زلزله؛ قوزِ بالا قوز مصیبت‌ها

نعمت رحیمی
زلزله؛ قوزِ بالا قوز مصیبت‌ها

زمین تکان می‌خورد، نمی‌توان تشخیص داد که تکان‌هایش به راست و چپ است یا بالا و پایین! واکنش آن است که دور از دست پاچگی خودت را به جای امن برسانی و واکنش مناسب با زلزله داشته باشی؛ اما ننگِ فرار از زلزله را کجا ببری، اگر فرار کنی!

سال‌ها پیش، حین برگزاری جلسه‌ی صبحانه‌ی مسؤولان رسانه‌ی که آن‌جا بودم زلزله شد، دیگران همه به دنبال پناه‌گاهی، از اتاق فرار کردند؛ اما چند نفر از مسؤولان در اتاق جلسه باقی ماندند تا با زلزله رقابت کرده و بگویند اگر تو زلزله استی، ما هم از سرزمین شیران استیم و غیرت‌ داریم. بی‌خبر از آن که زلزله با کسی شوخی ندارد و ماندن در زیر سقفی که ممکن است با یک «پِخ»، به زمین بریزد، حماقت است؛ آن‌هم از نوع باستانی و بسیار قدیمی اش! هر چند حماقت‌های این‌چنینی، گاهی آدم را به کشتن می‌دهد؛ ولی در بسیار موارد، بسیار خوب، موجب آسودگی خیال و راحتی مزاج است.

زلزله معمولا ما را از بیرون می‌لرزاند؛ اما نمی‌تواند درون ما را بلرزاند تا کمی به هوش بیاییم. راستش مدت زیادی است که مصیبت‌های زیاد، از جمله حماقت و مرگ، قباحتش را پیش مردم از دست داده و آدم‌ها به دلیل قانون تکرار، با اتفاق‌های بد عادت کرده اند.

مسأله‌ی دیگر هم‌ذات‌پنداری با مصیبت و حمله‌های تروریستی است که شب گذشته نیز چنین شد و بسیاری در لحظه‌های ابتدایی، با برداشت باستانی فکر می‌کردند، «گوزن» حمل کننده‌ی کره‌ی زمین، آن را از این شاخ به آن شاخ انداخته است؛ ولی تصور عمومی آن بود که بازهم کسی دکمه‌ی کمربند یا سویچ موتر انتحاری را فشار داده است.

مردم برای ثانیه‌هایی نمی‌دانستند، خانه امن است یا بیرون؟ اگر زلزله است که به بیرون فرار کنند و اگر انتحاری است، در خانه دنبال جای امن باشند. از آن‌جا که صدای انفجار ملکه‌ی ذهن مردم شده است، بسیاری در ابتدا تصور کردند، کسی در سر کوچه و محل شان خودش را منفجر کرده است، یا حتا به شوخی صحبت از پدر و پدر بزرگ بمب‌ها بود؛ اما مشخص شد که این تکان، چیز دیگری است!

به یاد می‌آورم سال‌ها پیش که فیلم هجرت «واحد نظری» را می‌دیدیم، یک مهاجر افغان به تصویر کشیده شده بود که به آلمان پناهنده شده است و از هر صدایی، به خصوص از صدای اشپیلاق دیگ بخار می‌ترسید و دنبال پناه‌گاه می‌دوید! زلزله‌ی دیشب نیز شبیه آن بود و مردم همه تصور کردند که انفجار شده است!

زلزله‌ی دیشب، ۴.۶ ریشتر در عمق ۷.۵ کیلومتری زمین و در پغمان بود که اگر ۶٫۴ بود، بسیاری از ساختمان‌های کابل و اطراف آن فرو می‌ریخت. در شهر چند میلیونی و پر جمعیت کابل که در نزدیک به بیست سال اخیر، اکثر ساختمان‌ها غیر معیاری، دور از نقشه و بدون در نظر گرفتن نکات ایمنی مقاومت در برابر زلزله ساخته شده است، خطر فروریختن ساختمان‌ها در زمان زلزله بسیار جدی است.

به نظر می‌رسد، غیر از ساختمان‌های پیر و قدیمی که در زمان حضور روس‌ها در افغانستان ساخته شده است، ساختمان‌های دیگر، حداقل از این نظر و رعایت ایمنی زلزله، در وضعیت مناسب قرار ندارد. معمولا تا زمانی که حادثه و فاجعه‌ی اتفاق نیفتاده است، کسی به فکر پیش‌گیری و راه حل نیست و امروز همان روز است. دغدغه‌ی که مربوط به امروز نبوده و سال‌ها است که مردم متوجه این مسأله استند؛ ولی اقدام جدی که ملموس و قابل دید باشد، در این باره دیده نشده است و یا دولت برنامه‌ی جدی برای آن ندارد.

با توجه به وضعیت اسف‌بار اقتصادی، معیشتی و زندگی مردم در کابل و این که حکومت بیشتر از آن که در اندیشه‌ی رفاه اجتماعی و حل ناهنجاری‌های اجتماعی باشد، متمرکز به جنگ و البته درگیر مشکل فساد است؛ ولی مشکل ساخت‌وسازهای سرخودانه، غیرمعیاری و بی‌نقشه که چهره‌ی پایتخت را به شهری بدون نقشه بدل کرده است، روزی به اصلی‌ترین مشکل آن بدل خواهد شد.

بارها گفته شده است که شکستگی‌های –گسل‌ها- متعدد از بلوچستان پاکستان شروع، از مناطق غربی کابل عبور و تا جبل‌السراج ادامه پیدا کرده است که ممکن است پس از یک دوره‌ی تاریخی –چند صد سال- در این گسل‌های زلزله‌خیز، احتمال اتفاق یک زلزله‌ی خطرناک و بالاتر از ۷ درجه‌ی ریشتر وجود دارد.

زمین شناسان در افغانستان همواره از قرار گرفتن غرب کابل بر گسل زلزله، تراکم بیش از حد نفوس، رعایت نکردن ایمنی ساخت‌وسازها و البته بی‌خیالی مردم و حکومت نسبت به این مسأله، ناراحت و نگران بوده اند.

در کشورهای دیگر، حکومت‌ها یکی از دغدغه‌های اصلی شان، رفاه اجتماعی، آموزش و برخورد مناسب با وضعیت اضطرار و مسایلی مثل زلزله است. به صورت مرتب در مکاتب، دانشگاه‌ها و رسانه‌ها به مردم آموزش زلزله شناسی داده می‌شود که حین زلزله، چگونه و بدون دست‌پاچگی جان خود و اطرافیان شان را نجات دهند. نظارت دایمی و جدی بر ساخت‌وسازها وجود دارد و تمام ساختمان‌ها، مناسب با شرایط بد و اضطراری -مثل زلزله- ساخته می‌شود؛ اما در افغانستان، هیچ کسی به فکر آن نیست و یا اگر هست، کافی نیست!

دیشب زلزله شد و همه‌ی مردم کابل، فقرا، زورمندان، وزیران، مسؤولان درجه یک و… به خود لرزیدند. زلزله دل همه را از جا کند و اگر ادامه می‌داد، می‌توانست فاجعه خلق کند؛ اما  این زلزله نیز قطعا مثل تمام زلزله‌های دیگر به زودی فراموش می‌شود؛ چون ذهن، روان و درون مسؤولان و مردم را نلرزانده است؛ در سرزمینی که آنقدر فاجعه دارد تا زلزله، ساخت‌وسازهای غیرمعیاری و هرج‌ومرج‌های کابل در حاشیه باشد!