نقش و جایگاه مادر در تربیت فرزندان

صبح کابل
نقش و جایگاه مادر در تربیت فرزندان

نویسنده: محمد جواد فروتن

خانه و خانواده نخستین محیطی است که انسان را تحت تأثیر فضا، روابط و مناسبات خود قرار می​دهد. سال‌های نخست تربیت بسیار اهمیت دارد؛ زیرا در این سال‌ها است که ساختار جسمانی، عاطفی، اخلاقی و عقلانی شکل می​گیرد. کودک، عادات و اخلاق خود را از خانواده فرا می​گیرد و روابط انسانی و عاطفی را در آن‌جا می​آموزد. او به سبب میل به تقلید، از پدر و مادر تقلید می​کند و به شدت تحت تأثیر اموری قرار می​گیرد که او را احاطه کرده است. رشد جسمانی کودک تحت تأثیر محیط خانوادگی و مسائل مختلف زندگی خانوادگی است. فقر و غنا، فراوانی امکانات مناسب یا فقدان آن‌ها، نظافت، غذای سالم، امکانات در برابر بیماری‌ها و وسائل پیش‌گیری و درمان بیماری‌ها، همه در رشد جسمانی کودک مؤثر است. کودک از تمام گرایش‌ها و محرک‌های درون خانواده تأثیر می​پذیرد و رفتار او به تبع رفتار خانواده شکل می​گیرد.

تربیت در خانواده
امر تربیت فرزندان ضرورت به وجود والدین خوب دارد که باید به آن‌ها توجه کرد؛ چون تربیت فرزندان با سرنوشت شان گره خورده است. توجه به این نکته از اساسی‌ترین حقوق فرزند بر عهده‌ی پدر و مادر می​باشد. انتخاب پدر و مادر صالح، غذایی که طفل خورانده می​شود، شرایط و رفتار مادر در دوران بارداری، نام‌گذاری کودک، چگونگی تأمین نیازهای جسمی و روحی، توجه به شخصیت فرزند، نحوه‌ی گزینش دوستان، شیوه‌ی تشویق و تنبیه و ده‌ها عامل دیگر از جمله مسائلی است که در حالات، ویژگی‌های شخصیتی، خلق‌وخوی و خصلت‌های آینده‌ی کودک تأثیر گذاشته و انتخاب‌های وی را در مسیر زندگی رقم می​زند.
یکی از روش‌های دست‌یابی به اهداف تربیتی، روش‌های تربیتی به کار رفته توسط والدین (تربیت غیر رسمی) است و پدر و مادر می​توانند در به کارگیری این روش‌ها خلاقیت داشته باشند. از نظر صاحب‌نظران، خانواده اولین و مهم‌ترین محیطی است که فرد در آن از کیفیت روابط انسانی آگاهی پیدا می​کند. بر اساس تحقیقات روان‌شناسان و جامعه‌شناسان، تجارب سال‌های کودکی که معمولا در خانواده حاصل می​شود، سازنده‌ی شخصیت و زیربنای رفتارهای بعدی فرد است. خانواده اولین محیط تعلیم، تربیت و رشد فضایل اخلاقی کودک است و سنگ بنای اخلاق در آن‌جا نهاده می​شود که در آن نقش مادر از دیگران پررنگ‌تر است. او نقش بیشتری در سلامت روان و رشد و تربیت کودک دارد؛ چرا که نخستین رابطه‌ی مستقیم کودک با مادر است؛ بنا بر این، وظیفه‌ی مادر در برابر کودک بیشتر و سنگین‌تر است.
دامن مادر بزرگ‌ترین مدرسه​ای است که کودک در آن‌جا تربیت می​شود. آنچه که کودک از مادر می​شنود، غیر از آن چیزی است که از معلم می‌شنود. شرایط تربیتی خانواده به عنوان اولین عامل تربیت، زمانی قادر به ایفای نقش خود خواهد بود که حداقل برخی از ویژگی‌های زیر در آن مشاهده شود.
۱- باور قلبی والدین به این امر که فرزند امانت الهی است و آنان امانت‌دار پروردگار هستند.
۲- باور و اعتقاد قلبی والدین بر مؤثر بودن نقش آن‌ها در تربیت فرزند و این که آنان، اولین مربیان فرزند هستند.
۳- والدین از نظر شناخت به نیازها و مقتضیات سنی فرزندان آگاه باشند و در شیوه‌های ارتباطی خود این ویژگی‌ها را مد نظر قرار دهند.
۴- والدین از نظر وحدت نظر و عمل به نقطه‌ی مشترکی دست یابند و با وجود اختلاف و کارکردها، تلاش خود را برای هم‌فکری و هماهنگی با یک‌‎دیگر به کار گیرند.
۵- والدین از نظر ارزش‌های اخلاقی، پابند به موازین عالی بوده و توانایی انتقال آن‌ را به فرزندان شان داشته باشند.
۶- والدین از نظر ارتباطی، رابطه​ی صحیح و قابل قبولی که متکی بر اعتماد متقابل است، با فرزندا نشان برقرار کنند.
۷- خانه به خواب‌گاه تبدیل نشود، بلکه محلی برای برقراری توسعه و تعمیق ارتباط‌‎های درون خانواده باشد.
۹- والدین از شیوه‌های تربیت، به گونه​ی علمی شناخت حاصل کنند و بدین وسیله بر اعتماد به نفس خویش بیفزایند.

مهر و محبت مادر
خانواده دارای سه رکن فیزیکی، عاطفی و معنوی است. رکن فیزیکی خانواده را وجود هم‌سران و رکن عاطفی آن را محبت و گذشت تشکیل می‌دهد؛ ارکان فیزیکی، بدنه و اسکلیت خانواده را تشکیل می​دهند و ارکان عاطفی، روح و جان خانواده اند. اگر خانواده​ای از دو نعمت محبت و گذشت محروم شود، همانند کالبد بدون روح خواهد بود که هیچ خوش‌بختی و موفقیتی در این خانواده وجود نخواهد داشت؛ زیرا سعادت و خوش‌بختی در زندگی خانوادگی سالم و موفق یافت می​شوند؛ جایی که محبت و عاطفه، انسان را از محبت‌های بی‌پایه و سطحی بی​نیاز می​کند و با تلاش دو انسان امیدوار و بانشاط، محیطی سرشار از دوستی و احساس مسؤولیت فراهم می‌شود. امروزه روشن شده است که عمده ترین فقر بشریت در جامعه‌ی ماشینی و صنعتی در جهان معاصر، فقر فرهنگی و عاطفی است و مهم‌ترین مشکل کودکان و نوجوانان امروزی در خانواده‌ها کم‌بود عشق، عاطفه و محبت است؛ همان طوری که انسان نیاز به آب و غذا دارد، نیاز به محبت هم دارد. عمده‌ترین دلیل ناسازگاری فرزندان در خانواده‌ها، عامل بسیاری از ناهنجاری‌ها مانند فرار از خانه و امثال آن، ریشه در کم‌بود عاطفه و محبت دارد. فقر عاطفی موجب می​شود شخصیت انسان در نزد خود حقیر و پست باشد و کرامت و عزت خود را از دست بدهد؛ چنین انسانی آبرو و عزت خود را بربادرفته پنداشته و به هر کاری دست می​زند.
از مهم‌ترین ناهنجاری‌های خانوادگی، ایجاد گسست شدید عاطفی بین اعضای خانواده و ازهم‌گسیختگی خانواده‌ها است. کودک در محیط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر یاد می گیرد، خوش‌قلب، خیرخواه و انسان‌دوست بار می​آید؛ چون طعم شیرین محبت را چشیده، در فردای زندگی حاضر است این عمل را نسبت به دیگران انجام دهد. چنین انسانی وقتی بزرگ شد همین اظهار محبت را نسبت به همسر، فرزندان و دوستان و معاشران خود انجام می​دهد. فرزندانی که از عقده‌ی حقارت و فقر عاطفی رنج می​برند و برای خود هیچ‌گونه ارزشی قایل نیستند، نمی​توانند افرادی مورد اعتماد باشند و مسؤولیتی را در جامعه عهده‌دار شوند. سایر افراد جامعه نیز از شر این افراد در امان نخواهند بود؛ اما اگر والدین بتوانند با محبت، احترام، ارتباط صمیمانه و کرامت نفس را در نوجوانان تقویت کنند، آنان در آینده انسان‌های سالم و دوست‌داشتنی خواهند بود و وجود خود را با گناه و معصیت آلوده نخواهند کرد.
در دنیای امروزی که با پیشرفت‌های تکنولوژی و انفجار اطلاعات از طریق توسعه‌ی وسائل ارتباطی در موارد بسیاری برای نشانه گرفتن هویت و اعتقادات جوانان و نوجوانان راه‌اندازی شده اند؛ و نیز با کم‌رنگ شدن روابط صمیمی والدین و فرزندان، قرار گرفتن بنیان خانواده در مسیر تهاجم فرهنگی، دور شدن والدین و بعضا توجه نداشتن والدین به تربیت فرزندان همراه اند. عدم توجه والدین به سالم‌سازی محیط روانی و عاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب، در بیشتر موارد آنان را با کم‌بودهای عاطفی، انگیزشی و مشکلات روانی روبه‌رو می​سازد.
ارزش خانواده بیش از هر چیز بر پایه‌ی مودت و دوستی بین اعضای آن دو استوار است؛ اعضایی که انجام حقوق مقابل، آنان را در کنار یک‌دیگر نگاه داشته است. اگر این جریان بر اساس دوستی و تفاهم ادامه یابد به کمال انسانی مورد نظر خواهد انجامید.

نتیجه‌گیری
انسان زمانی از لحاظ روحی و عاطفی، صحیح و سالم بار خواهد آمد که در خانواده تربیت شود. اگر محیط زندگی آرام و مناسبی در خانواده حکم‌فرما باشد، می​توان خاطرجمع شد که فرزندان از لحاظ ساختار عاطفی و روانی سالم استند. در محیط خانواده اول بار همه​ی هویت و شخصیت یک انسان بر اساس فرهنگ آن جامعه شکل می​گیرد و این پدر و مادر اند که به طور غیر مستقیم و بدون این که خود آن‌ها تصنعی به کار ببرند، به طور طبیعی محتوای ذهن، فکر، عمل و اعتقادات را به نسل بعدی منتقل می​کنند.
اگر مادر با مهر و محبت با فرزندان رفتار کند، فرزندان دچار عقده‌های روحی و روانی نمی​شوند و در آینده خود نیز فردی متعادل و باروحیات و خلقیات مناسب وارد جامعه می​شوند؛ ولی اگر با بی‌مهری پدر و مادر خود روبه‌رو شوند، به تربیت آنها خدشه وارد می​شود. بسیاری از عقده‌ها و آسیب‌های اجتماعی نتیجه‌ی بی​توجهی والدین نسبت به فرزندان است.