افغانستان کشور فقیر و مردم آن گرسنه است؛ اما این تمام ماجرا نیست. زندگی انسان افغانی به دلایل جنگ، بنیادگرایی، فاشیزم، بیعدالتی، فساد، فقر، سوء مدیریت، قومگرایی، بیثباتی و ناهنجاریهای بسیار، همیشه همسایهی دیوار به دیوار مرگ بوده که ریشهی آن به برخورداری و نان میرسد. مناسبات اجتماعی و روابط جامعهی انسانی بر اساس منافع مشترک و نان قرض دادن شکل میگیرد و تمام انسانها در تلاش برای یافتن نان استند؛ اما آنچه وضعیت ما را از دیگران جدا میکند، در اجرا شدن قوانین، مقررات، سیاستگذاریها و چگونگی یافتن نان است.
در جامعهی قانونمحور، عدالتپیشه، شایستهسالار و انسانی –که رسیدن به آن بحث دیگری است-، فرصتها و زمینه برای رسیدن به نان، بسیار متفاوت نسبت به جامعهی مثل افغانستان است که موریانهی فساد، بیعدالتی و قومگرایی همه چیز آن را بلعیده است. کمترین ضرر تبارپرستی و بیعدالتی، به وجود آمدن روحیهی خودی، غیر خودی و روابط خطکشیشده بین افراد در جامعه است که روحیهی جمعی را میکشد، بیاعتمادی را رشد میدهد و ملیگرایی را ذبح میکند. در نبود ملیگرایی، احساس مالکیت از بین میرود و وقتی کسی از چنین جامعهی پراکنده و تبارگرا، بر مسند تصمیمگیری تکیه بزند، فقط به برخورداری خودیها فکر میکند و به جز حلقهی خودی، کسی دیگر نمیتواند خود را در آیینهی حکومت دیده و شریک قدرت شود. این مسأله موجب بیاعتمادیی و بدبینی اجتماعی میشود؛ به خصوص اگر مسندنشینان یک شبه ره صد ساله رفته و از کوخ به کاخ رسیده باشند.
اقتصاد وابسته به کمک و رانتمحور که مصرف کننده، هیچ نقشی در تولید آن نداشته باشد، خود به خود فسادآور، استبدادزا و امپراتورساز است، تا مثل امروز و درست زمانی که مردم از گرسنگی میمیرند، زمامداران از سیری، بدمستی کنند و تنها لوازم تزئینی دست و گوششان، به اندازهی هزینه و بهای زندگی صدها خانوادهی فقیر باشد! فقرای که مجبور اند برای نجات از گرسنگی و یافتن نان، خود را به آب و آتش بزنند؛ مردمی که علاوه بر جنگ، انفجار، انتحار، تروریزم و… گرسنگی مفرط و مرگ ناشی از آن نیز همواره آنها را تهدید میکند.
در جامعهی که اقتصادش از مرحلهی دامداری و کشاورزی سنتی فراتر نرود؛ مردن از گرسنگی، جزو تهدیدهای نخست و گزینهی دائمی برای مردم خواهد بود که این روزها به رتبهی نخست ناهنجاریهای مرگآفرین در افغانستان صعود کرده است.
چندی پیش بود که جویندگان نان و گرسنهی افغان را مرزبانان ایرانی، پس از توهین و تحقیر؛ به جرم گرسنگی، دسته دسته به رودخانه انداختند تا بمیرند! سپس گرسنهها و جویندگان نان در ولسوالی شهرستانِ دایکندی که به سمت محل دریافت کمک، برای رفع گرسنگی میرفتند، موتر شان واژگون شد و ۱۴ نفر کشته و زخمی شدند تا نوبت به بلوای گرسنگان فیروزکوه در ولایت غور برسد. شاید درد این مردم بیش از آن که فقر و مرگِ ناشی از گرسنگی باشد؛ فساد گسترده و زمامداران فسادپیشهی است که همه چیز را برای خود و خودیهایشان میخواهند؛ نه عامهی مردم!
قطعا مردم به خاطر چند قرص نان، دست به کاری نمیزنند که ۲۵ نفر کشته و زخمی شوند؛ درد آنها فراتر از چند قرص نان است. مردم به چشم سر دیده اند که رانتخواران، در طول نزدیک به بیست سال گذشته، چه کارهایی که نکردند. آنها که با پشتیبانی همین مردم به قدرت رسیدند؛ اما چیزی عاید مردم فقیر نشد و گزینهی مرگ ناشی از گرسنگی همچنان در زندگی آنها باقی ماند.
مردم وقتی تکبر، غرور، مارکپوشی، تجملگرایی، کاخ، سرمایهگذاریهای زمامداران را در کشورهای دیگر میبینند و این که یک قرص نان مردم به نیم و یکچهارم رسیده است، کاسهی صبر شان لبریز شده و اعتراض میکنند. چند روز پیش درست زمانی که مسؤول اول ولایت غور، به صورت زنده با رییس اول مملکت گپ میزد؛ سربازانش، شهروندان گرسنهی را که نان میخواستند، به گلوله بستند. بیعدالتی در توزیع کمکها به مردم فیروزکوه، دلیل اصلی اعتراض مردم بود که به خون آلوده شد و زمین کشور را سرخ کرد. این اتفاق در ولایتی میافتد که ویروس مرگآور کرونا، تاهنوز موفق به کشتن مردمان آن دیار نشده است؛ اما گرسنگی، بیعدالتی و دزدان نان، آنها را به رگبار بسته اند!
دیروز در توجیه کشتن مردم، مثل همیشه گفتند که جویندگان نان، به سربازان شلیک کرده اند؛ اما چنانچه گفته شد، در اقتصاد رانتمحور که فساد و استبدادآور است؛ هر سؤالی که منافع مستبد را زیر پرسش ببرد، باید از ریشه پاک و هر چیزی که موجب تزلزل سلطنت کاخنشینان باشد، باید نابود شود.
این همان روزهایی است که ازش میترسیدیم، وضعیتی که به مراتب و به زودی میتواند بدتر شود. وقتی تمرکز زمامدار در یک چرخهی معیوب و کاملا وابسته، معطوف به برخورداری حلقهی خودی باشد، شکمهای مردم هر روز بیشتر از دیروز خالی خواهد شد که در نبود برنامه و انبارهای خالی، میتواند به زودی کشور را با سرنوشتی روبهرو کند که شبیه اش را فقط در فیلمها میتوان دید. مسألهی اصلی بیش از آن که گرسنگی مفرط باشد، آن است که امپراتورهای برآمده از اقتصاد رانتی، خود را بَری از هر انتقاد، عیب و ایراد دانسته و هر کسی بیرون از امپراتوری را نالایق، مستوجب سرزنش و مرگ دانسته و با انگهای مثل تروریست، اغتشاشگر و آشوبطلب، سرکوب میکنند. امپراتورهای نوکیسه، مغرور و متکبری که انگار از دماغ فیل افتاده و هیچ گونه انتقادی را بر نمیتابند! منتقد از نظر آنها معاند و شریر بوده که لیاقتش گلوله و جایش قبرستان است. این روزها در تازهترین قسمت سریال نان و جان در سرزمین گرسنگان، جویندگان نان، گلوله به جای نان دریافت میکنند. تجربه ثابت کرده است که پولهای کمکی از سوی جامعهی جهانی برای رفع گرسنگی مردم و مبارزه با کرونا، مثل دو دههی گذشته، به مجاری مناسب و درست آن نخواهد رسید. پولهای که احتمالا ظهور چند قلدر و امپراتور دیگر را سرعت بخشیده و تغییری در سفرهی مردم نخواهد آورد.