توان‌مندسازي نظام آموزشی تحصیلات عالی با رويكرد مهارت‌محور

صبح کابل
توان‌مندسازي نظام آموزشی تحصیلات عالی با رويكرد مهارت‌محور

نویسنده: داکتر عارف نعیم‌زاد

توان‌مندسازی
توان‌مندسازی به ایجاد تغییرات مناسب در كلیه ابعاد و جوانب زندگی افراد، خانواده‌ها، گروه​‌ها و اقشار اجتماع گفته می‌شود و یكی از پیش‌شرط​‌های محوری در شكل​‌گیری و تكامل فرآیندهای توسعه‌ی پایدار، توان‌مند شدن افراد، گروه​‌ها و جوامع به منظور مشاركت فعال آن‌ها در تحقق بخشیدن به اهداف درازمدت و میان‌مدت توسعه‌ی همه​‌جانبه‌ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
از منظر پیشنیه، موفقیت طرح​‌های توان‌مندسازی به عنوان تجارب جهانی، منطقه​‌ای و ملی تا اندازه‌ی زیادی به بافت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، آموزشی و هم‌چنین به جنبه​‌های روان‌شناختی فردی و اجتماعی و ارزش​‌ها ارتباط دارد.
توان‌مندسازی و تحصیلات عالی
اساسا اولین راهبرد عمده در تدوین، طراحی و اجرای برنامه​‌های توان‌مندسازی، نظام آموزشی تحصیلات عالی است. در نظام آموزشی تحصیلات عالی، اطلاعات و پیام​‌ها از طریق محصل به جامعه منتقل می​‌شود و دسترسی اقشار وسیع مردم به اطلاعات جامع، علمی و کاربردی یك گام كلیدی در فرآیند توان‌مندسازی به حساب می​‌آید.
انتقال اطلاعات به معنی ایجاد توانایی بالقوه‌ی یادگیری و ارتقای سطوح آگاهی، دانش، تكنیك‌ها و مهارت​‌های ارتباطی در میان گروه​‌های اجتماعی است. این مرحله زیربنای سرآغاز حالت آگاهی و آمادگی ذهنی مردم برای ایفای نقش تاریخی خود و اقدام در جهت بهبود وضع موجود و ساختن دنیای عاری از فقر، عقب‌ماندگی، خشونت، نابرابری و تبعیض است.
در سال‌های اخیر که افغانستان شاهد نرخ فزاینده‌ی تمایل به تحصیلات عالی در میان جوانان و متقاضیان تحصیلات عالی است، آمار اشتغال‌زایی نشان می‌دهد كه وضعیت اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها متناسب با میزان رشد فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها نبوده است. این در حالی است كه اشتغال و از جمله اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاهی مستلزم مؤلفه‌های متعددی از جمله متناسب بودن مهارت‌های آن‌ها با نیازهای بازار كار می‌باشد.
پژوهش‌ها و بررسی‌های ساحوی نشان می‌دهد كه دانشگاه‌ها در گذشته، از الگوی خاصی كه مبتنی بر نیاز بازار كار باشد، پیروی نكرده و هم‌سو نبودن نظام تحصیلات عالی به نیازهای جامعه یكی از دلایل بیكاری فارغ‌التحصیلان بوده است. این در حالی است که نیاز اساسی یك فارغ التحصیل دانشگاهی برای رسیدن به شغل و پذیرش مسؤولیت‌های تخصصی جامعه، خود مهارت می‌باشد. یعنی فرد علاوه بر داشتن توانایی‌های ذهنی، فیزیكی، سطح تحصیلات و هم‌چنین ویژگی‌های رفتاری چون شخصیت، نوع نگرش، انگیزش و ارزش‌های فردی باید مهارت‌های فنی، انسانی و ادراکی را نیز در طول دوران تحصیل کسب کند؛ اما این گونه که مشخص است، بین دوره‌ی تحصیلی و مواد درسی دانشگاه با آنچه بازار کار از بعد مهارت فنی و علمی می‌طلبد؛ تناسب منطقی برقرار نشده است و از طرف دیگر قبل از فارغ‌التحصیل شدن، معیارهای مناسبی برای ارزیابی آن‌ها از حیث حداقل توان‌مندی علمی و عملی وجود ندارد.
فاصله بین بخش صنعت و بازار کار، درس‌های دانشگاه و عدم انطباق یافته‌های درس‌ها با نیازهای بازار كار مشكل اساسی است كه منجر به افزایش مستمر نرخ بیكاری فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها می‌شود. دلایل متعددی منجر به بروز این پدیده شده است؛ یكی از دلایل مهم، عدم داشتن مهارت‌های مورد نیاز بازار كار در فارغ‌التحصیل است​‌.
امروزه، دانشگاه‌ها، باید به این نیازهای اجتماع بشری پاسخ دهند و هم پاسخ‌گوی نیازها و تقاضای صاحبان صنایع باشند. برای این منظور آن‌ها باید به تولید دانش و به‌روز درس‌های دانشگاهی در جهت رفع نیازهای بخش‌های مختلف اقتصادی، صنعتی و اجتماعی تأكید کنند.
در عصر حاضر، بهترین سرمایه‌گذاری برای توسعه‌ی كشورها سرمایه​‌گذاری در تربیه‌ی نیروی کار ماهر است؛ زیرا در طی این فرایند، انسان‌های آموزش‌دیده و ماهر می‌توانند به سرمایه​‌‌ی بی​‌دلیل تبدیل شوند. كشورهایی كه توانسته​‌ اند با درك این نیاز عمده و واقعیت اجتماعی به جهت دادن درس‌های دانشگاهی به سمت نیازهای بازار كار بپردازند، موفق بوده اند. آنان دریافته اند، موفقیت دانشگاه‌ها در این است که بتوانند نیازهای بخش​‌های مختلف اقتصادی و صنعتی كشور شان را برآورده کنند.
با دریغ، در كشورهای در حال توسعه، بر خلاف كشورهای توسعه‌یافته، بین مؤسسات تحصیلات عالی و شرکت‌های اقتصادی و صنعتی رابطه‌ی تنگاتنگی وجود ندارد. محصول دانشگاه‌ها نیاز مراکز و شرکت‌های کار را تأمین نمی‌كند و هر روز فاصله‌ها بیشتر می‌شود؛ بنا بر این، تجدید نظر در برنامه‌ریزی نظام آموزش تحصیلات عالی، تجدید نظر در شیوه و مبنای پذیرش دانشجو از آزمون‌های سراسری، پاسخ‌گویی نظام آموزش تحصیلات عالی به نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه به ویژه بازار كار، از جمله موضوعات مهمی است كه با توجه به نیازهای متغیر و متنوع جهان امروز برای نیل به توسعه‌ی پایدار، ضرورت حتمی به شمار می‌آید.
صاحب‌نظران عرصه‌ی نظام آموزش تحصیلات عالی، بر این باور اند كه مهارت‌های کاربردی علمی نیز باید با تقاضای بازار كار متناسب باشد تا پدیده‌های توسعه در جامعه شكل گیرد؛ بنابراین، چگونگی سرمایه‌گذاری برای ارتقای مهارت‌های کاربردی علمی نیروی كار متخصص و به‌كار‌گیری مناسب آن و نیز مدیریت صحیح و مبتنی بر نیازهای جامعه از طرف دانشگاه‌ها كه عهده‌دار این مهم استند، از جمله مواردی است كه نیازمند مطالعه، بازنگری دقیق و همه‌جانبه و نیز برنامه-ریزی​‌های آموزشی مناسب می‌باشد.
متأسفانه، در جوامعی که دیدگاه‌ها و مأموریت‌های دانشگاه‌ها سنتی و ایستا تعریف شده است، دانشگاه‌ها همه به آموزش‌های یك‌نواخت و تكراری به سبك سنتی و تولید انبوه فارغ‌التحصیلان مدرك به دست غیر ماهر و غیرحرفه​‌ای و جویای كار می‌پردازند و عملا نقش دانشگاه‌ها را در نیل به توسعه‌ی پایدار صدمه می‌زنند.
امروزه، برنامه​‌ها و تشكیلات دانشگاه حتما باید یا مقتضیات هر جامعه در زمینه‌ی توسعه و ترقی همراه باشد. انطباق فعالیت‌های آموزشی دانشگاه با اهداف و نیازهای مختلف جامعه، گسترش دانشگاه‌ها و مؤسسات تحصیلات عالی غیردولتی، گرایش به علوم عملی و تحقیقاتی به ویژه تحقیقات كاربردی و جامعه‌گرا را می‌توان از عوامل اصلی و مهم پیشرفت ممالك توسعه‌یافته برشمرد.
مهارت های اساسی
مهارت‌های اساسی مورد نیاز بازار كار از دیدگاه مراکز صنعتی در سه گروه دسته‌بندی می‌شوند:
۱- مهارت‌های علمی شامل مهارت‌های ارتباطی، تفكر انتقادی، توانایی حل مسأله و تشخیص اهمیت نیاز در زندگی.
۲- مهارت‌های مدیریت شخص شامل توانایی تعیین اهداف، اقدام مسؤولانه، اعتمادبه‌نفس، پیش‌قدمی در امور و دارا بودن دیدگاه‌های قابل پذیرش.
۳- مهارت‌های كار گروهی شامل توانایی كار با دیگران، احترام قایل شدن نسبت به دیگران و توانایی رهبری و هدایت دیگران.
در اکثریت جوامع، مراکز صنعتی و تجاری به این باور اند كه نظام تحصیلات عالی باید نسبت به گسترش و توسعه‌ی دید فارغ‌التحصیلان، بهبود نقش و مهارت آنان در توان كاری مورد نظر و افزایش دانش عمومی آنان به عنوان یك بستر اساسی، اقدام كند. به باور آنان، ارائه‌ی آموزش‌های مهارتی هم‌زمان با درس‌های دانشگاهی ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. این مهارت‌ها، شامل مهارت‌های عمومی (‌توان‌مند‌سازی شخصی)، مهارت‌های مورد نیاز در محیط كار (توان‌مند‌سازی محیط كار) و مهارت‌های خاص صنعت و شغل (‌توان‌مند‌سازی شغل) است.
الگوی مهارت‌آموزی
الگوی مهارت‌آموزی محصلان در دانشگاه‌های كشور به ‌صورت زیر پیشنهاد می‌شود. در این الگو سعی شده است كه به تمام ابعاد مسأله اعم از نیازسنجی، تهیه و تدوین معیار و بسته‌های آموزشی مرتبط، ارزیابی و نظارت و ارزش‌یابی و در نهایت ره‌گیری اشتغال توجه شود.
برای تحقق این الگو، لحاظ کردن موارد کلیدی زیر جزو الزامات محسوب می‌شود:
– همكاری بین بخش سیاست‌گذاران و دست اندركاران توان‌مندسازی نیروی انسانی كشور از جمله وزارت معارف، تحصیلات عالی، وزارت کار و امور اجتماعی و سایر بخش‌ها و دستگاه‌های مرتبط.
– ایجاد بانك اطلاعاتی فارغ‌التحصیلان و محضلان دانشگاهی و هم‌چنین بانك اطلاعاتی مشاغل موجود و مورد نیاز صنایع و مراکز کار.
– مشاركت فعال مراکز کار و صنایع در الگو.

جمع بندی
تلاش برای توان‌مندسازی دانشگاه در عرصه‌ی جهانی به طور نزدیکی با فرآیند کنونی فعالیت‌ها، افزایش وجهه و رتبه‌ی بین‌المللی مؤسسات تحصیلات عالی گره خورده است. افزایش کمی و کیفی فعالیت‌های پژوهشی و آموزشی تنها برای جهش و توان‌مندسازی کافی نیست، بلکه ترسیم یک دیدگاه راه‌بردی و مدیریتی و طراحی فرآیند مناسبی متشکل از مجموعه فعالیت‌های پیش‌بینی شده برای دستیابی به اهداف تعیین شده نیز بسیار حیاتی است.
آنچه را که بسیاری از کشورهای پیش‌رفته‌ی جهانی در نظام تحصیلات عالی شان دنبال می‌کنند، دستیابی به بازارهای جهانی آموزش تحصیلات عالی است. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت، این است که نباید با چالش‌های آموزش تحصیلات عالی بدبینانه برخورد کرد، بلکه باید آن‌ها را شناخت و برای شان راهبردهای منطقی و واقع‌بینانه‌ای را تدوین کرد. در صورتی که این چالش‌ها از منظر فرصت بررسی شوند، یقینا موجب پویایی سیستم آموزش عالی خواهند شد.
توان‌مندسازی محصلان و اساتید از جمله راهبردهای دانشگاه‌های امروز نیز است. با توجه به ماهیت علمی دانشگاه، توان‌مندسازی اهمیت بسیار زیادی در حوزه‌های آموزشی و پژوهشی دارد؛ از مهارت‌های اجتماعی گرفته تا مهارت‌های کارآفرینی و راه‌اندازی کسب‌وکاری که برای فارغ‌التحصیلان ضروری است، می‌تواند در توسعه‌ی ظرفیت‌ها و توان‌مندی‌های خود دانشگاه نیز مؤثر باشد.
در عضر حاضر که دانشگاه‌ها سه نسل (نسل اول [آموزش‌محور]، نسل دوم [پژوهش‌محور] و سومی [کارآفرین‌محور]) را پشت سر گذاشته و وارد نسل چهارم (جامعه‌محور) شده اند، بیشتر بر اثرگذاری در اجتماع و مهارت‌های محلی تأکید صورت می‌گیرد و بر توان‌مندسازی محصلان و استادان تأکید دارد و تا زمانی که محصلان، مهارت کافی و مرتبط، بینش و دانش لازم برای حل منازعه را کسب نکنند، نخواهند توانست در سیاست‌گذاری اجتماعی محلی و بازار کار مؤثر واقع شوند.