چگونه می‌توانیم زندگی شاد داشته باشیم؟

صبح کابل
چگونه می‌توانیم زندگی شاد داشته باشیم؟

نویسنده: زهرا اکبری

باید خیلی صریح و واضح برای شما بگوییم که اصلا بر این تصور نباشید که قرار است اتفاقی بیفتد یا چیزی از راه برسد که شما را شاد نگه دارد. پس ما باید با این واقعیت کنار بیاییم که در این مسیر هر کدام ما تنها استیم و اگر بر این باور استید که چیزی قرار است شما را شاد نگه دارد یا این که شادی ابدی‌تر و ماندگارتری را تجربه کنید، سخت در اشتباه استید. هیچ نیرویی به جز تقویت نیروی درونی به شما نمی‌تواند در شاد زندگی‌کردن کمک کند. پس برای شاد بودن نیاز است که احساسات و شخصیت درونی خود را بهتر بشناسیم.

تعریف شادی چیست؟

هم‌اکنون شاید هنگامی که این نوشته را در حال خواندن استید با چند سوال در ذهن‌تان مواجه می‌شوید که شاید این‌ها باشد. شادی واقعی چیست؟ تعریف شادی چیست و چگونه می‌توانم احساس خوشحالی کنم؟ ارسطو دوهزار و پنج‌صد سال پیش، به این نتیجه رسید که زنان و مردان بیش از هر چیز دیگری در جستجوی شادکامی اند. شادکامی به سبب خودش جست‌وجو می‌شود؛ در حالی که اهداف دیگری مثلا سلامت و زیبایی، پول و یا قدرت فقط به این دلیل ارزش‌مند استند که فکر می‌کنیم ما را شادمان می‌کنند. بگذارید در این جا تعریف یک روان‌شناس مثبت‌گرای معروف را در مورد تحقیقاتش در باب شادی برای تان نقل کنم: آنچه من کشف کردم این بود که شادی چیزِ اتفاقی نیست؛ شادکامی نتیجه‌ی اقبال خوب و یا شانس و تصادف نیست. شادکامی چیزی نیست که با پول بتوان آن را خرید یا با قدرت دستور آن را داد. شادکامی به رخدادهای بیرونی وابسته نیست، بلکه بیشتر به شیوه‌ی تفسیر ما از رویدادها وابسته است.

هر چه بیشتر به دنبال شادی باشید بیشتر آن را از دست می‌دهید. شادی هیچگاه در بیرون از ما وجود ندارد؛ همه خمیرمایه‌ی آن درون ماست. ماییم که انتخاب می‌کنیم شاد زندگی کنیم و یا مسائل غمگین زندگی را ببینیم.

البته که سابقه‌ی تعریف در مورد شادکامی را نباید مشخصا از روان‌شناسان شروع کرد؛ چرا که فیلسوفانی چون ارسطو و اپیکور در این باره اولین اظهار نظرها را کرده‌اند؛ اما شاید کسی که برای اولین بار به دنبال انسان‌های شاد و خودشکوفا رفت تا به ویژگی‌های این افراد و سبب تفاوت شان با بقیه بپردازد، آبراهام مزلو را بتوانیم نام ببریم. مزلو، یکی از ویژگی‌های انسان‌های خودشکوفا و موفق را احساس تجربه اوج نامید؛ احساسی که آن‌ها در مورد خود می‌گفتند و چیزی شبیه به از دست دادن زمان و یکی شدن با کل نظام هستی بود. شادی را می‌توان در حوزه روان‌شناسی شخصیت مورد بررسی قرار داد.

باید یاد بگیریم در حال زندگی کنیم نه در گذشته
به یاد داشته باشید که تمدن اگرچه پدیده‌ی متمایزکننده بین انسان و حیوان است و ما به آن افتخار می‌کنیم؛ اما مبنای آن بر اساس سرکوب است. رالف والدو امرسون، بارها گفته است که ما همیشه در حال آماده شدن برای زندگی استیم؛ ولی هرگز زندگی نمی‌کنیم.

 از همان ابتدای زندگی ما شرطی شده‌ایم که خواسته‌های مان را موکول به آینده کنیم و موفقیت و شادی را در آینده جست‌وجو کنیم؛ این دقیقا همان چیزی است که باعث می‌شود زمان حال را از یاد ببریم با این که همه شادی ما در زمان حال است.

ارزش‌های مان در زندگی را مهم بگیریم
تا به این جای کار متوجه شدیم که کسانی شادی واقعی را تجربه می‌کنند که مشخصا خود شان آن‌ را ساخته‌اند و هشیاری و یا تمرکز شان را منحصرا بر روی چیزی گذاشته‌اند. همه‌ی ما می‌دانیم که قصدهای مان است که اطلاعات را به طور منظم در هشیاری ما نگه می‌دارد. ما بر اساس قصدها و یا اهداف‌ مان است که بر روی چیزهایی تمرکز می‌کنیم و یا چیزهایی را نادیده می‌گیریم. این دقیقا همان چیزی است که به قول آدلر باعث می‌شود ما به گونه‌ی متفاوت از هم رفتار کنیم.

در میهمانی یک‌سان یک فرد برون‌گرا در جست‌وجوی تعامل با دیگران است و از آن لذت می‌برد. فرد اهل پیشرفت در جست‌وجوی ارتباطات تجاری سودمند است و فرد پارانوئید در مقابل نشانه‌های خطری که باید از آن‌ها اجتناب کند، حالت آماده باش به خود می‌گیرد. این‌گونه است که توجه را می‌توان صرف بی‌نهایت چیزهای غنی و یا فلاکت‌بار زندگی کرد. واقعیت این است که ما انتخاب می‌کنیم که به چه چیزی توجه کنیم و این را فقط قصدها و اهداف ‌مان می‌سازد.