یک نگاه ژرف به گدایان میتواند تصویری از گذشته، حال و آیندهی جامعه افغانستان به ما بدهد. این تصویر هرچند ممکن است، کدر و تار باشد؛ اما بسیار واقعی است. حقیقت و سرنوشت جامعه را برای ما میگوید.
توجه به وضعیت گدایان شهر کابل، متأسفانه واقعیتهای تلخی را میرساند که ریشه در گذشته دارد. بااینحال بیانگر وضعیت بد فعلی و تهدیدی برای آینده نیز است.
گدا زمانی که احساس ترحم دیگران را برانگیزد، ممکن است موفق عمل کرده و از دیگران پول بگیرد. این در صورتی امکانپذیر میشود که گدار روشی را اختیار کند که به نظر برسد او در شرایطی دشوار و استثنایی زندگی میکند.
در کابل، به نسبت فقر اکنون و جنگهای گذشته و حال، گداها آنقدر زیادند که دیگر گدایی بهعنوان شیوهی زندگی گروهی از مردم شده است.
گدایی به این پیمانه، به لحاظ وضعیت زندگی استثنا نیست؛ بلکه نوعی سبک زندگی گروهی از آدمها بهشمار میرود. درواقع رقابت بین گداهای کابلی، رقابت بر سر این است که تا چه حدی میتوانند خود را از گداهای دیگر متمایز کنند. بهظاهر چیزی خاصی بهنظر نمیرسد؛ اما همینکه عمیقتر در مورد روشهای گداییگری فکر کنیم، متوجه میشویم که گداها باهم رقابت شدیدی دارند.
مدتی قبل ویدیویی که ظاهراً با دوربین امنیتی گرفته شده بود، صحنهی جالبی را نشان میداد. در آن نوار تصویری یک مرد به ظاهر فلج با خانوادهاش در وضعیت اسفباری خود را بهسوی خانهاش میکشد، ناگهان سرپا میایستاد و معلوم میشود که پاهای مرد مشکلی ندارد. آنگونه که از ویدیو پیداست، مرد همینکه کوچه را خلوت میبیند، روی پاهایش میایستد.
تصور کنید یک فرد کاملاً سالم یک روز تمام خودش را در ازدحام شهر طوری میکشد که گویا فلج است. واضح است که فرد سختی بسیاری میکشد. تمام این سختیها بر محور رقابت گداها، بهتر قابل توضیح است.
شهر کابل پر است از گداهایی که بهشکل وحشتناکی دست به این کار میزنند. آنها با سوءاستفاده از کودکان خردسال و در نظر نگرفتن مراقبتهای بهداشتی در مکانهای عمومی، در شرایط سختی ظاهر میشوند. تعدادی از آنها در مکانهای عمومی مدام از زیر چادری گریه میکند. تعدادی هم در گرمترین روزهای تابستان و سردترین روزهای زمستان، روی پیادهروها مینشینند. گاهی اگر دقت کنیم، پوست بدن کودکان در گرمای سوزناک تابستان سیاه شده و آثار سوختگی در آن دیده میشود. در سردی فصل زمستان نیز گداها در سختترین شرایط؛ روی زمین برفی، تر و زیر بارش باران و برف دست به گدایی میزنند.
میدان رقابتهای اقتصادی-اجتماعی متفاوت است و همین میدان میتواند تعیینکننده نوع رقابت نیز باشد. هرچند ممکن است رقابتهای ناسالم در شغلهای سالم شکل بگیرد؛ اما میدان معمول رقابت در شغلهای ناسالم، قطعاً قابل پسند نیست.
در جانب دیگر، رقابت در شغلهای ناسالم در هر صورتی ناسالم است. بهعنوان مثال؛ رقابت میان باندهای موادفروش و دزدان، حتا ممکن است به زدوخورد و کشتوکشتار برسد.
گدایی پدیدهی اجتماعیای است که از دیرباز در جوامع مختلف وجود داشته است. این پدیدهی اجتماعی در شهر کابل، وضعیت بدی را بهخود گرفته است. در کشورهای پیشرفتهی دنیا، گداها دست به دامان هنر میشوند و با نواختن موزیک و یا کار دیگری، کمک دیگران را جذب میکند. در افغانستان، اما خشونت بر این پدیدهی اجتماعی سایه افکنده است.
میدان رقابت گداها در کابل، زیر تأثیر جنگ، فقر و بیسوادی شکل گرفته است. درواقع وضعیت در این شهر بهگونهای است که رقابتهای این گروه نمیتواند سالم باشد؛ بنابراین دلیل، هر خلاقیتِ رقابتیای که در میان این گروه شکل بگیرد، عمل تأسفآوری خواهد بود.
چهل سال جنگ در کشور، همانگونه که افراد زیادی را معلول و عدهی زیادی را بیخانمان کرد؛ به همان میزان تصویر خطرناکی از بیچارگی در ذهن مردم ایجاد کرده است. «بیخانمان» در افغانستان و بخصوص در کابل کسی دانسته میشود که بدترین وضعیت را داشته باشد؛ بدترین وضعیت، در قامت جنگ و فقر!
در کشورهای مرفه، شخص همینکه شغل و خانهی ندارد، بیخانمان بهحساب آید و مردم صرف به همین دلیل فرد را کمک کند؛ چون در آن کشورها، بدترین وضعیتها در اندیشهی مردم، همان بیخانه و بیشغل بودن است. در افغانستان، اما جنگ و فقر، مردم را با بدترینها آشنا کرده. رقابت گداها نیز بر اساس بدترین وضعیتها رنگ گرفته و برآیند بدترینها، چیزی است که ممکن است هر روز آنها را ببینیم.
سوءاستفاده از کودکان
کودکان زیادی در شهر کابل بهگدایی گری میپردازند. در بدترین حالت، از آنها برای برانگیزاندن ترحم شهروندان استفاده میشود. فراتر از مشکلات اجتماعیای که در چنین موقعیتهای متوجه کودک میشود، این نوع استفاده از کودکان در قوانین ملی و بینالمللی جرم پنداشته میشود.
ماده هفتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حقوق کودکان چنین پرداخته است: «هر کودکی از زمان تولد حقی بر گردن والدین خویش، دولت و جامعه، در محافظت دوران طفولیت و تربیت نمودن و تأمین مادی و بهداشتی و ادبی دارد…» مطابق این مادهی اعلامیه اسلامی حقوق بشر، حقوق اطفالی که از آنها در گداییگری استفاده میشوند، آشکارا در محضر مراجع مسئول زیرپا میشود.
استفاده از کودکان در گداییگری نهتنها خلاف قانون و اعلامیههای حقوق بشری است؛ بلکه مطابق بند دوم، ماده «۵۱۰»ی کود جزای افغانستان در جمله قاچاق انسان شناخته میشود. نظر به مادهی ۵۱۲ کود جزا، اگر مرتکب جرم قاچاق، والدین کودک باشد، به حبس طویل، بیشتر از ۱۰ سال محکوم میگردد.
در شهر کابل، اما کودکان گدا و آنهای که از آنها در گدایی استفاده میشوند، بهوفور وجود دارند. بهنظر میرسد همانگونه که وضعیت آنها برای جامعه و شهروندان عادی جلوه میکند، دولت و نهادهای حامی کودکان، نیز با مسئله کنار آمده و طرح خاصی در چنته ندارند تا مسئله بهصورت بنیادی حل شود.
گداییگری در بدترین وضعیت و استفادهی کودکان در این شغل، زنگ خطری است برای خنثا شدن عواطف انسانی بهعنوان عضو جامعه. در حالت عادی، اگر شخصی مجبور میشود با چنین شیوههای دست بهگداییگری بزند، در قدم نخست خویشاوندان نزدیک فرد با کمکهایشان مانع اینکار فرد میشود. در قدم دوم ممکن است اعضای جامعه با استخدام کردن گداهای بزرگسال بهکار، مشکل را رفع کنند. در قدم سوم، مسئولیت برمیگردد به دولت که بهعنوان نهاد مسئول باید مشکل شهروند را رفع کند.
با تأسف ما هر روز شاهد دیدن دهها گدا در سطح شهر هستیم که تعداد زیادی از آنها در وضعیت بدی قرار دارند؛ این احتمال نیز وجود دارد که بعضیهایشان خودخواسته؛ نظر به شرایط رقابتی که حضور تعداد زیاد آنها ناشی میشود، وضعیتشان را بد جلوه دهند. به هر صورت، اگر وضعیتشان خودخواسته باشد یا نباشد، گویای این واقعیت است که جامعه در وضعیت شدیداً بدی قرار دارد. گداها در حدی رسیده است که رقابت میانشان شدید شده است. این رقابتهای ناسالم، شهر را از لحاظ عاطفی فلج میکند.
زمانی که شهروندان گداهای زیادی را در این وضعیت مشاهده کنند؛ آهستهآهسته در مقابل آنها حساسیت خود را از دست میدهند. شهروندان میفهمند که آنها انسان است و در وضعیت اسفباری قرار دارند؛ اما بهدلایل مختلفی در مقابل آنها احساس مسئولیت نمیکنند. گداها مصداقهای بارزی کسانی هستند که یا حقوقشان زیر پا شده و یا حقوق کودکان را زیر پا میکنند.
زمانی که شهروندان در مقابل زیر پا شدن حقوق همشهریهای خود تا این حد خنثا شود، همبستگیای جامعه صدمه میبیند. توافقات انسانها که احساس مسئولیت را بهدنبال دارد فلج میگردد. «بهمن چه!» بر اعمال افراد حاکم میشود. این میتواند ریشهها و تهداب شهر و جامعه را صدمه بزند.
اکنون که مسئله گداها از خانواده و جامعه فراتر رفته، نیازمند اقدام فوری دولت است. نهادهای مسئول دولتی باید از هر راه ممکن تعداد گداها را به کمترین حد آن برساند. یکی از راهها میتواند استخدام بیسروصدای آنها و برخورد قانونی با کسانی باشند که از کودکان در گداییگری استفاده میکنند.