شانزدهم جدی امسال، هشتاد و نهمین سالروز درگذشت فیضمحمد کاتب بود. تاریخنویس مشهور افغانستانی که تاریخ معاصر افغانستان به دقیقنویسی او مدیون است.
نام فیضمحمد کاتب در بین نسل جوان افغانستان، دیگر نامی ناآشنا نیست. در این سالها بسیار از او گفتند، سیمینار برگزار کردند، مرکزهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری به نامش ایجاد کردند و خیابانهایی هم در شهرهای بزرگ افغانستان به نام او مسما شد.
من در این جستار نمیخواهم به سراغ این بروم که فیضمحمد کاتب در دوران حیات خود چهها کرد و چهها نوشت؛ چون برای دانستن از کارنامهی پربار و پرثمر فیضمحمد کاتب، تنها کافی است به سراغ موتورهای جستوجوگر گوشیهای همراه و یا کامپیوترهای تان بروید و نامش را با یک کلید جستجو کنید تا فهرستی بلندی از آثار تألیفشدهی این تاریخنویس فقید افغانستان پیش چشمان تان ظاهر شود.
در واقع با گذشتن از شانزدهم جدی امسال و یادآوری هشتاد و نهمین سالروز درگذشت فیضمحمد کاتب، میخواهم از عملکرد و رویکردی یادآوری کنم که تا کنون با گذشت هر سال از سالروز مرگ فیضمحمد کاتب ما هیچ گاه نخواستیم آن را به یاد داشته باشیم و یا این که در صدد آن باشیم تا با اصل قرار دادن این رویکرد در نگرش و بررسی کارنامهی نویسندگی فیضمحمد کاتب هیچ گاه آن را جدی نگرفتیم و همیشه تنها به عنوان یک مشخصهی واحد از آن در نوشتههایی که با فرارسیدن شانزدهم جدی در بارهی این تاریخ نویس مشهور کشورمان نوشتیم، به سادگی گذشتیم.
در تمام مطالب و مقالاتی که در بارهی نقد و معرفی آثار فیضمحمد کاتب نوشته شده است، از دقیقنویسی رویدادها و حوادث تاریخی در آثار فیضمحمد کاتب به نوعی یادآوری شده است و تمامی نویسندههای بعد از کاتب که آثار او را به نقد گرفتند از آن به عنوان مشخصهی بارز سراجالتواریخ یاد کرده اند.
تا این جای امر درست، همگی ما معترف به این استیم که فیضمحمد کاتب در کتاب سراجالتواریخ خود که چهار جلد دارد و یکی از معدود آثار تألیف شدهی وی است، توانسته با تباهر و مهارت فراوان، تمام رویدادهای تاریخ معاصر کشورمان را بنویسد.
عبدالحی حبیبی، مؤرخ مشهور افغانستان، در کتاب جنبش مشروطیت بر این نظر است که «سراج التواریخ که از کارهای ایام پختگی و تجربههای زندگانی او است، نخستین کتاب ضبط وقایع دولتی افغانستان شمرده میشود و برای مؤرخان دیگری که آثار خود را مطابق به موازین جدید تاریخنویسی مینوسند، بهترین منبع معلومات به شمار میآید.»
او میگوید: «سراجالتواریخ در چهار جلد نوشته شده است؛ در جلد اول وقایع سالهای حاکمیت خاندان محمدزایی و جلد دوم تاریخ حاکمیت دوست محمد خان تا سقوط محمد یعقوب خان را در بر دارد که در زمان حاکمیت امیر حبیب الله در کابل به چاپ رسیده است. جلد سوم سراجالتواریخ مربوط به وقایع زمان تسلط امیر عبدالرحمان خان است که مهمترین و بزرگترین بخش این کتاب است که در ۸۶۲ صفحه به قطع بزرگ و حروف ریز نوشته شده و در سال ۱۳۳۳ قمری به چاپ رسید؛ ولی امیر حبیبالله خان حکم به توقیف آن داد و فقط چند نسخه از آن در اختیار عموم قرار گرفت.»
حال نکتهی قابل تعمق این است که اگر ما در تاریخ معاصر کشور مان تاریخنویسی داریم که به این صراحت و دقت توانسته است تاریخ مان را بنویسد؛ پس چرا ما به جای این که از تاریخ درس بگیریم و اشتباهات گذشتگان و نیاکان مان را تکرار نکنیم؛ بر عکس دچار این ورطهی تکرار اشتباهات تاریخی مان در عرصهی سیاست استیم.
چرا با این که فیضمحمد کاتب این پیر فرزانهی تاریخنویس کشور عمرش را بر تاریخنویسی سرمایهگذاری کرد و با مشقتهای فراوان نوشت تا تاریخ معاصر افغانستان زنده بماند، ما تا هنوز دچار کجفهمی نابخردانهای از تاریخ استیم و نتوانسته ایم رسالت تاریخی ملت را که بیش از صد سال پیش فیضمحمد کاتب آن را شروع کرده بود، به پایان برسانیم.
باید هشتاد و نهمین سالروز درگذشت این تاریخنویس معاصر افغانستان فرصتی باشد که اگر او توانست تاریخ را دقیق بنویسد، ما بتوانیم حداقل تاریخ را دقیق بخوانیم و اجازه دهیم تا تاریخ در مسیر درست خود قرار بگیرد.