معترضان گرسنه‌ای که جای نان گلوله خوردند

مجیب ارژنگ
معترضان گرسنه‌ای که جای نان گلوله خوردند

روز گذشته (۲۰ ثور)، شماری از باشندگان غور، به دلیل گرسنگی در شهر فیروز‌کوه، در نزدیکی دفتر ولایت، گرد آمده  و از دولت محلی خواستار نان می‌شوند.
آن‌ها اعتراض دارند که چرا در شهر، تنها ۲۰۰ خانواده نیازمند شناسایی شده و توانسته اند کمک دریافت کنند.

معترضان این بار با خون‌سردی شعار نمی‌دادند و یا خواستی برای فردا نداشتند، آن‌ها از دولت محلی، نان می‌خواستند و برای این که بتوانند وارد دفتر ولایت شوند، به سوی سربازان پولیس سنگ می‌اندازند.

 سربازان پولیس برای این که مانع ورود معترضان به دفتر ولایت شوند، به روی آن‌ها تیراندازی می‌کنند که در نتیجه، چهار نفر کشته و بیش‌تر از ۱۲ نفر زخمی می‌شود.

 در میان کشته‌شدگان دو تن آن‌ها را سربازان پولیس گفته اند.

چرا اعتراض مردم در غور به خشونت کشید؟

اعتراض در نخست زمانی شکل می‌گیرد که انسان نتواند به حقوق طبیعی‌اش دست‌رسی داشته باشد؛ باشندگان غور برای این اعتراض کردند که گرسنه بودند و حق خوراک شان برآورده نشده است.

این نوع اعتراض در جامعه‌های دموکراتیک و توسعه‌یافته، زیاد وجود بیرونی ندارد؛ اما در کشورهای توسعه‌نیافته که فساد در آن نهادینه است و باشندگان آن هنوز به حقوق طبیعی و حقوق بشری شان دست‌رسی ندارند، هر لحظه امکان شکل‌گیری آن وجود دارد.

در جامعه‌ای که نیازهای طبیعی انسان برآورده نشود، آن جامعه وارد مرحله‌ای نشده است که انسان را بتواند از ویژگی طبیعی او که درندگی است، دور کند.

 زمانی که جامعه‌ای نتواند نیازهای طبیعی افرادش را به گونه‌ی اساسی آن برآورده کند، افراد در اثر روند طبیعی برای پشتیبانی از  دوام ماندن خود، در ستیز می‌باشند.

انسان در طبیعت برای زنده ماندن نیاز داشت خشن باشد و بکشد، تا زمانی که کشاورزی وارد زندگی انسان‌ها نشده بود، انسان تنها گوشت می‌خورد و میوه‌های وحشی؛ در این دوره انسان برای زنده ماندن هر روز شکار می‌کرد و هر شب در اندیشه‌ی شکار فردا به خواب می‌رفت. انسان‌ها در زندگی بومی، برای به دست‌آوردن قلمرو غذایی، به قبیله‌های دیگر حمله می‌کردند و تا پیروز شدن یکی از قبیله‌ها، هم‌دیگر را می‌کشتند.

خوی ستیزه‌جویی و خشونت‌گری، جزو طبیعت انسان‌ها است؛ این ویژگی در ژن‌های ما جاسازی شده است و انسان به حکم طبیعت برای فراهم‌کردن نیازهای طبیعی‌اش، می‌تواند خشونت‌گر باشد.

کنش‌گری اعتراض‌کنندگان دیروز در غور را نیز می‌توان از این پنجره نگاه کرد. باشندگان غور برای به دست آوردن نان، به خیابان ریخته بودند و آن‌ها به این باور بودند که نان (حق طبیعی) شان را دولت محلی تصاحب کرده است.

دولت محلی غور، برای باشندگان غور، حکم همان قبیله‌ای را دارد که قلمرو غذایی را در دست دارد؛ با این تفاوت که این قبیله ابزار سرکوب و کنترل خشونت‌گران (معترضان) را نیز در دست دارد.

انسان‌ها، زمانی توانستند، میزان خشونت‌ورزی را در جامعه پایین بیاورند که در یک ساختار مشخص نیازهای طبیعی خود را فراهم کنند.

پس از برآورده شدن نیازهای طبیعی که همان حقوق طبیعی اند، انسان‌ها در زندگی اجتماعی وارد رابطه‌ای می‌شوند که آسیب‌پذیری‌ها را کم کرده و میزان خشونت‌ورزی را پایین می‌آورد. در این زمان است که دولت-ملت‌های مدرن شکل گرفته و قانون اساسی، برای مشخص کردن مرز امتیازها و مکلفیت‌های شهروندان و دولت ایجاد می‌شود.

به اساس حق قراردادی (قانونی) باشندگان غور، دولت، پیش از این‌ها مکلف به تأمین نیازهای خوراکی باشندگان این شهر بوده است.

به اساس ماده‌های ۵ و ۲۳ قانون اساسی، دولت، مکلف به پشتیبانی از زندگی شهروندان است و مکلف است هر آن چیزی که زندگی باشندگان این شهر را با تهدید مواجه می‌کند، از آن‌ها دور کند.

دولت، زمانی که نه به نیازهای طبیعی شهروندان رسیدگی کند و نه به مکلفیت‌هایش در قانون اساسی، موازنه‌ی امتیازها و مکلفیت‌ها در جهان واقعیت از میان می‌رود و این دو در برابر هم قرار می‌گیرند.

در چنین شرایط، شهروندان همواره تلاش می‌کنند که نارضایتی خود را از دولت، به هر شکل ممکن ابراز کنندِ؛ اما زمانی که دولت خود را مکلف به فراهم‌کردن حقوق طبیعی و حقوق اساسی شهروندان نداند، شهروندان باز هم در برابر قبیله‌ای قرار دارند که قلمرو غذایی را در دست دارد و برای بردن سهمی از آن، به گونه‌ی طبیعی به خشونت متوسل می‌شوند.

انسان زمانی که نمی‌تواند در تعامل صلح‌آمیز با دیگران نیازهای طبیعی‌اش را رفع کند، فرقی نمی‌کند که در عصر باستان زندگی می‌کند یا امروز؛ او، برای به دست‌آوردن این دسته از حقوقش، به شیوه‌های طبیعی دست‌یابی، چنگ می‌اندازد.

شیوه‌ی طبیعی برای به دست‌آوردن خوراک پیوسته با خشونت همراه است.

از سوی دیگر، رابطه‌ی دوسویه‌ی حاکمیت و مردم و نوعیت آن، به مسؤولیت‌پذیری هر دو طرف بستگی دارد. هرگاه دولت در برابر شهروندان، از انجام مکفیت‌های قانونی‌اش شانه خالی می‌کند، از قراردادی که با شهروندان بسته، فرار کرده است؛ فرار دولت از مکلفیت‌هایش در برابر شهروندان، باعث می‌شود که شهروندان در راستای فراهم کردن نیازهای طبیعی شان از تعهدی که در قانون در برابر دولت دارند، سرباز بزنند و به خشونت رو بیاورند.

این بار نخست رو در رویی مردم با دولت محلی در غور نیست. از این پیش باشندگان غور دو بار در سال‌های ۹۶ و ۹۸ زیر نام حرکت راه و روشنایی به خیابان ریخته اند، خیمه‌ی اعتراض بر پاکرده اند و شب‌ها را در آن مانده اند؛ آن‌ها از دولت جاده‌ی پخته‌کاری‌شده و انرژی برق خواسته اند.

این خواست در ذات خود پیش‌پا افتاده است؛ زیرا ما در جهانی زندگی می‌کنیم، که مردم در نادارترین محله‌های آن به انرژی برق دست‌رسی دارند و خیابان‌های استفالت‌شده دیگر جزو خواست‌های بشر نیست؛ اما برای باشندگان غور مهم‌ترین خواست شان است.

در کنار این که نادیده گرفتن حقوق طبیعی شهروندان از سوی دولت، باعث شکل‌گیری اعتراض خشن می‌شود، خوب عمل نکردن اعتراض مدنی در حرکت راه و روشنایی نیز تا اندازه‌ای این باور را در باشندگان غور ایجاد کرد که تنها با خشونت‌گری می‌توانند حق شان را از دولت محلی به دست بیاورند.

اگر دولت در زودترین زمان برای تهیه‌ی بسته‌های خوارکی اساسی برای نیازمندان در روزهای پیش رو دست به کار نشود؛ دوام چنین وضعیتی، فاصله میان دولت و مردم را بیش‌تر کرده و خشونت را در لایه‌های مختلف جامعه گسترش می‌دهد.

در این شرایط دشوار و شکننده‌ی سیاسی و بحران اقتصادی، دولت اگر برای کمک‌رسانی به مردم، کارهای عملی را شروع نکند، امکان آن می‌رود که میزان نارضایتی‌ها در روزهای آینده بیش‌تر شده و در نهایت به خیزش‌های بزرگ مردمی  بدل شود.

بر اساس گزارش سازمان حمایت از کودکان، در صورت دوام وضعیت کنونی، تا سه هفته‌ی دیگر یک سوم جمعیت افغانستان دیگر نانی برای خوردن نخواهند داشت که از این میان ۷٫۳ میلیون آن کودکان اند.