بازنگری دیدگاه‌های ملی محمدطاهر بدخشی

صبح کابل
بازنگری دیدگاه‌های ملی محمدطاهر بدخشی

نویسنده: کامبیز پویا

بازنگری بر چاره‌سنجی‌های راه‌های برون‌رفت دیروزین، نیاز نسل امروز و فردای ما است!
در نخست نیاز مبرم ما این است که پرسش‌های زیادی در زمینه‌ی برون‌رفت از وضعیت نامطلوب از خود داشته باشیم. باید بپرسیم جهیدن‌ها و رسیدن‌ها به وضع مطلوب چگونه باید باشد؟
متأسفانه این سردرگمی هم در حلقات مشخص سیاسی– فرهنگی و هم در جرگه‌های قومی و ملی ‌مان ملموس است که بازتاب‌دهنده‌ی خوی‌وخلق، عنعنه و سنت دیرینه‌ی فرهنگ‌ قبیله‌ای، قومی و ملی ماست.
اِشکال اساسی در این است که جامعه‌ی افغانستان تا هنوز نتوانسته است، برای خود بنیاد محکم و غیرقابل نفوذی را که نماد اراده‌ی قوی و خرد انسانی ما افغانستانی‌ها باشد، بگذارد. با چنین بنیادی، ما می‌توانیم آینده را برای نسل بعدی مان تضمین کنیم. نسل بعد هم با چشم‌انداز روشنی که در برابرش قرار گرفته، آگاهی بیشتر در برابر مسؤولیت خود پیدا خواهد کرد.
این نقطه، همان نقطه‌ای است که می‌توان ادامه داد تا سازندگی را به شکوفایی عینی و ذهنی مبدل کنیم؛ درست نقطه‌ای که محمدطاهر بدخشی از آن جا شروع کرد.
بدان گونه که محمدطاهر بدخشی آن وجدان بیدار، از زوایای خِرَد و بینشِ انسانی آن روزگار را دید و طرح‌های حق به جانبِ جامعه و زمانِ خود را ریخت و راهِ حل معضلات و مشکلات آن روز و آینده و امروز را به دیگران نمایاند و به داوری گرفت.
شوربختانه این راه حل سیاسی پرابلماتیکِ این وجدانِ بیدار در بیشتر از نیم قرن است که به شیوه‌های گوناگون سرکوب و تخریب شده و کسی را مجالی بر تطبیقِ این طرح و پیشنهاد داده نشده است. اِشکال و باز هم راه‌های پر از چالش و اِشکال ما در طولِ تاریخ این بوده که هر طرح، تصویر و زمینه‌ای که قبلا ارائه و پیشنهاد شده و درخورِ دیگران دیروز گذاشته شده و هم در راه رسیدن به وضعیتِ مطلوبِ آن‌، خون‌های سرخی قربانی شده و سرهای سبزی بر باد رفته، امروزه از ما توقع می‌رود که بدون سنجش با ‌معیارها، رویدادها، موضع‌گیری‌ها، اوضاع سیاسی- اجتماعی- فرهنگی امروزین و خِرَد و نوعی برخورد امروزین عقلانیت و امکاناتِ دست‌داشته‌ی تکنالوژیک، ما باید بر اساس اصول و قراردهای دیروزی و طرح‌ها و پیش نمایه‌های دیروزین سر خم کنیم، بدان ایمان و باور داشته باشیم و با نقطه‌ای عدول از آن، ما بیگانه به شمار می‌رویم؛ خودفروش و مملکت‌فروش گفته می‌شویم، مزدور به اجانِب و بیگانگان پرآوازه می‌شویم و رسوایی را تا زنده‌ایم باید بر دوش خود حمل کنیم.
این چنین است که یکی از خطوط نامیمونِ فرهنگِ شرقی که پیروی بی‌حد و حصر جوانان از پیران و مریدان از مرشدان است، در خونِ ما جاری است و کسی که اندکی از این خوی و منش بر اساس خردِ خودبنیاد فاصله بگیرد و با راهی نو و خرد تازه و شیوهای تازه‌ای به پیش رفتن چیزی تازه‌تری به بار بیاورد، از سوی ناخودآگاه جمعی و خودآگاه جمعی ما سرکوب شده و زیر فشار قرار می‌گیرد که یا تسلیم و یا هم سر به نیست می‌شود. در دنیای امروزین می‌اندیشم که دورانِ این گونه تاخت و تاز به نسل‌های نو، دیگر ختم شده و به پایان رسیده است و اگر چیزکی از آن مانده، بسیار ناچیز و رو به افول است که در نزدیک‌ترین موقعیت‌ها، گام‌ها و زمان‌های امروزین از بین رفته و نسل‌های جوان بعدی می‌توانند در بنیادگذاری و بازسازی ساختمان و ساختارِ دولتِ ملی واقعی پرانرژی و شکوفا تلاش کنند و با نیروی گسترده، دامنه‌ی دولتِ شکوفایی ملی را گسترده ساخته و چهره‌ی رنگ و روی رفته‌اش را رونق ببخشند. البته ناگفته نماند که دولتِ ملی واقعی امروز همان نیست که بر قاعده و بنیاد فرهنگ و مدنیت‌های کهن ساخته شود و پا برجا بماند؛ چرا که امروز بشر توانسته با ساخت و ساز ابزار و وسایل تکنالوژیک و الکترونیک پیش رفته، خود را از قعرِ زمین تا اوجِ زحل برساند.
در چنین موقعیتی، ما نیازمندی‌های خاص خود را به همه کشورهای پیش رفته و متمدن امروزی داریم تا از این طریق بتوانیم این وسایل و ابزارِ الکترونیک را خودمان بسازیم و اقتصاد خود را رونق بدهیم تا ماشی‌زده نشویم. تا از یورش‌های نابه‌هنگامِ غرب‌زدگی بیرون نشویم، نه خود را می‌شناسیم و نه به زیبایی و شکوفایی زندگی می‌رسیم.
در این صورت، ناگزیر استیم که در جهلِ مرکب بمانیم و در سوز و گدازِ زندگی بسوزیم و بمیریم. در چنین شرایطی که روندِ زندگی سیاسی ما از سویی بازیچه‌ی دستِ حاکمانِ امروز جهان است و از سوی دیگر، امید و آرزویی برای دست یافتن به زندگی زیبا و به دور از هر نوع تعصب، ریا و تبعیض داریم، در دو راهی نابسامان و ناخوشایندِ مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می‌کنیم. برای گزینشِ راهِ بهتر، ما به راهکارها و شیوه‌های منظمِ امروزی نیاز داریم تا بتوانیم امروز و فردای خود را بسازیم و زندگی پررونق و شکوفایی را یا زنده کنیم و یا هم از نو بسازیم.
برای ساختن زیربنای دولتِ ملی واقعی، ما باید ارزش‌های نوین و امروزی هم‌دیگرپذیری و زندگی با همی را بیاموزیم و در عمل پیاده کنیم. اگر ارزش‌های سیاسی امروز را به باد بگیریم، خود مان برباد می‌شویم و زندگی دوزخی فرا راه مان قرار می‌گیرد. امروز نیاز است تا ارزش‌های قبیله‌ای، قومی، زبانی و مذهبی را با ارزش‌های مدرن و جدید امروزی بیامیزیم و از این معجون و مرکبِ علمی-فلسفی- انسانی، زوایای نیک و پررونقِ زندگی ‌مان را ببینیم و سیاست را بر تارکِ زندگی مان بیاویزیم و دولت ملی را در پهنای ارزش‌های نوین بسازیم.