نویسنده: بهزاد برمک
بیتردید ما در هر جغرافیای که ساکن باشیم، با هر لباس فرهنگیای که ملبس شده باشیم، در هر دورهی تاریخی که زندگی کرده باشیم و به هر اعتقادی که معتقد باشیم، فقط انسان هستیم و هیچ پدیده و ارزشی نمیتواند انسانیت ما را سلب کرده و به نام این و آن، ما را از یک دیگر متمایز سازد. آنچه در پی می آید، امید است که حقیقت را زنده نگه میدارد و سبب میشود خلاقیت ما برای مقابله با مشکلات به کار بیفتد.
امید واژهای مبهم به نظر میرسد؛ شاید این روزها ارتباط اندکی با زندگی ما شهروندان افغانستان دارد. ما تنها خانههای مان را در این سالهای ویرانی از دست نداده ایم؛ بل در حقیقت، سقف امید مان را هم ویران یافته ایم.
در دنیای امروز چیزی که بیش تر از همه، خودنمایی میکند، اخبار ناراحت کننده در بارهی زندگی آدمها و اوضاع آشفتهی کرهی خاکی است؛ اما وقتی در بارهی همهی اینها مانند: فقر، بیکاری، خرافات، فساد، اعتیاد، طلاق، جهل و تعصب بیجا، تبعیض، بیبرقی، اختلاف طبقاتی، امواج پرازیت، نمایندگان بیتفاوت، وعدههای سرخرمن مسؤولین (پروژهی آزمایشی)، قاچاق، ازدحام ترافیکی، آلودگی هوا، آلودگی آب، گرانی، خشکسالی، گروه طالبان و داعش میشنویم، تنها چیزی که در حفظ روحیهی هرکدام ما تأثیر ویژه دارد و باعث میشود برای زنده ماندن و زندگی تلاش کنیم، واژهی کوچک اما زیبای «امید» است.
ساده ترین راه برای به وجود آمدن یک دنیای امیدوار، این است که امید را در دیگران زنده نگه داریم و از آنها هم بخواهیم همین کار را در مورد ما انجام بدهند. اگر اطراف مان را با افراد امیدوار پُر کنیم، آن وقت می توانیم بگويیم: «انسان خوشبختی هستیم.»
واقعاً خوش به حال آنهایی که دوستان و خانواده شان، چنین افرادی هستند. با آرزو داشتن میتوانیم قدر خود و دیگران را بدانیم، زندگی را دوست داشته باشیم و سپاسگزار تمام چیزهایی باشیم که داریم؛ زیرا زندگیای معمولی که گاهی دستخوش تغییرات میشود، همچنان ادامه دارد و روزنههای امید و سازگاری با رنجها و پذیرش آن، به لحظهی آن گره خورده است.
امید و باور نباشد، انسان لحظهای نمیتواند آرام باشد. اگر مدتی است که رنگ و بوی امید را در زندگی تان ندیده اید، پیشنهاد میکنم خوب، خوش، سرگرم و محتاط کرونا باشید؛ چرا که به گفتهی طارق عظیم: «این جا، مردم ریشه در خاک اند؛ ریشهای دولت در هوا هست.»