شهروند نیمه بیدار

صبح کابل
شهروند نیمه بیدار

نویسنده: مجیب‌الرحمان فیضی

قرن ۲۱ است و کشورهای جهان هم با استفاده از آزادی‌ بیان و حقوق شهروندی شان به جاهایی رسیده اند؛ به گونه‌ی نمونه:

۱- راه‌پیمایی نمک توسط گاندی

۲- راه‌پیمایی برای ساینس، ۲۲ اپریل ۲۰۱۷

۳- اعتراض برای جُرج فلوید، ۲۶ می ۲۰۲۰

هرکدام این اعتراض‌ها، نتایج مطلوبی از خود به جا گذاشته اند.

اول- مهاتما گاندی، با طی نمودن مسافت ۲۴۰ مایل در ۲۳ روز که بیش تر از ۶۰ هزار نفر دیگر همراهی می‌شد، خود را به سواحل هند رساند تا آنجا نمک کشورش را جمع‌آوری کند؛ نمکی که جمع‌آوری آن، در زمان حکومت زیر سلطه‌ی انگلستانی‌ها، ممنوع اعلام شده بود. این کار باعث شد تا تمام جهان توجه خود را از هند انگلستانی برداشته و به هندی‌ها مبذول کند. این راه‌پیمایی، در اوایل سبب دست‌گیری و زندانی شدن گاندی و بیش تر از ۶۰ هزار نفر دیگر شد؛ ولی بعداً اثرهای همین راه‌پیمایی منجر شد تا هندوستان در سال ۱۹۴۷ میلادی، استقلال خود را به دست بیاورد و این راه پیمایی به اسم Gandhi’s Salt March در تاریخ جاودانه شود.

دوم-  در سال ۲۰۱۷ میلادی بعد از این که دونالد ترامپ رییس‌جمهور امریکا موضوع گرمایش زمین ((Climate Change را یک دروغ پنداشته و خواهان این شد تا این کشور را از توافق‌نامه‌ی پاریس بیرون کند، بیش از ۱۰۰ هزار نفر در روز جهانی ساینس، در شهر واشنگتن دی سی، به گونه‌ای حمایت از سیاست‌مداران و پالیسی‌سازان، به جاده‌ها ریختند تا دولت بپذیرد که بعد از این، تصمیم‌ها در مورد موضوعات چون: گرمایش زمین و صحت عامه، باید بر اساس شواهد و ثبوت‌های علمی بگیرد که بعدها نتایج مطلوبی در پی نیز داشت.

سوم – مظاهره و دادخواهی برای یک شهروند سیاه پوست امریکایی که قربانی تعصب نژادی در امریکا شده و جان خود را زیر زانوی یک پولیس متعصب از دست داد. این حادثه باعث شد تا صدها هزار تن، در تمام ۵۲ ایالت امریکا برای حمایت از وی به جاده‌ها سرازیر شده و خواهان عدالت برای او شوند. موج این دادخواهی خیابانی نه تنها در داخل امریکا ماند؛ بلکه حتا به اروپا و کشورهای دیگر نیز رسید و مردم برای برخوردهای دوگانه‌ی پولیس با سیاه پوستان و سفید پوستان، اعتراض کردند. با وجودی که زود است تا نتایج این تظاهرات را ببینیم؛ اما نتایج کوچکی که تا حال داشته را نیز نمی توان نادیده گرفت مثلا، برداشتن قانون خفه نمودن یا (Chokeholds) در صورت مقاومت کردن مظنون!

در افغانستان نیز روزانه صدها فاجعه از طرف مخالفین و موافقین حکومت انجام می‌شود؛ ولی کسی نیست که به آن معترض باشد. اندک کسانی هم که اعتراض کنند، صدای شان شنیده نمی‌شود. برای همین، جرم و جنایت در کشور وارد زندگی روزمره شده و به امر طبیعی بدل شده است.

حکومت نیز مایل به مبارزه نیست که در کنار این بی‌میلی برای تأمین امنیت و قانون، شهروندان نیز که بارها صدای شان در خیابان و هر کجا خفه شده است، مایل به اعتراض نیستند. آن‌ها بیشتر در فضای مجازی محکوم می‌کنند و دیگر توان بیشتر از آن را ندارند. محکومیت‌ها و غم‌شریکی‌های که دو روز بعد فراموش می‌شود و دوباره روز از نو، روزی از نو!

مصیبت بعدی، محکوم کردن‌های بعدی و تداوم سلسله!

حکومت هر سال و هر ماه و روز کمیسیون حقیقت‌یاب تشکیل می‌دهد. کمیسیون‌های که مشخص نیست وجدان خود شان کجا رفته است. سال‌ها است که نتیجه‌ی کار حتا یکی از این کمیسیون‌های متعدد مشخص و تأثیر‌گذار نبوده است؛ اما باز هم کمیسیون شکل می‌گیرد. گاهی باید از خود مان بپرسیم، آیا کمسیونی دیگر نیاز نیست تا کار هر کدام از این کمیسیون‌ها را، کمیسیون‌گونه، کمیسیون‌گشایی کند؟

کمیسیون‌های حقیقت‌یاب حمله بر تظاهرات کنندگان در دهمزنگ، چهارراهی زنبق، شاه شهید، ترور شخصیت‌های مهم سیاسی، علمی و دینی و یا ده‌ها انفجار و جنایت دیگر هنوز مشخص نیست.

مردم نیز که صدای شان بریده و خفه شده است، با وجود دیدن این وضعیت، تماشاگر اند و در اوج دل‌سردی، قهر و ناامیدی با یکی دو پست فیس‌بوکی و توئیتر، چند شعار و هشتگ «روحت شاد و یادت گرامی باد» یا کابل، بغلان و مزار در غمت شریکیم و این آخری اش «سوختم کمی آب بیاور!» این جنایات را نادیده گرفته و از کنارش به راحتی می‌گذرند تا نوبت خودش شود!