پهلوهای «پنهانِ» گسترش بیماری کوید-۱۹ در افغانستان

صبح کابل
پهلوهای «پنهانِ» گسترش بیماری کوید-۱۹ در افغانستان

نویسنده: احمد شکیب بزرگ امید

از زمانی که «پایِ» ویروس ِ کوید-۱۹ به افغانستان رسید، واکنش‌های طبقات و لایه‌های اجتماع، به آن ناهمگون بوده است! آنانی ه در بستر ِ فرهنگ  آشتی با علم به سر می‌برند، تلاش کرده اند تا در باره‌ی این ویروس و بیماری کوید -۱۹ معلومات خویش را افزایش داده، با در نظر داشتن و مراعات کردن رهنمود‌های صحی و علمی، با تکیه به یافته‌های معتبر نهاد های صحی جهانی، خویشتن را در برابر این همه‌گیری نگه دارند؛ اما، هنوز اقشار وسیعی از جامعه، نه تنها این بیماری را جدی نگرفته اند، بلکه در برابر آگهی‌های صحی نیز به دیده‌ی انکار و تمسخر می‌نگرند! میلیون‌ها دالری که به نام مبارزه علیه ویروس کرونا در افغانستان واریز شده و به زیر این نام به «مصرف» می‌رسد، تا جایی که سیر تصاعدی موارد ِ ابتلا به این بیماری نشان می‌دهد، نه تنها راهی به دهی نبرده است، بلکه عملا نشان داده است که نمی‌‎توان با اتکای محض به امکانات ِ پولی، مادی و تخنیکی، به نبرد با این بیماری رفت. (بگذریم از این که سطح و میزان اختصاص امکانات مادی، وجوه پولی، امکانات تخنیکی و «ارتش» صحی  در مبارزه علیه کرونا بسنده بوده اند، یا خیر؟! نیز بگذریم از این که میزان شفافیت در اختصاص کمک‌ها، چگونگی و مکانیزم توزیع کمک‌ها و وجوه در این راستا، تا به کدام پیمانه بوده است؟! حتا بگذریم از این که به چه پیمانه از پول‌های «اختصاصی»، واقعا در این راستا مصرف شده است؟! در این نبشته، پهلوهای کم‌تر نگریسته شده‌ای آسیب‌شناسی جامعه ما در برابر بیماری کوید- ۱۹ به بررسی گرفته می‌شود. این پهلوهای نیمه‌پنهان، که هنوز مورد بی‌مهری ِ پژوهش‌گران و کارشناسان قرار گرفته است، با افسوسِ بزرگ، که اثرات میان-مدت و دراز-مدت ِ مخوف و تباهی‌گستری بر جامعه و صحت اجتماعی داشته، و نداشتن دید روشن در این راستا، می‌تواند پاشنه‌ی آشیل ما باشد! ننگریستن این پهلوهای «در حاشیه مانده»، ما را در کام کرونا و یا هر همه‌گیری دیگری، چنان فرو خواهد برد که آن سوی رهایی از این بحران و بحران‌های احتمالی آینده، ناپیدا خواهد بود! در ادبیات رسمی موجود، از اثر تسلط تابوها، و تسلیم شدن بیش‌تر قلم‌ها به تابوهای نهادینه شده، جای خالی گفتمان‌های جدی در تجزیه و تحلیل عوامل ِ «به تابو گرفته شده» گسترش  بیماری کوید-۱۹ محسوس است! اما، دید مماشاتی و خودسانسوری شماری از پژوهش‌گران، سبب می‌شود که بخش بزرگی از تجزیه و تحلیل‌های واقعیت‌یاب، در برهوت سکوت، نانوشته، ناخوانده و ناشناخته بماند.

در اینجا، به بررسی شماری از پهلوهای «پنهان» و یا کم‌تر نگریسته شده‌ی علل گسترش بیماری کوید-۱۹ در افغانستان می‌پردازم. این پهلوها، چنان در گسترش بیماری دخیل بوده اند که عملا نقش جاده‌صاف‌کُن و تریبون (خوش آمدید) گویانه را برای این بیماری داشته اند.

۱: جامعه‌ی بالکانیزه شده: جامعه‌ی جنگ‌زده‌ی افغانستان که قربانی تجاوزات پیهم نیروهای استعماری بوده است، از اثر نفوذ عوامل استعمار، و موجودیت «ستون پنجمی‌ها» بر اریکه‌ی قدرت، به شدت بالکانیزه شده است. سده‌ی بیستم، عملا، شکست افغانستان در برابر نفوذ استعماری بود! این سده، نتیجه‌ی معکوس جان‌فشانی‌های نیاکان مان در برابر تجاوزات ِ انگلیس در سده‌ی نوزدهم بود! طی سده بیستم، به ویژه پس از واژگونی دولت امانی، کشور ما دست‌خوش نیات، اعمال و قربانی حاکمیت‌های پوشالی بوده، و از سال‌های دوره‌ی «جهاد» که پولاریزه شدن خونین «شرق» و «غرب»، در گرِه‌گاهی به نام افغانستان بود، سرزمین ما عملا طعمه‌ی مطامع استعمارگران و بازیچه‌ی آمال و اعمال شوم و شیطانی میهن‌فروشانی بود که به زور سرنیزه‌ی استعمار، بر اریکه‌ی ننگین قدرت لمیده بودند! در دوره‌های بعدی، تا امروز، از اثر تسلط ِ ارتجاع سیاسی، و سپس از اثر تسلط نیروهای مزدور و پوشالی، بالکانیزه شدن جامعه به نفع کشورهای استعمارگر، و در راستای اهداف شوم شماری از کشورهای حریص همسایه و منطقه، سرعت بیش‌تری به خود گرفت! میراث حاکمیت «کرزی»، کشوری است به شدت بالکانیزه شده و فاقد انسجام روحیه‌ی ملی! در چنین کشوری، هر تریبون ناپاکی، می‌تواند به خاطر تشدید و تعمیق بحران «کرونا»، بخش‌هایی از جمعیت کشور را به سوی حتا واقعیت موجودیت بیماری «کوید-۱۹» بکشاند! یکی از این تریبون‌ مردم را در برابر این بیماری خلع اندیشه می‌کند، و دیگری از آن تریبون، مردم را به تسلیم شدن در برابر «واقعیت ِ کرونا» که «منشأ ماورایی» دارد، می‌کشانند! فقر غالب، خود از عواملی است که مردمی را که هر لحظه در برسکوی آن قربان می‌شوند، در برابر «قرنتین» شهرها مقاوم ساخته، و قرنتین شدن را نمکی می‌بینند بر زخم ناسور فقر و سیه‌روزی!

بر مبنای ِ گزارش (اتحادیه ملی کارگران افغانستان)، «در پی گسترش ویروس کرونا در کشور و اثرهای منفی آن بر اقتصاد، حدود دو میلیون تن از کارگران روزمزد و غیر رسمی در افغانستان کارهای شان را از دست داده اند!» در چنین وضعیتی، لایه‌های وسیعی از جمعیت کشور، در برابر حتا  موجودیت «کرونا»، ایستایی و ایستار انکارگرایانه نشان داده، در نرم‌ترین واکنش منفی،  با گفتن این که «هر چه خواست خداوند است»، پیش از آن که به جنگ کرونا بروند، تسلیم نجنگیدن با بیماری «کوید-۱۹» می‌شوند!

۲: نبود ِ روحیه‌ی ملی: از آن‌جایی که بنا بر عوامل تاریخی، عمدتا تسلط و سیطره‌ی استعماری طی دو و نیم سده‌ی اخیر، افغانستان نتوانست مسیر دولت-ملت شدن را بپیماید، نبود یک‌پارچگی روحی و فرهنگی در برابر بحران‌ها، یکی از عوامل بنیادین شکست‌های پیاپی مردم ما در جبهات گوناگون بوده است. در جبهه‌ی مبارزه با کرونا نیز، بالکانیزاسیون جامعه، که یادگار نفوذ و سیطره‌ی استعماری، و آیینه‌دار عدم موجودیت ِ دولت- ملت است، سبب شده است که از اثر نبود روحیه‌ی ملی، یعنی نبود یک روحیه‌ی یک‌دست و یک‌پارچه در مبارزات ِ سترگ در برابر بحران‌های بزرگ، مردم ما، نتوانند به مثابه‌ی یک گُردان واحد و آهنین در برابر دشمن نامرئی بایستند! جهت عمده‌ی بالکانیزه شدن، تسلیم شدن است در برابر همه‌گیری ِ کرونا! تنها با آگاهی جامع و گسترش آگاهی علمی است که می‌توان به پیمانه‌ی زیادی از اثرات و پیامدهای مخوف و مرگ‌بار ِ این آسیب، در امان ماند.

۳: زروان زدگی: پس از شکست ِ دولت ِ هخامنشی، و تسلط ِ اسکندر ِ مقدونی بر سرزمین‌های آریایی، ذهنیت عامه که نمی‌توانست تاب و توان بررسی و تحلیل آن شکست بزرگ را در برابر نیروهای یک دولت-شهر ِ کوچک داشته باشد، به سوی دگم‌های زروانی روی آورده و آنچه را که رخ داده بود، یگانه و مقبول‌ترین رخ‌داد محتوم انگاشت! این دید شکست‌مدار، در سراسر دوره‌ی اشکانی، همچون مار، در لایه‌های گوناگون اجتماع خزیده، و ارتدکسی «مغانی» ساسانی نیز برای تحکیم حاکمیت بلامنازع خویش، اخگر این دید منفی را بادبزن زد و تاج شاهنشاهان ساسانی، وام‌دار چیرگی این بینش منفی بود! با شکست شاهنشاهی ساسانی در برابر «دشت سواران نیزه‌گزار»، زروان‌زدگی،  یک‌بار دیگر پاسخ خام؛ اما مقبولی برای ذهنیت عامه در سراسر امپراتوری بود! سایه-روشن‌های این زروانی‌گری، در «آخر شاه‌نامه»ی فردوسی، و در نامه‌ی رستم فرخزاد به یزدگرد سوم، آخرین شاهنشاه ِ ساسانی، آشکار است! زروان‌زدگی، و باورمندی به نیرویی که اگر در مغاکت افگند، چاره‌ای جز پذیرش عقلانیت آن افتادگی نیست، ستون فقرات واکنش منفی عامه‌ی مردم در برابر هر شکست بزرگ تاریخی و در برابر هر بحران بزرگ بوده است! در دو صد سال اخیر، نهادینه شدن حاکمیت‌های تباری، و توجیه مشروعیت ضد مردمی‌ترین و پوشالی‌ترین قدرت‌ها، حتا توجیه حاکمیت دزدان سر گردنه، همه و همه تنها می‌توانست در بستر نوعی زروان‌باوری، هر چند با رنگ و لعاب دیگری، میسر شود. واکنش عوام الناس، ناتوانی در فرار از چنبره‌ی دیو سرنوشت محتوم، و پذیرش «عقلانیت» سیطره‌ی هر نوع حاکمیتی- البته تا مدت ِ معینی که هنوز آگاهی مردم در برابر رژیم‌های پوشالی بالا نرفته باشد- شده است! در متن زروان‌زدگی، روایت‌ها و فراروایت‌های برخاسته از قرائت‌های منفی از متون و منابع «مقبول» عامه، به  مواد غذایی مناسب برای پرورش و مانای نگره‌های زروان‌زده مبدل می‌شوند. بر مبنای نگرش زروان‌زده، که دید غالب بخش بزرگی از جمعیت کشور است، هر آنچه رخ می‌دهد، از جمله، شیوع همه‌گیری کرونا در افغانستان، عقلانیتی دارد. این دید، در بیتِ مشهوری از حافظ، تبلور یافته است: رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/ که بر من و تو در اختیار نگشادست.» دید زروان‌زده، رضا به «داده» و «نصیب» دادن،  پذیرش واقعیت ِنامعقول، و انکار اختیار است. واضح است که چنین نگرشی، تسلیم طلبانه‌ترین روحیه را بار آورده و کسانی که چنین می‌اندیشند، دیگر علاقه‌ای به مقاومت، و نیازی به مبارزه در برابر همه‌گیری ِ کوید-۱۹ نمی‌بینند!

۴: نهادینگی هژمونی منفی: رژیم حاکم، با سودجویی از بستر پذیرای «رضا به داده» و مخالف «اختیار»، از نخست، «رضا به داده داد» و مرزهای خویش را با ایران نبست! «پایوازی کرونا» در افغانستان، و سپس «جنگیدن» رسمی در برابر موارد مثبت آن، و «مبارزه» برای محدود ساختن دامنه‌ی شیوع آن، یک پارادوکس چندش‌آور، و پاشنه‌ی آشیل بلوف‌ها و ادعاهای رسمی است! هژمونی منفی، از قبل در این کشور نهادینه شده است، و هر تریبون معتقد به «رضا به داده دادن»، آزادانه می‌تواند روحیه‌ی تسلیم شدن، و در حقیقت بی‌رمقی در برابر گسترش ویروس کرونا در افغانستان را تبلیغ کند! هژمونی منفی، روایت‌هایی از قبل حساب‌شده‌ی استثنایی بودن «ملت مسلمان افغان» را در خورد ذهنیت عامه داده، چنین می‌نمایاند که هنگامی که «کرونا» بخواهد به سوی افغانستان «ببیند» و یا بخواهد به سوی کشور ما «بیاید»، بنا بر این یا آن دلیل ماورایی، «چشم» اش «کور» می‌شود، و «پای» اش، «می‌لنگد» ! ذهنیت‌های درگیر «استوره‌ها»، برای پذیرش چنین طاماتی، از قبل آمادگی پذیرش دارند. لایه‌هایی از اجتماع، هنگامی که در برابر پرسمان (جدی گرفتن یا جدی نگرفتن کرونا) قرار می‌گیرند، اغلب، شکار این خود-بزرگ-بینی و خود-استثنایی-نگری می‌شوند. در چنین وضعیتی، بخش‌های وسیعی از جمعیت، قربانی دو فاکتور اند: ناکارگی و دشمنایگی (چه عمدی، چی از سر بی‌مبالاتی) متولیان امور و اورنگ‌نشینان، و چه هژمونی منفی نهادینه شده.

************

راهکار: مبارزه در برابر همه‌گیری کرونا، جنگی است در چندین جبهه! تکیه کردن بر مبارزه در سنگر «صحت»، بخشی از همان سناریوی تسلیم‌طلبی است، البته در سطح حاکم!

مبارزه علیه کرونا، در پیوند ژرف با مبارزه‌ی ملی ِ و مترقی مردم افغانستان برای داشتن یک «دولت ملی» و رسیدن به یک جامعه‌ی باز و به دور از لوث هژمونی منفی می‌باشد. در این راستا، نقش روشن‌فکران، به مثابه‌ی ستاد پیش‌گام در راستای آگاهانیدن مردم از چالش‌ها و بن‌بست‌ها، انکارناپذیر است. مطبوعات آزاد و رسانه‌های غیروابسته، به مثابه‌ی تریبون‌های پاک، می‌توانند در برابر سنگر‌های سیاه «هژمونی منفی» موضع‌گیری تاریخی و مثبت داشته باشند.