آموزش یکی از مسؤولیتهای دولت به شمار میرود. دولت مسؤولیت ایجاد محیط مناسب توسعهی علمی و وضع رهنمودها برای خط مشی علمی را بر عهده دارد. مدیریت موفق روابط بین دانشگاه و صنعت، بر پایهی رویکرد مدیریتی و راهبردی میتواند به هماهنگسازی بین صنعت و دانشگاه کمک کند. علم امروز بر علم دیروز استوار است و تحقیق امروز نیز بر فردا استوار است. دولت میتواند با راه اندازی تحقیقات میدانی و اختصاص دادن بودجه برای این تحقیقات تناسب میان انتظار جامعه از مؤسسات و کارهای واقعی آنان را بسنجد و برای بهتر شدن و یا مدیریت این بخش گام بردارد. ارتباط میان مشکلات جامعه و بازار کار و جهتگیریهای درازمدت در جهت اهداف و نیازهای اجتماعی، از دیگر وظایف دولت است. شناسایی مشکلات اساسی جامعه با یک سروی جدی توسط نهادهای معتبر تحقیقی بر مبنای شناسایی مشکلات آموزشی و پرورشی میتواند به دولت در تدوین و مدیریت آموزش در جامعه کمک کند. شناسایی مشکلات برای پیوند بین دانشگاه وصنعت میتواند مفید واقع شود. بهادادن به کارهای تحقیقی برای ارائهی راه حلهای اجتماعی و جامعه میتواند دولت را با انبوهی از راه حل که تا به حال بدان نیندیشیده است مواجه کند.
دولت اگر آموزش ضمن خدمت را به یکی از اصول مهم در نهادهایی که مربوط خود است تبدیل کند، میتواند در طول چند سال اندک کارمندان حرفهای تر و کارآزمودهتری را در میان نهادهای خود ببینند. تشویق بخشهای مختلف از نهادهای آکادمیک برای یک رقابت سالم در راستای ارائهی راه حلهای متفاوت با توجه به تخصص آنان؛ به طور مثال اگر دولت بتواند در بخش نگهداری، صادرات و یا تولید گندم بیشتر در داخل کشور به مؤسسات تحصیلات عالی فرصت بدهد که طرحهای خود را ارائه کنند، به طور حتم به نتایج خیلی خوبی دست پیدا خواهند کرد. مورد دیگر را میتوان به دانشجویان روابط بینالملل و علوم سیاسی واگذار کرد؛ نوع معامله و برخورد با کشورهای همسایه و منطقه و همچنان مذاکره با گروههای مختلف مخالف دولت. دولت میتواند با بازکردن پای دانشگاه و پیوند زدن آن با صنعت کار؛ دانش و صنعت را مکمل همدیگر بسازد؛ این موضوع در تاریخ تکرار شده که میتوان به اولین پارکهای صنعتی و نحوهی به وجودآمدن آنها در انگلستان اشاره کرد. اصلا علم در خدمت صنعت است؛ زمانی که کارخانهها و محلهای تولید مواد ایجاد شده اول نیاز به انسانهای قوی بود تا چرخهای بزرگ را به حرکت در آورند؛ ولی بعدها نیاز به این موضوع شد که کسانی باید باشند تا ساعتهای روزانه و معاش این افراد را پرداخت کنند؛ این جا بود که نیاز شد کسانی آموزش ببینند تا بتوانند از عهدهی این کار برآیند. اگر دولت بتواند با مدیریت درست و همهجانبه، پای دانشگاه را به مناسبات اجتماعی بکشاند و برای بیشتر مشکلات از دانشگاه مدد بجوید، آن زمان تمام هزینههایی که در طول این همه سال برای دانشگاههای دولتی شده را میتواند توجیه کند؛ دخیل شدن دانشگاه در مناسبات اجتماعی اولین چیزی را که ممکن میسازد، نظم اجتماعی است. دولت باید با مدیریت تحقیقهای انجامشده توسط افراد مشخص و گسسترش و تسری دادن این تحقیقات برای پیگری و ادامه یافتن توسط افراد دیگر، این زمینه را مساعد کند که تحقیات به نتیجه برسند؛ این عمل را کالج نامرئی میگویند که دولت میتواند به راحتی به آن سمت و سوی مثبت بدهد.
دولت میتواند با ارائهی تحصیلات برای کسانی که در بخشهای علمی و کاربردی برای نظم اجتماعی و ادارهی مملکت طرح دارند، این فرصت را به کسانی بدهد که در زمینههای مختلف حرفی برای گفتن دارند. دانشگاه هاروارد، نمونهی بارز پیوند میان دانشگاه و صنعت است. بزرگترین پروژههای تحقیقاتی انجام شده توسط دانشگاه در اختیار دستگاه سیاسی وزارت خارجهی امریکا برای تصمیمگیری قرار میگیرد. دولت مسؤول اصلی پراکندگیهای فعلی در سطح آموزش عالی در کشور است و باید با مدیریت بهتر، کشور را به سویی ببرد که تحصیلات جایگاه اصلی خود را در جامعه پیدا کرده و افراد تحصیلکرده نیز به احترام واقعی خود دست پیدا کنند.