افراد زیادی از زنان و دختران تجربهی آزار و اذیت در خیابانهای کابل را داشتهاند/دارند؛ آزار و اذیتهایی همراه با متلکشنیدن، نگاههای خیره و منظوردار یا حتی لمس بدنی. خیلی از زنان و دختران در مواجهه با چنین اتفاقی سکوت را ترجیح میدهند. تعداد معدودی از آنها هم سعی میکنند واکنشی کلامی نشان دهند. شوربختانه اما چه سکوت و چه واکنش نتوانسته این نوع از خشونت جنسی نسبت به زنان را در جامعه ما کاهش دهد.
میزان مزاحمت برای زنان و دختران در شهرها به ویژه کابل چند برابر شده است. ما مردم متأسفانه که نمیشرمیم و خجالت نمیکشیم، بلکه از دیدن آزار و اذیتی که سایر پسران و مردان انجام میدهند، لذت میبریم؛ ولو خود مان دست به یک چنین عملی نزنیم. این نگاهِ شهرنشینان جامعهی افغانستانی است. ما در جامعهی عقبمانده و جهانسومی زندگی میکنیم؛ آن هم در افغانستان، کشوری که هنوز هم درک درستی از زن یا مرد در میان افرادش وجود ندارد. هرچند مزاحمت خیابانی به هیچ وجه مسألهی مختص جامعهی افغانستانی نیست و پدیدهای است که تقریبا در همه کشورهای دنیا وجود دارد. زشتترین و فجیعترین شکلش را اما در کابل شاهدیم.
آزار و اذیت تنها در خیابانها خلاصه و تمام نمیشود، آن چه جدید است مطرح شدن آن در فضای عمومی به مدد شبکههای اجتماعی و مجازی و رسانههای عمومی است. خواستم بگویم، تفاوتی که به وجود آمده این است که زنان آموخته اند باید در این باره حرف بزنند و حرفهای شان را وارد فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی کنند. از این رو مسأله پراهمیت شده است و خیلی مهم دانسته میشود.
یادمان نرود، در جامعهای که ما در آن نفس میکشیم، زنهراسی مسألهی جدی اجتماعی است با وجود این احساس، وقتی یک قلمروی مردانه است، زن حق ورود به آن را ندارد و وقتی وارد شد نقش رقیبی را دارد که باید از صحنه کنار رود و یکی از دسترسترین ابزارها برای امحای حضور زنان در جامعه از قلمروهای مردانه و فضاهای عمومی آزار خیابانی است. به این معنی که آزار خیابانی، دفتری و هرجایی دیگر نوعی زنستیزی برای از بین بردن رقیب است و همین مسأله در مورد جامعهی ما نشان میدهد که جامعه اگر چه حضور زنان را در فضاهای عمومی و ردههای بالا پذیرفته؛ اما همه امکانات و شرایطش را متوازن و همسو پیش نبرده است. هنگامی که یک زن دچار خشونت خیابانی میشود، اگر نگوییم در همه موارد، در اکثریت موارد مردی که زن را مورد خشونت و آزار قرار میدهد بیش از هر چیز یک غریبه است و بنا بر این زن در نزد او یک بیگانه است که در برابر خودی قرار میگیرد.
شکلگیری یک رابطهی خود/دیگری در فضاهای عمومی به سرعت میتواند پتانسیل خشونت را بالا ببرد. به هر صورتی نیاز به یک فرهنگسازی مدنی است و یکی از راههای حل، همین فرهنگسازی مدنی است تا سطح آگاهی مردم بالا برود. در پایان میخواستم بگویم که هیچ آدمی در این خرابشده از آسیبپذیری در امان نیست؛ ولی آگاهیدهی و اطلاعرسانی تا حدی میتواند مفید و کارساز باشد.