گفتمان‌ خاموش روی دیوارهای شهر

طاهر احمدی
گفتمان‌ خاموش روی دیوارهای شهر

چیزی که در عکس می‌بینید، دیوار یکی از خانه‌هایی است که روی آن نوشته شده: «مُوردگاو باشی اگه د اینجه تشناب کنی.» این نوشته نمونه‌ای از دیوارنویسی‌های شهر کابل است. دیوارنویسی در جامعه‌شناسی به‌نام گفتمان خاموش نیز یاد می‌شود. این گفتمان‌ها که حاوی مطالب کوتاهی است به اهداف مختلفی و برای مخاطب نامشخص نوشته می‌شوند.
به‌صورت عموم دیوارنویسی عامل درونی و بیرونی دارد. دیوارنویسی با عوامل درونی، معمولاً با پیام‌های گلایه‌آمیز عاشقانه، اقتصادی، روحی و … همراه است؛ اما دیوارنوشت‌هایی که عوامل بیرونی دارد، پیام‌های مشخص سیاسی، آگاهی‌نامه، توهین و یا چیز دیگری در خود دارد.
در شهر کابل انواع گوناگون دیوارنوشت دیده می‌شود؛ اما در این میان، دیوارنوشت‌هایی که به هدف توهین و اخطار به چشم می‌خورد، مورد تأکید بحث ما خواهد بود. در جاهای مختلفی می‌توان دیوارنوشت‌های توهین‌آمیز را مشاهده کرد. این دیوارنوشت‌ها به‌صورت عموم به دو هدف نوشته می‌شود. نخست‌ این‌که از انداختن آشغال در مکان مشخصی جلوگیری کند و یا این‌که از رفع حاجت‌ کردن در مکان مشخصی جلوگیری شود.
دیوارنویسی را می‌توان از چند جهت؛ موقعیت نوشته، لحن نوشته و پیام نوشته مورد برسی قرار داد. چون مخاطب‌ گفتمان‌های خاموش نامشخص است، بنابراین نویسنده مکان مناسبی را برای نوشتن پیامش انتخاب می‌کند؛ یعنی هیچ‌گاه یک دیوارنویس، پیامی را برای معشوقه‌اش در جایی نمی‌نویسد که ممکن است او آن را نبیند. بدین‌سان هر جا دیوارنوشت عاشقانه می‌بینید، بدانید در همان نزدیکی‌ها محبوب نویسنده، بود و باش و یا رفت‌وآمد دارد.
هیچ‌گاه نویسنده پیام توهین‌آمیزی روی دیوار مسجد نمی‌نویسد: «هرکس اینجه شاش کند خر است!» چون در این شهر مؤمن و مسلمان هیچ‌کسی در محدوده‌های نزدیک به مسجد، رفع حاجت نمی‌کنند. اگر کسی چنین کاری کند، ممکن است با پرخاش و عکس‌العمل شدید مردم روبه‌رو شود. از جانب دیگر هیچ نویسنده‌ای دوست ندارد،‌ جایی که برایش مقدس است، پیام توهین‌آمیز و رکیک بنویسد.
در جایی که دیوار نوشت‌ها حاوی پیام‌ محترمانه جهت منع کردن مردم از انداختن زباله در مکان مشخصی دیده می‌شود، می‌تواند این واقعیت را آشکار کند که تعداد اندکی افرادی در آن نزدیکی‌ها زندگی می‌کنند و یا رفت‌وآمد دارد که تابع ارزش‌های شهری نیست! در چنین مکان‌ها، افرادی که ارزش‌های زندگی شهری را رعایت نمی‌کنند، تعدادشان اندک است. در چنین وضعیتی، کسی نمی‌تواند آشکارا در گوشه‌ی رفع حاجت کند و یا این‌که آشغال بیاندازند. وضعیت اگر این‌گونه باشد، امید به اصلاح در زمینه جلوگیری از انداختن آشغال در همان مکان زیاد است.
بعضی جاها که‌ پیام دیوار‌نوشت‌ها حاوی توهین است، نشان می‌دهد که تعداد زیادی از افرادی که در آن نزدیکی‌ها زندگی می‌کنند و یا از آن مسیر رفت‌وآمد می‌کنند، به ارزش‌های زندگی شهر پایبند نیستند. با آن‌که نوشتن و کتابت در این شهر با احترام همراه است؛ اما نویسنده مجبور می‌شود این ارزش را زیر پا کند. در واقع تکرار اعمال ناشایسته‌ی عده‌ای قابل‌توجه از همشهری‌های ما، نویسنده‌ی دیوارنوشت را مجبور می‌کند با لحن تند و توهین‌آمیز پیامش را بنویسد. دلیل دیگر توهین‌آمیز بودن چنین پیام‌هایی می‌تواند این‌ باشد که نویسنده، عمل مخاطب موردنظرش را توهین‌آمیز می‌پندارد.
اگر متوجه شده باشید، در شهر ما، توهین با توهین،‌ مشت با مشت و خون با خون جواب داده می‌شود. این قاعده باوجود این‌که ممکن است در جوامعی مختلفی باشد؛ اما متأسفانه در شهر ما با شدت بیشتری وجود دارد. به همین دلیل پرخاش‌های ما خیلی زود به جنگ تبدیل می‌شود. در سایه‌ای چنین قاعده‌های است که حتا فرد به‌خاطر واکنش به اعمال دیگران، کمابیش ارزش‌های خود را نادیده می‌گیرد. از همین «مُوردگاو باشی اگه د اینجه تشناب کنی» پیداست که نوشتن برای نویسنده‌ی این پیام، ارزش داشته؛ اما در جواب مخاطبش نتوانسته خونسرد باشد. اگر نویسنده به نوشتن اهمیت نمی‌داد، می‌توانست جایگزین واژه‌ی «تشناب» چیزی دیگری بنویسد.
قسمتی از حقیقت برمی‌گردد، به انجام دهنده‌ی عمل که عملش منجر به عکس‌العمل توهین‌آمیز می‌شود. ظاهراً در این شهر، رفع حاجت در پیش چشم دیگران، از کار‌های شرم‌آور است. انجام دهندگان این عمل بدون شک حداقل بیشتر از یک سال در شهر زندگی کرده‌ است؛ در صورتی‌که ممکن است در نظر اول عده‌ای زیاد به این باور باشد که دهاتی‌های تازه‌وارد در کابل این کار را می‌کنند.
رفتارها در روستاها، توسط روابط رو در رو کنترل می‌شود. روستاها با آن‌که باشندگان کمی دارند؛ اما همان انسان‌های کم، توسط همدیگر کنترل می‌شوند. روستایی‌های تازه‌وارد به کابل، قطعاً این احساس را دارد که شدیداً توسط دیگران کنترل می‌شود. به همین اساس خیلی مواظب‌اند که باعث مشکلی نشوند. همین اشخاص، پس از مدتی به کشفی واقف می‌شوند که در شهری به چنین شلوغی کسی به کسی کار ندارد؛ مگر در موارد که مشخصاً به دیگری مربوط شود. تا وقتی‌که فرد به چنین نتیجه‌ای می‌رسد، کمابیش با زندگی شهری نیز آشنا می‌شود. حداقل به‌قدری آشنا می‌شود که بداند، هرجایی برای رفع حاجت و آشغال انداختن نیست و این چیزها از خود جای مشخصی دارد. اصلاً سخن کوتاه، این‌که ریشه‌های انجام چنین اعمالی را می‌توان در بی‌توجهی دولت در امور مدیریت اجتماع پیدا کرد.
بدون شک شهر خوب بدون شهروندان خوب نمی‌تواند به وجود آید و شهر به‌عنوان محیط مخلوق نیازمند قاعده‌ها و قوانین مشخصی در همه‌ای ابعاد زندگی جمعی است. در واقع اگر جمع بزرگی از انسان‌ها را در یک محدوده نه‌چندان بزرگ رها کرده برای‌شان بگوییم، آن‌جا شهری برای خودشان بسازند؛ قطعاً شهر ایده‌آل خلق نخواهند کرد. سر و سامان دادن شهر به‌عنوان مکان مناسب برای زندگی نیازمند برنامه‌ریزی و سرپرستی است که توسط دولت‌ها انجام می‌شود.
با تأسف که دولت مردان ما به نظر می‌رسد؛ دچار سطحی‌نگری است. این‌ها تنها در بازی‌های سیاسی به مهندسی اجتماع و مدیریت آن‌ها می‌اندیشند. در شهرهای کشور ما، بخصوص در کابل فرهنگ، تنها نوع لباس پوشیدن و یا بعضی موارد دیگر معنا می‌شود؛ در حالی‌که باشندگان شهر حتا باید کوچک‌ترین رفتارشان مطابق فرهنگ شهری تنظیم شود. این مسئله با زور و جبر شدنی نیست. وقتی از فرهنگ شهری نامی برده می‌شود، منظور فرهنگ مشخص شهری است که باید همه‌ی باشندگان شهر در قالب آن پرورش یافته بزرگ شوند. تا سرانجام ارزش‌های مشترک همه را زیرپوشش قرار دهد. فرهنگ باید شخص را به این باور برساند که اگر دوست نداریم پای دیوار خانه‌ی خود رفع حاجت کنیم، پس نباید پای دیوار دیگران این کار را انجام دهیم.
این‌همه در حالی است که از آلودگی تنها فکری در ذهن شهروندان و شاید مسئولین امور خطور کند که از لحاظ فزیکی در شهر دیده می‌شود و عملاً مانع ایجاد می‌کند. مسئولین محترم، گویا سوراخ دعا را گم کرده‌اند. این‌جا نیاز است که در کنار نصب آشغال‌دانی‌های در کناره‌های جاده، در مورد نهادینه شدن فرهنگ شهرنشینی نیز کار شود. شاید در نظر بسیاری از مسئولین امور، دیوارنوشت‌ها و تبلیغات که حتا روی علایم ترافیکی نصب می‌شود، هیچ معنای خاصی نداشته باشد؛ در حالی‌که برای داشتن محیط سالم، تمام پدیده‌های که شهر را زشت می‌کند و ناخوشایند است و در ردیف آلودگی قرار می‌گیرد.
از داد و فریاد فروشنده‌های فقیر گرفته تا زباله‌های روی جاده‌ها و ادبیات کوچه‌بازاری ما همه، مناسب یک شهر خوب نیست؛ در حالی‌که ما وزارت‌ اطلاعات و فرهنگ،‌ شاروالی، پولیس نظم عامه و … داریم. در وجود چنین ارگان‌های کار ما به جایی رسیده،‌ که یکی پیش دیوار خانه دیگری رفع حاجت می‌کند و دیگری با نوشتن روی دیوار خانه‌اش، مخاطب را دشنام می‌دهد؛ تا از تکرار این کار جلوگیری کند.