کابل؛ شهری که همه‌ی زنان آن قربانی خیابان‌آزاری‌اند

طاهر احمدی
کابل؛ شهری که همه‌ی زنان آن قربانی خیابان‌آزاری‌اند

تهمینه –نام مستعار- ۲۲ سال دارد و در شهر کابل زاده شده است. او می‌گوید؛ اولین بار حدود ۱۶ سال داشت که از جانب مرد میان‌سالی در راه برگشت از مکتب، مورد خیابان‌آزاری قرار گرفته است.

خیابان‌آزاری در شهر کابل میان مردان به فرهنگ واکنشی در برابر حضور زنان تبدیل شده است. شواهد نشان می‌دهد حتا دخترانی که هنوز کودک‌اند، از این مسئله‌ی در امان نبوده‌اند. این چالش اجتماعی نمی‌تواند بی‌دلیل تا این حد برسد.

در این نوشته به عوامل و خطرات این مشکل پرداخته خواهد شد.

باور اغلب مردم در جوامع سنتی این‌گونه است: زنان باید در چهاردیواری‌های خانه نقش‌شان را ایفا کنند. در میان نقش‌هایی که باور‌ عامه برای زنان تعریف می‌کند، یکی‌هم رفع نیازهای جنسی مرد است؛ برآوردن نیاز‌های جنسی مردان در یک معادله‌ی نابرابر و یک‌طرفه در اذهان مردم در نظر گرفته می‌شود.

این باور ممکن است به فرد بگوید که زن قبل از آن‌که انسان باشد زن است. این فکر توانایی اعمال باوری را در میان مردم دارد که زن در افکار عموم وسیله‌ی ارضای مردان پنداشته شود. باورهای جنسی منجر به هر عمل زشتی می‌شود که تا حدودی یک‌طرفه است. این اعمال، آن‌جا که ناخوشایند می‌شود، آزادی تعدادی زیادی از شهروندان را محدود می‌کند.

تحقیقی در میان ۱ هزار و ۲۳۶ زن در لندن صورت گرفته و در سال ۱۹۸۵ به نشر رسیده، نشان می‌دهد که از هر شش زن شاغل یک‌تن آن‌ها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است و از میان هر پنج نفر یکی از آن‌ها با مبارزه مانع اقدام تجاوزکاران شده‌اند. این در حالی است که رقم واقعی چنین مواردی تا پنج برابر می‌تواند بیشتر باشد (آنتونی گیدنز، ۱۳۹۰، ص: ۲۲۰).

هرچند این پژوهش در کابل انجام نشده اما تکان‌دهنده است. باید توجه داشت که در لندن درصد بالای زنان در ادارات دولتی و غیردولتی، در مقایسه به ‌شهر کابل، کار می‌کنند. اگر فرض را بر این بگیریم که زنان با همان پیمانه در شهر کابل مشغول کار ‌بودند، چه اتفاقاتی می‌افتاد؟

در گفت‌وگویی که با تعدادی از دختران جوان داشتم، به‌ این نتیجه رسیدم که آن‌ها به‌وفور مورد خیابان‌آزاری واقع شده‌اند. این آزار‌ها، همه جنبه‌ی جنسیتی داشته است. به‌احتمال زیاد، فیصدی قریب به مطلق زنانی که در اماکن عمومی حضور می‌یابند، مورد خیابان‌آزاری واقع شده‌اند.

فریاد –نام مستعار- می‌گوید: روزی طرف آموزشگاه می‌رفتم که جوانی بدترین عمل را در مقابلم انجام داد. او اضافه می‌کند که به سبب خشم ناشی از این مسئله، آن روز با تعدادی از هم‌صنفی‌ها و دوستانش برخورد زشتی داشته است. به گفته‌ی این دختر ۲۴ ساله خیابان‌آزاری‌های که دختران و زنان جوان با آن روبه‌رو است از «پرزه‌رفتن» و متلک گفتن گرفته تا دست‌اندازی می‌رسد.

فریاد در جریان صحبتش از روزی قصه می‌کند که مجبور شده، تاکسی دربست بگیرد و در راه متوجه می‌شود که راننده او را اذیت می‌کند. فریاد می‌گوید، پس از مدتی راننده راهش را به بهانه‌ی راه‌بندان، به مسیر نامشخصی کج می‌کند و او با داد و فغان راننده را مجبور می‌کند به مسیر اولش برگردد. او می‌گوید: «خیابان‌آزاری بسیار ناراحتم می‌کند. تصور کن، از یک‌طرف مورد تعرض قرار می‌گیری، از جانب دیگر حتا نمی‌توانی با خانواده‌ات در جریان بگذاری و اگر در جریان بگذاری ممکن است برایت محدودیت ایجاد کنند. چنین وضعیتی واقعاً ناراحت‌کننده است.»

بدون شک خیابان‌آزاری نوعی از آزارهای جنسیتی است که تجاوز جنسی در شکل بدتر آن قرار می‌گیرد. به گفته‌ی آنتونی‌گیدنز «تجاوز جنسی آشکارا با ارتباط مردانگی با قدرت، سلطه و نیرومندی مربوط است و اکثراً نتیجه‌ی میل جنسی لبریز شده نیست؛ بلکه نتیجه‌ی پیوند‌های میان تمایل جنسی و احساس قدرت و برتری است.»

شاید سوالی در زمینه مطرح شود که با وجود این‌همه خیابان‌آزاری‌ها، چرا تجاوز جنسی کمتر اتفاق می‌افتد. در پاسخ چنین پرسشی باید گفت که ساختار اجتماعی افغانستان و به‌خصوص شهر کابل به‌گونه‌ای است که مرزهای بسیار محکمی را میان مردان و زنان ایجاد کرده است. این مرز حتا باعث می‌شود در داخل بس‌های مسافربری زنان و مردان کنار هم ننشینند. اگر چنین چیزی در ایران و یا کشور دیگری گفته شود، شاید حیرت‌آور و مسخره‌ به‌نظر برسد؛ اما این واقعیت دارد و ما هر روز شاهد آن هستیم. این مرزهای آهنین تنها به موترهای همگانی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه در بسیاری موارد وجود دارد.

از طرف دیگر، حضور زنان تنها در اماکن عمومی شهرها پذیرفته شده است نه بیشتر. اگر مرزبندی‌های اجتماعی تا این حد شدید نمی‌بود و دختران می‌توانستند در مکان‌های شخصی‌تری مانند خانه‌‌ی مردی حضور یابند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ در وضعیتی که هر دختر جوان تجربه‌ی خیابان‌آزاری دارد، حتم دارم در صورتی که مرزبندی‌های ما از سطح اماکن عمومی فراتر می‌رفت، بسیار زنان قربانی تجاوزهای جنسی بودند.

با توجه به وضعیت سنتی شهر کابل، آخرین حد مزاحمت‌های جنسی می‌تواند همین خیابان‌آزاری‌ها به‌حساب آید؛ چون بیشتر آن در مکان‌های عمومی امکان ندارد.

سوزان براون میلر در مورد تجاوز جنسی نظریه‌ای دارد؛ این نظریه به ما می‌گوید که تمام زنان قربانی تجاوز جنسی (هر نوع آزار جنسی که خیابان‌آزاری در کابل نوعی از آن‌ است) هستند؛ حتا اگر هرگز مورد تجاوز واقع نشوند. زنان اگر در بیرون رفتن از خانه، بیم‌ناک باشند نیز به گونه‌ای از تجاوز محسوب می‌شود. میلر تجاوز جنسی را جزیی از نظام تهدید مردانه دانسته که همه‌ی زنان را در اضطراب نگه‌ می‌دارد.

همان‌گونه که براون میلر گفته، فریاد می‌گوید، خیابان‌آزاری‌های کابل بر بسیاری از تصمیم‌گیری‌های زنانه‌ی او سایه می‌افکند؛ از انتخاب موتر گرفته تا انتخاب در مسیر رفت‌وآمد، دکان و موارد بیشتر را با توجه به سطح ‌خیابان‌آزاری‌ها انتخاب می‌کند. مثلاً؛ او می‌گوید برای این‌که مورد آزار و اذیت قرار نگیرد، راه ‌طولانی‌تری را نسبت به مسیرهای کوتاه‌تر ترجیح می‌دهد. این خود، تأییدکننده‌ی حرف میلر است که گفته بود تمام زنان قربانی آزار‌های جنسیتی هستند.

از جانب دیگر، چنان‌چه در بالا از قول آنتونی گیدنز آورده شد؛ آزار‌های جنسیتی آن‌گونه که ممکن است در نگاه اول به نظر برسد، نتیجه‌ی میل جنسی لبریز نیست؛ بلکه نتیجه‌ی پیوند‌های میان تمایل جنسی و احساس قدرت و برتری است.

دید مردان در قبال زنان در شهر کابل به‌صورت عموم،‌ دید برتری‌طلبانه است. از سوی دیگر، قدرتی که در جو اجتماعی شهرهای افغانستان همان قدرت فزیکی در نظر گرفته می‌شود و این مسئله میان مردان تصور قدرتمند بودن را به میان آورده است.

هرچند ممکن است، مردم فکر کنند به نسبت پوشش بعضی از دختران جوان، آن‌ها مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند اما چنین نیست.

 فریبا – نام مستعار- دختر جوانی است که از چشم‌دیدهایش چنین می‌گوید: باری از دانشگاه رخصت شده بودم، داخل ملی‌بس متوجه مردی میان‌سالی شدم که به‌شدت خودش را به خانمی که چادری پوش بود، نزدیک می‌کرد. او اضافه می‌کند که در آن روز تحمل دیدن آزار آن زن را نداشته و به مرد حمله‌ور شده است.

فریبا هم‌چنان از روزی قصه می‌کند که یکی از مردان جوان از میان یک گروه، در راهرو کنار سرک دست او را به‌قصد آزار جنسی لمس کرده است. او می‌گوید، آزار خیابانی تبدیل به فرهنگ شده و مردان بیشتر به‌صورت گروهی به این کار می‌پردازند.

دید سنتی و جنسیتی جامعه در قبال زنان، احساس برتری‌طلبی و قدرتمندی مردان و احساس بیگانگی باشندگان کابل با حضور زنان در اجتماع، زمینه‌ای را به وجود آورده که تمام زنان قربانی آزارهای خیابانی شوند.

بدون شک در آینده‌ی نه‌چندان دور، زنان بیشتری در اجتماع حضور خواهند یافت و این می‌تواند باعث شکستن مرزبندی‌های اجتماعی شود. اگر توجهی به‌ اداره و اصلاح چنین وضعیتی نشود، بدون شک زنان بی‌شماری قربانی تجاوز جنسی خواهند شد. همین مسئله ممکن است بسیاری از آن‌ها را از حضورشان در اجتماع پشیمان کند. این روند می‌تواند گرایشی را در گروهی از زنان و مردان، به وجود بیاورد که دوباره آن‌ها فعالیت‌های زنان را خلاصه به ایفای نقش در چهاردیواری‌های خانه کنند.

فریاد به‌عنوان یکی از افرادی که مورد آزارهای خیابانی قرار گرفته، از نهاد‌های تعلیمی و تحصیلی می‌خواهد تا در زمینه توجه بیشتری کرده و طرح اصلاح بنیادی جامعه را در مکاتب و دانشگاه‌ها بریزند.

حقیقت این است که اگر نهادهای مسئول به این واقعیت اجتماعی توجه نکنند و از هر راه ممکن به اصلاح جامعه نپردازند، ممکن است، ضربه‌ی جبران‌ناپذیری بر پیکر جامعه وارد شود.