در دفاع از روابط انسانی سکس زدوده

صابره اعتبار
در دفاع از روابط انسانی سکس زدوده

نگاهی هستی شناختی به جایگاه زنانگی و مردانگی در منِ انسانی افق‌های معرفتی عمیقی را بر روی انسان می‌گشاید. دکارت می‌گفت من می‌اندیشم پس هستم؛ اما به این مسأله جواب نداد که آیا این من می‌تواند به عنوان یک سوژه‌ی آزاد و مستقل بیندیشد؟ فوکو، آلتوسر و لاکان به این پرسش اندیشیده اند و به آن پاسخ داده اند. آن‌چیزی که سوژه به آن می‌اندیشد از کجا می‌آید؟ فوکو می‌گوید، این گفتمان‌ها هستند که خوراک اندیشگی و تفکر سوژه را مهیا می‌کند، مثلا از دید فوکو این علوم انسانیست که به عنوان رژیمی از حقایق خود را بر ساحت تفکر بشر تحمیل می‌کند و انسان، دیگر در آنجا سوژه‌ی اندیشنده‌ی آزاد نخواهد بود و هر چه که در دایره‌ی گفتمان زمان‌مند و تاریخ‌مند سوژه وجود دارد، او را هدایت و مسیر اندیشیدنش را تعیین می‌کند. آلتوسر باور داشت که این ایدئولوژی‌ها هستند که دایره‌ی تفکر ما را ترسیم می‌کند. لاکان اما بر این اندیشه بود که این چارچوب و ساختار زبان است که  سوژگی ما را می‌سازد، این زبان است که حقیقت را تولید می‌کند. در اینجا فصاحت و بلاغت، یعنی وجه ریتوریک «rhetoric» زبان، حقیقت‌ساز و مهم است. بنا براین، در هر سه پاسخ می‌بینیم که ادعای من می‌اندیشم دکارت دچار بحران و نقد می‌شود.

مصداق ملموس و اجتماعی آن را می‌توانیم در تحلیلی از روابط بین زن و مرد ملاحظه کنیم. جامعه‌ی انسانی با دو وجه زنانگی و مردانگی به حرکت می‌آید، جامعه‌ای که هر یک از این دو صورت را به حاشیه براند و پس بزند و مجال ابراز وجود و جلوه ندهد، جامعه‌ای محکوم به مرگ و زوال است. نگاه فقه سنتی، یکی از این رژیم‌های تولید حقیقت است که به شدت به روابط انسانی ضربه زده است. انسان استعداد‌های شگفت و عظیمی دارد. ظرفیت‌های بی‌کران وجودی در او جمع شده است؛ اما نگاه فقهیِ صرف به انسان، مجال ابراز وجود و شکوفایی را ازو گرفته است. هژمونی نگاه سکسی در روابط زن و مرد نیز برگرفته از ایدئولوژی‌هایی در جامعه است که سوژگی ما را ساخته اند. رابطه‌ی انسانی در افق تفکر و گفت‌وگو، زمانی بین دو انسان فارغ از نگاه جنسی بهم به وجود می‌آید که ما سیستم آموزشی جنسی‌محور نداشته باشیم  و نگاه‌های دوگانه‌ی جنسی به عنوان عادت واره‌های فکری و کنشی در ما نهادینه نشده باشند؛ که با تأسف، هر دو نهادینه شده اند. هم محیط تربیتی و خانوادگی ما به شدت در برخورد با دو جنس، ناعادلانه و ارزش‌گذارانه برخورد می‌کند و هم سیستم آموزشی، بازتولید این عادت واره‌ها را به عهده دارد.

گفت‌وگو تنها نسخه‌ی تازه‌ی است که همه‌ی متفکران به آن باور دارند؛ اما این نگاه سکس‌زده‌ی فلج کننده، نمی‌تواند گفت‌وگو ایجاد کند، در این نوع از نگاه به روابط انسانی،  مرد همیشه به زن به عنوان یک ابژه‌ی جنسی نگاه می‌کند، مجال و بروزی برای ابراز وجود و اندیشه‌ی زن مهیا نمی‌شود. اینجاست که زن به حاشیه رانده می‌شود و به عنوان یک شئی و ابژه‌ی جنسی و نه به عنوان یک انسان و وجهی از هستی، تقلیل پیدا می‌کند. بنا براین، بر ماست که از دام‌های ارزش‌گذارانه‌ی کلمات رها شویم و از این ارزش‌گذاری‌ها، سلطه و استعمار زدایی کنیم و در افقی باز، روشن و مملو از همدلی و اعتماد بر وجه معنوی و استعلایی انسان تکیه و مجال گفت‌وگو و گپ زدن به هم را بدهیم.

من از نگاه‌های ناانسانی بی‌زارم، از نگاه‌هایی که آنقدر ضعیف اند که نمی‌توانند با انسانی به نام زن گفت‌وگو کنند؛ زیرا این‌طور تربیت شده اند که فکر می‌کنند، زن هیولای شیطانیست که ایمان و دین او را به باد خواهد داد.

من از نگاه‌هایی که سم زدایی نشداه‌اند نفرت دارم، نگاه‌هایی که عظمت انسان را بُعد بی‌کران و خلاق روحش را به ساحتی غریزی فرو می‌کاهند، اینان افراد رشد نیافته و کوچکی هستند که باید از ذهنشان سم زدایی شود.

باید یاد بگیرند که هستی، عرصه‌ی تفکر و شکوفایی ماست، باید یاد بگیرند بزرگ شوند و زیبایی‌ها را پس نزنند. هستی، میدان گفت‌وگوی ماست. انسان موجودیست گوینده و شنونده و در این گفت‌وگوهاست که می‌تواند به شناختی درست از خود برسد، متواضع و فروتن باشد و به نگاهی غیر از یگانگی تن ندهد. یگانگی در دیدن، یگانگی در اندیشیدن و یگانگی در پرستیدن. اگر به زن به عنوان نیمه‌ای از وجودنگاه کند و زن نیز اگر به مرد با این نگاه که او نیمه‌ای از وجود است ببیند، دیدگاه‌های رشد نیافته‌ی غیرانسانی، ناپدید می‌شود، رشد و شکوفایی به وجود می‌آید. البته و صد البته که باید وجه تفکر و اندیشیدن در وجود انسان برجسته و پررنگ باشد وگرنه به دام پاره خواست‌های جنسی‌اش می‌افتد .

گفت‌وگو زیباترین ساحتی‌ست که در جهان انسانی ممکن است. این ساحت را توسعه دهیم و از دیدگاه‌های تقلیل گرایانه‌ی روابط انسانی بگریزیم. نگاه جنسیِ صرف، روابط ما را دچار فروبستگی و حماقت می‌کند. انسان پتانسیل بی‌نهایتی برای شدن دارد، از روابط مان برای فرصتی برای بهتر شدن سود جوییم. و بگذاریم هستی مان توسعه یابد.