند و نه می‌توانند چشم بر گسترش کرونا ببندند! در واقع مسؤولان ما در وضعیتی گیر افتاده اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش! آن‌ها درگیر یک پارادوکس وحشت‌ناک شده و برای همین، هم آمارهای گسترش کرونا را خطرناک اعلام و آدرس قبرستان را به مردم می‌دهند و هم بر برداشته شدن تدریجی قرنتین تأکید دارند. در چنین شرایطی که حکومت به هیچ کدام از شایعه‌ها پاسخ نداده و شفاف‌سازی نمی‌کند، مردم حق دارند بگویند که «دُم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟»

در این شرایط، هیچ کسی، حتا آن‌هایی که هوادار ادامه‌ی قرنتین و سلامت جامعه هستند، نمی‌توانند از ایده و فکر شان دفاع کنند. مردم می‌پرسند، اگر همه‌گیری کرونا دروغ نبوده و وسیله‌‌ای برای برخورداری مسؤولان نیست، چرا وقتی کرونا در دو هفته‌ی اخیر –به خصوص در کابل- رکورد زده است، سخن از برداشته شدن قرنتین است؟ شاید جواب فقر باشد و این که حکومت نمی‌تواند، به مردم غذا و نان برساند و مجبور شده است تا قرنتین را بردارد؛ پس در آن صورت، پاندمی کرونا چه می‌شود؟ آیا سرنوشت مردم که دسته دسته به کام مرگ خواهند رفت، برای شان مهم نیست؟ این در واقع اوج درماندگی و بی‌چارگی است و نشان از آن دارد، یا شایعاتی که در جامعه دهان به دهان می‌گردد، عاری از حقیقت نیست؛ یا مسأله، چیز دیگری است. اگر ظرفیت شفاخانه‌ها پر است و ما به سرعت به سقف توانایی کنترل کرونا رسیده ایم؛ پس طرح برداشته شدن قرنتین چیست؟

مسؤولان در کمیته‌ی ملی مبارزه با کرونا، ضمن جلوگیری از تردد شهروندان در روزهای عید فطر، می‌خواهند که طرح فرد و زوج شدن ترافیک را در روزهای هفته پیاده کنند که در نوع خودش جالب و از طرح‌هایی است که شبیه اش را فقط در قوطیِ عطار، پیدا می‌شود!

طرح ترافیک در دنیا چیز جدید و تازه‌ی نیست، کشورهای زیادی برای جلوگیری از ازدحام ترافیکی، آلوده نشدن محیط زیست، پاک شدن هوا و… چنین طرح‌های را پیاده می‌کنند و این یک امر پذیرفته شده است؛ اما آن‌ها پیش از آن که به اجرای چنین طرح‌هایی بیاندیشند، پیش‌زمینه‌های اجرا و عملی کردن آن را می‌سنجند. نخستین نیاز پیاده کردن طرح ترافیک در شهرهای بزرگ، داشتن سیستم حمل‌ونقل منظم و با کیفیت شهری است که ما به جز طرح «متروی فوق پیش‌رفته‌ی برچی»، چیز دیگری نداریم؛ مردمی که از وسیله‌ی نقلیه‌ی شخصی استفاده می‌کنند، برای رسیدن به کار و زندگی شان مجبور اند از خانه بیرون شوند و قطعا نمی‌توانند، پیاده به سر کار بروند؛ پس مجبور اند از تاکسی و موترهای مسافربر کوچک استفاده کنند؛ در آن‌صورت، آن‌ها با دو مشکل روبه‌رو می‌شوند؛ هزینه‌ی رفت‌وآمدهای داخل شهری و در معرض خطر قرار گرفتن شان در عصر کرونا!

والی کابل یا هر مسؤول دیگری که دوست دارد، ترافیک کابل مطابق با روزهای زوج و فرد هفته تنظیم شود؛ آیا فکری به حال حمل‌ونقل شهری هم کرده اند؟ یا می‌خواهند مردم فقیر به زور، در زمان اوج کووید-۱۹، سوار مینی‌بوس‌های بازمانده از جنگ‌ جهانی دوم و تونس‌های فرسوده‌ی کابل شوند!

در شهر بی‌در و پیکر و پر جمعیتی مثل کابل و شهرهای دیگر افغانستان که قرنتین عملا در آن شکسته است؛ وقتی که قرار است پس از عید فطر، فعالیت کسب و کارهای کوچک، صنایع تولیدی، بخش ساختمان‌سازی و… –حتا به گونه‌ی مشروط- دوباره فعالیت شان را شروع کنند؛ ضمانت اجرایی آن چیست؟ مردم به یاد دارند -حتا در زمان پیش از کرونا- که قانون‌گذاری و طرح آن ساده؛ اما تطبیق و رعایت آن مشکل بوده است، تا اندازه‌ی که خود قانون‌گذار، زودتر از دیگران آن را نقض کرده است!

ظاهرا خود حکومت هم پذیرفته است که ادامه‌ی قرنتین کامل کابل مقدور و عملی نیست و مسؤولان در این زمینه، دست‌ها را به علامت تسلیم بالا برده اند که با وجود آدرس دادن قبرستان به مردم، از برداشته شدن محدودیت‌ها و قرنتین در سه مرحله‌ی کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت، سخن می‌زنند. در روزهای نخست قرنتین، یک‌هزار و ۶۰۰ پولیس، به شدت و به خوبی مواظب قرنتین و اوضاع بودند؛ ولی کم کم، نظارت‌ها آب و شهر به امان خدا و به حال خودش رها شد؛ اما به جایش، لحن مسؤولان در کنفرانس‌های خبری، تند‌تر شد و هشدار پشت هشدار دادند که باتأسف، هیچ جایی را نگرفت و سرک‌های کابل پر از جمعیت شد.

بر کسی واضح نیست که روش یکی به میخ و یکی به نعل زدن مسؤولان و وضعیت «کج‌دار؛ اما مریزِ» کرونا در افغانستان، تا کی ادامه خواهد داشت؟ سؤالی که پاسخش پیش هیچ کسی نیست، حتا نزد «مجروح»، معاون سالم وزارت صحت عامه!