تفنگ ساختگی؛ اسباب بازی‌ای که به پرورش خشونت در جامعه می‌انجامد

طاهر احمدی
تفنگ ساختگی؛ اسباب بازی‌ای که به پرورش خشونت در جامعه می‌انجامد

به ‌نظر تان دزدی که در پس‌کوچه‌های شهر کابل، به ‌راحتی با تفنگ‌چه آدم می‌کشد، نخستین‌بار چه زمانی تفنگ‌چه به دست گرفته است؟
در شهرخوانی امروز، تلاش می‌شود در مورد نقش اسباب‌بازی جنگی در تبه‌کارشدن کودکان و ناامنی‌های شهر بحث شود.
قاتل شدن ساده نیست. ما هرچند هم‌دیگر را دقیق نشناسیم، اما با روبه‌روشدن می‌دانیم که فرد مقابل ما انسان است و خانواده دارد. مهم‌تر از همه این‌ که چه بسا همه‌ی آدم‌ها زندگی‌دوست استند و می‌خواهند زندگی‌‌شان ادامه یابد. پایان‌دادن به زندگی کسی، حذف مطلق مقتول و به‌ ماتم نشاندن گروهی از آدم‌ها است. پایان‌دادن به‌ زندگی فرد، پایان‌دادن به خوشی‌ها و آرامش روانی خانواده‌ی او نیز است. هر انسان عاقلی چنین چیزی را درک می‌کند. دزدانی که در پس‌کوچه‌های شهر آدم می‌کشند نیز، چنین چیزی را درک می‌کنند؛ چون آن‌ها نیز عقل دارند و پشت صحنه‌ی کار شان را درک می‌کنند. اگر آن‌ها اشخاصی با تاخر عقلی یا دیوانه می‌بودند، نمی‌توانستند راه پول‌درآوردن و دزدی را حتا به‌ قیمت جان انسان‌ها انتخاب کنند. به‌دست‌گرفتن سلاح و باج‌گیری، خود نیازمند عقل و هوش است. مسئله‌ی اصلی این است که فرد در چه فرایندی قرار می‌گیرد که به‌دزدی و آدم‌کشی روی می‌آورد.
روند قاتل‌شدن شخص ساده نیست؛ بدون شک، تعداد قابل توجهی از دزدان و آدم‌کشان شهر کابل با توجه به بیکاری، فقر و دشواری‌های زندگی‌شان به این کار روی می‌آورند؛ اما دشواری‌های زندگی در این شهر تنها عامل دزد و تبه‌کار شدن نیست. اگر ما فقر و بیکاری را یگانه عامل دزدی بدانیم، پس در این شهر، ممکن است دها هزار نفر فقیر و بیکار باشد؛ اما چرا همه‌ی آن‌ها به‌دزدی و تبه‌کاری روی نمی‌آورند؟!
دزد‌ها و آدم‌کش‌های شهر کابل که تقریباً بیشتر مطلق آن‌ها جوانان استند، بدون شک اولین‌بار در کودکی‌های شان تفنگ و تفنگ‌چه به‌ دست گرفته‌اند. این تفنگ و تفنگ‌چه نیز توسط اعضای خانواده، به‌آن‌ها داده شده است.
کودک این توانایی را دارد که میان بازیچه‌ها و اشیای اصلی تفاوت قایل شود. با خریدن موترک، کودک می‌داند که موتر او صرف بازی‌چه است و موترهای واقعی چیزی است کلان‌تر، قیمت‌تر و باارزش‌تر. در واقع هر پدر و یا مادر با خریدن بازی‌چه به فرزند خود، ارزشی را در ذهن او خلق می‌کند.
شما با خریدن کلاشینکوف پلاستیکی، کودک‌تان را به ‌این باور می‌رسانید که؛ کلاشینکوف چیز ارزش‌مندی است. هیچ چیزی برای ارزش قرارگرفتن کلاشینکوف در ذهن کودک لازم نیست. همین‌ که کودک بازی‌چه را دیده و نوعیت آن ‌را تشخیص کند، کافی است. چنین فرایند نیازمند هیچ توصیه و یا دادن معلومات نیست. در دنیای فعلی که کودک با دیدن فلم‌های خشن، خبرهای جنگ و حتا دیدن نیروهای نظامی، به راحتی می‌دانند که کلاشینکوف چیست و از آن در چه زمینه‌‌ای کار گرفته می‌شود، کودک به ‌راحتی به کارکرد و نوعیت بازی‌چه‌های خشن پی‌ می‌برد. به همین سان، تفنگ‌چه، راکت و… وارد ارزش‌های کودکان‌تان می‌شود.
دومین مرحله‌ی تاثیرگزاری، وقتی است که کودک با بازیچه‌های خشن تفریح می‌کند. او در همان کوچکی با فیرکردن بازیچه‌هایش آشنا می‌شود. کودکان هم‌دیگر را می‌زنند و اکت‌واداهای کشتن، مردن و زخمی‌شدن را از خود نشان می‌دهند.
اگر فکر می‌کنید، کودکان می‌توانند از بازی‌چه‌های خشن به‌ صورت مثبت استفاده کنند، اشتباه می‌کنید. با بازی‌چه‌هایی؛ مانند تفنگ، نارنجک، تفنگ‌چه، راکت، چه کاری می‌شود کرد، جز تمثیل کشتن، خراب‌کردن و کشته‌شدن؟!
در مرحله‌ی استفاده از بازی‌چه‌های خشن، کودکان در گروپ‌های مختلف، نقش‌ بازی می‌کنند. در واقع تمثیل نقش، به ‌نوعی آموختن آن است. کودک به‌ دلیل این‌که دوست دارد بزرگ شود و نقش‌های واقعی را بازی کند، با شوق تمام نقش‌هایی هم‌چون، رییس مافیا، دزد، آدم‌کش و … را می‌آموزد.
کودک با وارد شدن به‌ مرحله‌ی جوانی، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کرده و به‌ دنبال تحقق رویاهایش می‌رود. رویاهای نوجوان که کودکی‌هایش با سلاح‌های پلاستیکی سپری شده باشد، به ‌احتمال خیلی زیاد، به ‌دست گرفتن سلاح واقعی و نقش بازی کردن با آن است. فرد چون در کودکی‌ها نقش‌های قاتل، مقتول، رییس مافیا، عضو گروه‌ مافیایی و … را تمثیل کرده، در اولین فرصت، در یکی از نقش‌های واقعی وارد عمل می‌شود.
کودکانی که با سلاح‌های پلاستیکی بازی و ساعت‌تیری می‌کنند، نه ‌تنها سلاح‌های واقعی وارد رویاهای آینده‌ی آن‌ها می‌شود، بلکه نقش‌های متکی به تفنگ نیز برای شان ارزش‌مند می‌شود. در شهری که دست‌رسی به‌ تفنگ و تفنگ‌چه خیلی سخت نیست، کسانی که در کودکی‌ها، اعضای فامیل شان برای آن‌ها تفنگ و تفنگ‌چه می‌آوردند، با جوان‌شدن، تلاش می‌کنند تفنگ‌ها و تفنگ‌چه‌های واقعی پیدا کرده و در نقش‌های واقعی عمل می‌کنند.
بعضی از چنین جوانانی جذب نیروهای دولتی می‌شوند. با تاسف که چنین جوانانی، اگر مورد آموزش سخت نظامی قرار نگیرند، تنها به ظاهر نظامی می‌شوند؛ اما در عمل چنان با مردم برخورد می‌کنند که گویی، رییس مافیا باشند. ویدیوی مصطفا پغمانی را اگر دیده باشید، نمونه‌ای از جوانانی است که به‌ نسبت گرایش به‌ تبه‌کاری جذب پولیس شده. این جوانان اگر زیر آموزش‌های طولانی‌مدت و شدید نظامی قرار نگیرند، در قالب نیروهای دولتی نقش تبه‌کار را بازی خواهند کرد.
جوانان و نوجوانانی که گرایش جدی به تبه‌کاری داشته باشند، ممکن است به راحتی جذب گروه‌های مافیایی نشوند. در نتیجه آن‌ها با به دست گرفتن سلاح غیرقانونی که ممکن است، در بعضی از خانه‌ها موجود باشد، خود نقش می‌آفرینند. در مراحل اول، این گونه افراد در گروه‌های کوچک دو یا سه‌نفری شریک می‌شوند و بدون شک، دزدی و راه‌زنی دم‌دست‌ترین نقشی است که آن‌ها می‌توانند اختیار کنند. فایده‌ی اقتصادی و کشش درونی فرد به تبه‌کاری، باعث می‌شود که حتا شخص به‌ دزدی ادامه داده و تبدیل به آدم‌کش حرفه‌ای شود.
مطمین باشید، دزدی که با تمام بی‌رحمی اشخاص را در پس‌کوچه‌های کابل به ‌قتل می‌رساند، اولین‌بار اعضای خانواده‌اش، به او تفنگ‌چه داده و او از همان روز به‌ راه دزدی و آدم‌کشی جهت داده شده است.
بازی‌چه‌های خشن، در شهر کابل طرف‌داران زیادی دارد؛ حتا بعضی از بازی‌چه‌هایی که مواد آتش‌زا نیز در آن استفاده می‌شود، توسط کودکان و جوانان خرید و فروش می‌شوند.
در بیشتر قسمت‌های افغانستان، به خصوص شهر کابل، خانواده‌ها برای کودکان‌شان بازی‌چه‌های خشن خریداری می‌کنند. برای این خانواده‌ها باید گفت که با خرید بازی‌چه‌های خشن، کودکان‌تان را به سوی آدم‌کشی، دزدی، باج‌گیری و … سوق می‌دهید. اگر می‌خواهید کودکان‌تان سالم بار آمده و در آینده تبدیل به زنان و یا مردان مهربانی شوند، پس برای آن‌ها بازی‌چه‌های جنگی نخرید. بازی‌چه‌های جنگی، هر تاثیری بر کودک و آینده‌ی او داشته باشد، مثبت نیست؛ هم خود آن‌ها و هم جامعه را آسیب‌پذیر می‌کند.