موسیقی پرمخاطب و وضعیت رسانه‌ای محیط افغانی

عبدالله سلاحی
موسیقی پرمخاطب و وضعیت رسانه‌ای محیط افغانی

آهنگ‌های محلی افغانستان، با این که دارای قابلیت‌های هنری بسیاری است؛ اما در سال‌های اخیر، هیچ پژوهش تأثیرگذاری روی این موسیقی صورت نگرفت تا در برابر بازاری شدن آن کاری کند. همواره که در مورد آسیب‌های هنری بحثی به میان بیاید، باید روی دو موضوع تمرکز کنیم؛ اول این که ببینیم موضوع یا پدیده‌ی مورد بحث مان چه قابلیت‌های هنری دارد و بعد روی این که این قابلیت‌ها چگونه از میان برده شده فکر و تحقیق کنیم.

به نظر من، موسیقی محلی افغانستان از آن‌جایی که همراه با ادبیات محلی و فولکلور است، دارای جنبه‌های زیادی برای تحقیق است؛ اما همه‌ی این جوانب، در سال‌های اخیر، روی پدیده‌ی تازه‌ای به نام «سر زبان افتادن» تمرکز یافته و این سبب شده تا جنبه‌ی موسیقایی آن از میان برود. این نکته را با ادبیاتی که در این نوع موسیقی مشاهده می‌شود، برای تان مثال می‌زنم؛ برای این که بر سر زبان‌ بیفتیم، باید در اثر خود نقطه‌های طلائی بیافرینیم. این نقطه‌های طلائی می‌تواند گاهی صرفا یکی باشد؛ ولی از قدرت زیادی برای جلب توجه برخوردار باشد. چونان موضوعی به نام «تیتر» در رسانه‌ها؛ «یک قدم پیش یک قدم پس…» یا «اخ اخی خمارم.» در صورتی که خوب دقیق شویم می‌بینیم که تکرار چنین مصرعی از ترانه‌ها یا عباراتی که در این ترانه‌ها و آهنگ‌ها، دیده می‌شود، برای این آماده شده که جلب توجه بکنند و در نهایت اثر مورد نظر را بر سر زبان‌ها بیندازد.

با این توضیح خواستم روشن بکنم که موسیقی افغانستان، تا حدی ادبیات افغانستان و بسیاری از موضوعات دیگرش، روبه رسانه‌ای شدن است و قابلیت‌های رسانه‌ای‌اش بیشتر از قابلیت‌های هنری آن شده است. این جاگزینی‌ها، دلایل فرهنگی دارد که نتیجه‌ی چینش ساختاری مشخص است. من این ساختار فرهنگی را ساختار رسانه‌ای می‌دانم و معتقدم که جامعه‌ی افغانستان به شکل حساسی رسانه‌زده شده است. شاید تعجب‌برانگیز باشد؛ اما این باور تا آن‌جا پیش می‌رود که مجراهای رسان‌ای مانند روزنامه‌ها، شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی و… را نیز تحت این آسیب که «رسانه‌زدگی» است، قرار می‌دهد.

در واقع، نقطه‌ی عطف قضیه نیز همین رسانه‌زدگی رسانه‌هاست و اوج فاجعه‌ای که به زودی به همه چیز رسوخ خواهد کرد، از این‌جا نشأت می‌کند.

موضوع مورد نظر من به این دلیل فراتر از خود رسانه است که موضوعات مورد نیاز هر مجرای رسانه‌ای بیشتر از خود آن، فاعلیت دارد و حتا رفتارها و استراتیژی‌های سازمان‌های رسانه‌ای را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. این تحت تأثیر بردن، چیزی نیست جز نتیجه‌ی پخش شدن عناصری که ساختار خاص؛ اما پنهانی را در جامعه سازمان‌دهی کرده باشد. این سازمان‌دهی، چیزی را در پی دارد که ما به آن «وضعیت» خواهیم گفت. در واقع، همه‌ی این حرف‌ها در پی روشن ساختن این بود که بگوید ما در یک «وضعیت رسانه‌ای» به سر می‌بریم؛ وضعیتی که سخت‌ سودجویانه و استفاده‌گر است.

بر می‌گردیم به حرف‌های نخست مان در مورد موسیقی افغانی که بسیاری از نشانه‌های سازنده‌ی این وضعیت در آن وجود دارد؛ نکاتی را که به عنوان نکات طلائی ترانه‌های موسیقی پرمخاطب افغانستانی یادآور شدم، به یاد بیاورید. آیا زمانی که برخورد فردی به اصطلاح هنرمند، این باشد که جذابیت‌هایی را برای بر سر زبان افتادن، در کار خودش به وجود بیاورد، چیزی غیر از خصلت رسانه‌ای است؟

«اخ اخی خمارم»، کاری است که این روزها در اکثر جاها شنیده می‌شود و باید یادآور شوم که دلیل آن نه تنها موسیقی و گفتار موسیقایی آن، بلکه ادبیاتی است که در آن به کار برده شده است. در واقع، جذابیتی که در این کار به اصطلاح موسیقایی وجود دارد، بیشتر از هستی هنری و موسیقایی آن، درگیر با چیستی‌ رسانه‌ای است. البته باید روشن کنم که این چیستی رسانه‌ای، به خاطری که در یک موقعیت و وضعیت رسانه‌ای قرار گرفته است، بیشتر از همه دنبال جمع کردن مخاطب است و می‌خواهد به این اصطلاح که بر سر زبان افتادن است، نزدیک شود.

چنین وضعیتی، از مخاطب صرفا حضور او را می‌طلبد و دیگر هیچ؛ زیرا هرگز نمی‌تواند نیازهای عاطفی و روانی یک فرد را ارضا کند و یا سبب تفکر خاصی در او شود. این مفعول‌سازی مخاطب، چیزی است که بیشترین استفاده را از حضور مخاطب برای وضعیت تعریف شده مهیا می‌کند و نمی‌گذارد که جامعه به شکوفایی و تفکر خلاقانه دست بزند.