مشت نمونه‌ی خروار؛ ایستگاه‌های شهری کابل بیشتر از بس‌های شهری آن است

مجیب ارژنگ
مشت نمونه‌ی خروار؛ ایستگاه‌های شهری کابل بیشتر از بس‌های شهری آن است

زندگی شهری، نیازها، سهولت‌ها و امکان‌های ویژه‌ی خودش را می‌خواهد که به آن هویت می‌دهد و از زندگی روستایی جدا می‌کند. بودن سیستم منظم ترانسپورتی در درون شهر نیز یکی از این نیازها و ویژگی‌ها است؛ نیازی که برآورده نشدن آن، روال عادی زندگی را با کندی روبه‌رو می‌کند و از سویی هم باعث افزایش فشار روانی و خستگی ذهنی برای شهروندان می‌شود؛ شهروندانی که غمگین‌ترین انسان‌های جهان شناخته شده‌اند.
شهر کابل با جمعیتی بیش از ۶ میلیون، از سال‌ها به این‌سو، سیستم منظم ترانسپورت شهری ندارد و نه تلاشی برای ساختن پیش‌زمینه‌های آن -ترمینال‌ها، پایانه‌ها و ایستگاه‌های شهری- شده است.
با این حال، شهردار کابل، روز پنج‌شنبه – ۵ حمل- پنج بس شهری را در شهر کابل فعال کرد تا در رفت‌وآمدهای درون‌شهری به شهروندان خدمت‌رسانی کند. او وعده داده است؛ پس‌ از این‌که فعالیت‌ این بس‌ها موفق شناسایی شد، در کل ۲۰۰ بس شهری در ۱۶ خط شهری به باشندگان کابل خدمت ارایه کند.
این در حالی است که به اساس سنجش ریاست تصدی ملی‌بس افغانستان، برای تنظیم ترانسپورت شهری کابل، به ۱۶۰۰ بس شهری نیاز است؛ البته این سنجش هم زیاد عینی و به‌روز نیست؛ زیرا در روزگار پیش از جنگ‌های داخلی، از زمانی که بس‌های شهری در کابل فعال شد، ۱۶۰۰ بس شهری و ۱۵۰ بس شهری برقی در کابل در بخش حمل‌ونقل به شهروندان خدمت‌رسانی می‌کرد.
با توجه به افزایش جمعیت در کابل و گسترش شهر در مقایسه با آن روزگار، اکنون کم‌ازکم به ۲ هزار بس شهری برای تنظیم رفت‌وآمد درون‌شهری روزانه‌ی شهروندان در کابل نیاز است.
باشندگان کابل در حالی از نداشتن بس‌های شهری رنج می‌برند که در دو دهه‌ی گذشته بیش از هزار بس شهری از سوی کشورهای مختلف–هندوستان، کوریای جنوبی و چین- به افغانستان کمک شده است؛ اما بی‌کفایتی ریاست تصدی ملی‌بس و وزارت ترانسپورت باعث شده است که این بس‌ها بیشتر از آن‌که در شهر برای باشندگان سهولت بیافریند، مثل آهن‌پاره‌ای در گاراژ تصدی ملی‌بس بی‌استفاده بماند.
قرار بود دو سال پیش، هندوستان ۱۰۰۰ بس شهری به افغانستان کمک کند تا در شهر کابل به فعالیت آغاز کند. هندوستان برای دادن این بس‌ها، ترمیم ۳۵۰ بس شهری دیگر را که نیاز به ترمیم دارد، شرط گذاشته است.
با این حال محمد یونس امیری –رییس تصدی ملی‌بس- در جدی ۱۳۹۸ به روزنامه‌ی صبح کابل گفته بود؛ اگر هندوستان این بس‌ها را به افغانستان کمک نکند؛ دولت افغانستان ۶۵۰ بس شهری را از کشور دیگری خریداری خواهد کرد. او گفته بود که قرار است در سه ماه نخست سال ۱۳۹۹ خورشیدی، ۱۲۰ عراده‌ از این بس‌ها خریداری شود و باقی آن در هجده ماه دیگر وارد کشور شود.
با این حال اما ناکارایی نهادهای مربوط و در کل دولت باعث شده است که نه‌تنها بس‌هایی که به ترمیم نیاز دارند، ترمیم نشوند؛ بلکه بس‌هایی که قرار بود خریداری شود، نیز به جاده‌های کابل نرسیده است.
در سوی دیگر، بی‌برنامگی و نبود هماهنگی میان نهادهای مرتبط –وزارت ترانسپورت و شهرداری کابل- باعث شده است تا ۲۶۴ ایستگاه کوچک شهری را که شهرداری کابل دو سال پیش در ۱۸ ناحیه‌ی کابل ایجاد کرده بود؛ به زباله‌دانی و خوابگاه معتادان بدل شود.
برای ساخت این ایستگاه‌ها ۱۶۰ میلیون افغانی از بودجه‌ی دولت هزینه شده است؛ پولی که بی‌کفایتی شهرداری باعث شده است در حال از میان رفتن باشد.
آسیب‌هایی که از نبود سیستم ترانسپورتی می‌بینیم
نخست؛ در نبود سیستم منظم ترانسپورت شهری، نظم شهری نیز به‌درستی به وجود نمی‌آید؛ چیزی که باعث می‌شود، دیرتر به توسعه‌ی فرهنگ شهرنشینی برسیم.
دوم؛ نبود سیستم منظم ترانسپورت شهری، باعث می‌شود که شهروندان در رفت‌وآمدهای روزمره‌ی درون‌شهری‌شان، پیوسته برای موتری که آن‌ها را به مسیر دلخواه‌شان برساند دقیقه‌ها و گاه ساعت‌ها، روی سرک انتظار بکشند. این انتظار باعث خستگی روان فرد می‌شود. چیزی که باعث کاهش افراز هورمون‌های شادی‌آور در مغز شده و در نهایت کارکرد ذهنی فرد از حالت نرمال آن کمتر می‌شود. همین‌گونه این انتظار‌ها باعث می‌شود که فرد روزانه از نیم تا دو-سه ساعت زمان خود را بیهوده از دست بدهد.
این از دست دادن زمان باعث می‌شود که نه‌تنها یک فرد که بخشی از شهر، زمانش را از دست بدهد؛ زمانی که می‌شود از آن بهره‌ی بهتری گرفت و بازدهی بهتری برای جامعه داشته باشد.
سوم؛ نبود ترانسپورت منظم شهری در کابل باعث شده است، آن شمار از باشندگان این شهر که توانایی خریدن موتر را دارند، موتری برای‌شان بخرند؛ چیزی که جاده‌های کابل گنجایش آن را ندارد.
زیاد بودن موترهای شهری در کابل باعث شده است که راه‌بندان‌های ترافیکی به مشکل همیشگی شهروندان بدل شود؛ راه‌بندان‌های که هر باشنده‌ی کابل روزانه فشار آن را تجربه می‌کند.
چهارم؛ نبود بس‌های شهری کافی و بسنده در کابل، باعث شده است که سکتور خصوصی با موترهای بیشتر خرد، عهده‌دار خدمت‌رسانی در این بخش برای شهروندان شود.
افزایش موترهای شهری شهروندان و موترهای شرکت‌های خصوصی برای حمل‌ونقل باعث شده، در کنار راه‌بندان‌های همیشگی در خیابان‌های کابل، هوای این شهر نیز به میزان زیادی آلوده شود.
با این‌همه، در بعد حقوقی مسئله، برای این‌که ارایه‌ی خدمات عمومی از مکلفیت‌های دولت و دسترسی یک‌سان به آن از حقوق اساسی شهروندان است، نیاز است تا دولت هر چه زودتر سیستم منظم ترانسپورت شهری را در کابل فعال کند. دستگاهی که با توجه به میزان بالای فقر در جامعه نیازی گریزناپذیر است.
ایجاد سیستم منظم ترانسپورت شهری باعث می‌شود تا از یک‌سو نیاز شهروندان برآورده شود و از سوی دیگر دولت نیز وظیفه‌ی خود را که خدمت‌رسانی به شهروندان است، انجام داده و سنگ جمهوریتی را که به سینه می‌زند، اندکی زیباتر بی‌افتد.
ایجاد سهولت‌های زندگی شهری و ارج‌گذاری ارزش‌های زندگی شهری در جامعه، باعث می‌شود که فاصله میان قدرت و شهروندان نیز کم شده و شهروندان به شهر و کشور، احساس وابستگی پیدا کنند؛ چیزی که لازمه‌ی سازندگی است.