روابط پیچیده‌ی مسافر و راننده؛ نگاهی به بی‌نظمی‌های ترافیکی شهر کابل

طاهر احمدی
روابط پیچیده‌ی مسافر و راننده؛ نگاهی به بی‌نظمی‌های ترافیکی شهر کابل

دریکی از غروب‌های اوایل خزان، در برگشت از قرغه به کوته‌ی ‌سنگی، در راه‌بندان شدیدی گیر کردیم. هوا آهسته‌آهسته تاریک می‌شد و چراغ‌های موترها روشن. پس از حدود چهل دقیقه‌ حوصله‌‌ی ‌ما تقریباً سر رفته بود. وقتی به پیش ‌رو و پشت ‌سر موتر نگاه می‌کردیم تا چشم کار می‌کرد، چراغ‌های موترها دیده می‌شد. ما در وسط جاده گیر کرده بودیم و هیچ‌راهی برای بیرون‌رفت نبود. تنها سمت چپ ما به‌اندازه یک موتررو، خالی بود که از آن‌هم موترهای روبه‌روی ما می‌آمدند.
راننده‌ی موتر حامل ما، به‌سختی موتر را یک سمت راست کشید به این امید که کوچه و یا راهی برای بیرون‌رفت پیدا کند. در موقعیت جدید، پیش‌روی ما رنجر پولیس قرار داشت. موترها با آن‌که حرکت می‌کردند؛ اما با وقفه؛ طوری که در یک ساعت شاید حدود ۳۰۰ متر را نمی‌توانستیم طی کنیم.
آدم‌ها از موترهای حامل‌‌شان پایین شده بودند و از میان موترهای گیرافتاده، در روشنایی چراغ‌های موترها،‌ پیاده پیش می‌رفتند. سرنشینان و رانندگانی دیده می‌شد که باهم دعوا می‌کردند. ساعت به ۷ شام نزدیک می‌شد و ما هنوز آن‌جا در راه‌بندان مانده بودیم.
باید ذکر کرد که پیچیده‌شدن پدیده‌ها و روابط اجتماعی، خود باعث بروز مشکلات اجتماعی می‌شود. پیچیدگی مسایل اجتماعی باعث می‌شود که مردم، در یک فرایند پیچیده، اهداف خود را دنبال کنند. به هر میزانی که فرایند روابط اجتماعی پیچیده شود، دسترسی به هدف دشوارتر می‌شود و به هر میزانی که دسترسی به هدف دشوار شود، میزان احساس ناکامی افراد بیشتر می‌شود. زمانی که افراد، احساس ناکامی کنند، به پرخاش، اعتیاد، الکل، خودکشی و یا اقداماتی دیگری رو می‌آورند (رفیع‌پور، ۱۳۹۲: ۸۰-۸۵).
پرداختن به روابط پیچیده‌ی اجتماعی در شهر کابل و پیامد‌های آن، از حوصله این نوشته بیرون است؛ بنابراین تلاش خواهیم کرد تا برخی از جنبه‌های رفتاری راننده‌ها را در این شهر به بررسی بگیریم.
کافی‌ است در قسمت‌های مزدحم شهر سر بزنید تا ببیند که سیستم حمل‌ونقل شهری تا چه اندازه پیچیده است. به‌صورت عموم، موترهایی که در سطح شهر مسافربری می‌کنند، مسافران‌شان را از قسمت‌های بیروبار شهر و چهار‌راهی‌ها می‌گیرند. پیچیدگی‌ ترافیک که به‌صورت کلی می‌توان گفت توسط تاکسی‌ها، ملی‌بس‌ها و مسافرکش‌ها ایجاد می‌شود را می‌توان در بحثی از توقف موترها و سوار کردن مسافران خلاصه کرد.
راننده‌ها برای برداشتن مسافر، کناره‌های سرک منتظر می‌مانند. واقعیت این است که آن‌ها احساس می‌کنند برای این‌که خوب کار کنند، به مسافر نیاز دارند. وقتی راننده منتظر مسافر است؛ یعنی او در فرایند پیچیده و دشواری قرار گرفته که ممکن است کارش را سخت ببیند و یا خودش را در آن شغل ناکام پندارد. حس ارضا نشدن نیاز به مسافر باعث می‌شود، راننده با وجود داشتن چندین مسافر، منتظر بماند. در همین زمان، ممکن است با مسافرانی که عجله‌ی به مقصد رسیدن را دارند به دعوا و پرخاش بپردازند. راننده‌ی دیگری که فکر می‌کند، راهش را موتر پیش رویش که به انتظار مسافر است بند انداخته، با هارن‌های پیهم، به گونه‌ای به این کار اعتراض می‌کند. راننده ممکن است دشنام زیر لبی به راننده‌ی موتر عقبی‌اش داده و سرش را از پنجره‌ی موتر بیرون بکشد و با دادوفریاد مسافران خودش را تکمیل کند.
در هر گوشه‌ی شهر که قدم بگذاریم، دادوفریاد راننده‌هایی قابل شنیدن است که می‌خواهند برای‌شان مسافر جمع کنند. شاگرد کاسترها از بس داد می‌زنند، صدای‌شان تغییر کرده و گاهی گردن‌شان اندکی کج می‌شود. راننده‌ها با این کارشان تلاش می‌کنند، مسافران قبل از آن‌که به موتر دیگری سوار شوند، او را به موتر خود دعوت کنند. حتا گاهی برای رسیدن به ایستگاه و یا چهارراهی بعدی، خطر می‌کنند و با سرعت زیاد از هم سبقت می‌گیرند.
درواقع، در این شهر راننده‌ها به‌دنبال مسافر هستند و کمتر اتفاق می‌افتد که مسافر به‌دنبال موتر باشد؛ در حالی‌که قاعده‌ا‌ی ساده و نظم‌آور می‌تواند برعکس باشد. اگر کاستری، منتظر چهار مسافر که از آخر کوچه نمایان شده نماند، کاستر بعدی بدون انتظار، چهار مسافر را از راهش سوار می‌کند. همین‌طور اگر تمام راننده‌ها این قاعده‌ را رعایت کنند، کم‌کم روابط راننده‌ها و مسافرین روی این قاعده‌ی ساده-مسافر به‌دنبال موتر-تنظیم می‌شود.
اگر این قاعده بر شهر کابل حاکم شود، به گونه‌ی قطعی راه‌بندان، حوادث ترافیکی کمتر خواهد شد و راننده‌های خوش‌برخوردتری را شاهد خواهیم بود.
این پیچیدگی سیستم حمل‌ونقل، باعث می‌شود که رانندگان، به‌آسانی پرخاش کنند، حوادث ترافیکی اتفاق بیافتد، راه‌بندان‌های شدیدی را ایجاد کنند و آلودگی‌های صوتی به بار بیاورند.
فرض کنید ما یک سیستم حمل‌ونقل شهری با برنامه‌های رفت‌وآمد منظم داشته باشیم؛ چنان‌چه شهر‌های پیشرفته‌ی دنیا دارند. به‌طور نمونه، ملی‌بس‌ها و کاسترها در اوقات مشخص رفت‌وآمد کنند و هر ملی‌بس جز در ایستگاه‌های مشخص، جای دیگری توقف نکند. توقف هر ملی‌‌‌بس و کاستری بیش‌ از چند دقیقه طول نکشد. سیستم تاکسی‌های شهری با ایجاد اتحادیه‌ها، به‌صورت انترنتی کارشان را آغاز کنند، چه تحولی در نظم شهری به میان خواهد آمد!
در این صورت، مسافران برنامه‌های شخصی‌شان را بر اساس حمل‌ونقل شهری تنظیم خواهند کرد. در وقت مشخص در جای مشخص منتظر بس موردنظرشان خواهند ماند و نه‌تنها نظم ترافیک بهتر می‌شود؛ بلکه افراد و اشخاص با سهولت سر قرارها و کارهای‌شان می‌رسند.
طبیعی است اگر هرکسی با موترش در جاده برای کار بیرون شود؛ راهی برای رانندگی باز نخواهد ماند و جاده‌ها مسدود خواهد شد. هرچه موترها‌ی ایستاده از روی جاده‌ها کم شود، راه‌بندان‌های کمتری خواهیم داشت. برای کم کردن موترها‌ی متوقف، نیاز است تا شرکت‌ها و یا اتحادیه‌های تاکسی‌رانی ایجاد شود. هر راننده‌ای موترش را در اتحادیه‌ها ثبت و راجستر کند. به‌جای آن‌که با موترش روی جاده‌ها منتظر مسافر باشد، در خانه و یا پارکینگ‌ اتحادیه منتظر تماس مسافران باشند.
با چنین راهکارهای می‌توان روند پیچیده‌ی حمل‌ونقل شهری را ساده‌سازی کنیم تا راه‌بندان‌های کمتری را شاهد باشیم، حوادث ترافیکی را به حداقل برسانیم، آلودگی‌های صوتی را کاهش دهیم و سرانجام نظم ترافیکی را به شهر برگردانیم.