رابطه بین فکر و جامعه

تقی حسینی
رابطه بین فکر و جامعه

جامعه‌شناسی معرفت شاخه ای از جامعه‌شناسی است که رابطه‌ی فکر و جامعه را مورد بررسی قرار می‌دهد.  این که چرا گروه‌های گوناگون در دوره‌های خاص و تحت شرایط ویژه، بیشتر احتمال دارد که با مسائل و معضلات معینی درگیر باشند و این که چرا آنان احتمالا با نقطه نظرات خاصی دست و پنجه نرم می‌کنند. در مراحل مختلف تاریخی و در نظام های مختلف فرهنگی، عوامل واقعی متفاوتی ظاهر می‌شود که  این عوامل واقعی به طریق‌های معین و با نظمی تعیین شده، دریچه‌های متناسب را از فضای ایده‌ای باز می‌کند و می‌بندد و بدین طریق است که جنبه‌ها و وجوه معرفت یا فکر تحت این شرایط در دسترس قرار می‌گیرد و یا قابل حصول است. باز یا بسته شدن همین دریچه‌ها توسط فکر و تفکر انجام می‌گیرد؛ اما این عوامل واقعی یا همین معرفتی که در طول تاریخ ایجاد می شود، از کجا سرچشمه می‌گیرد.

 زمانی که از فکر و رابطه‌ی آن با اجتماع  سخن به میان می‌آید، دقیقا ما به دنبال چه چیزی استیم. باید گفت تصور افراد از زندگی و نوع اندیشیدن آن‌ها در خلق نظام آگاهی در هر جامعه تاثیر مستقیم دارد. این نوع تصورات بیشتر برگرفته شده از فرهنگ و روان مردمان در دوران‌های خاص است و گاهی این دوران‌ها به صورت مکمل یک‌دیگر عمل کرده و در رسوب‌کردن بسیاری از اعتقادات به یاری مردمان می‌شتابند. به طور مثال می‌توان دولت فعلی در افغانستان را نمود رفتار اجتماعی  مردم دانست. دولتی که امروز همگان انگشت انتقاد و اتهام به سوی آن دراز می‌کنند؛ وضعیتی است که مردم همین جامعه به‌وجود آورده‌اند. وضعیت فعلی جامعه‌ی افغانستانی بدترین و نا انسانی‌ترین وضعیتی است که بشر در آن زیست کرده است. خلاف‌ها، تخلفات و سرقت‌های علمی، سست شدن اخلاق حرفه‌ای، دستکاری داده‌ها، رقابت‌های ناسالم، فساد سازمان‌یافته‌ی حرفه‌ای، َخلط ملاک‌های علمی با غیر علمی، تسری و شیوع بی‌تفاوتی، نقصان علم به نفع ثروت و قدرت، عدم حساسیت در رده‌های مختلف اجتماعی؛ همه‌ی این‌ها تفکری است که در حال حاضر در جامعه‌ی افغانستانی جریان دارد. در چنین جامعه‌ای که نابرابری و استثمار برتابیده می‌شود، عدالت هرگز نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ پس نمی‌توان عدالت را از دولت یا هر نهاد دیگر انتظار داشت. هنگامی که مردم به انصاف باهم رفتار نمی‌کنند و گذشت و مدارا در تفکر آنان جای ندارد، چگونه تقاضای به انصاف رفتار شدن از سوی نهادها و سازمان‌هایی را دارند که قالبی است تهی و اگر هم پر شده، انباشته‌ی همین مردمی است که با این نوع طرز فکر زندگی می‌کنند. زمانی که برداشت از دموکراسی؛ یعنی این که  دختر همسایه که با آرایش و لباس بدن‌نما بیرون شود و در کافه‌ها به مردان و پسران دست بدهد و زمانی که نوبت به خود فرد و اقوام درجه‌یک آن رسید، دموکراسی برداشت دیگری خواهد داشت و  این‌گونه نیست.

چه نوع رفتاری از این نوع فکر در جامعه ترویج پیدا خواهد کرد. افرادی که سرانه‌ی مطالعه‌ی‌شان در روز به ۱ دقیقه هم نمی‌رسد و در بیشتر گفت‌وگوهای روزمره اگر بتوانیم به طور ثابت بیشتر گفت‌وگوهای آنان را ثبت کنیم، شاید در طول روز یک کلمه‌ی معنادار هم نگفته باشند و مشخص نیست واقعا در فکر چه چیزی استند و در باره‌ی چه موضوعی فکر می‌کنند. این‌ها همه در ساختن تفکر جمعی که باساختن جامعه و اجتماع ارتباط مستقیم دارد، نقش دارند. رفتارهای اجتماعی‌ای که اکنون در جامعه رواج دارد و به شدت ناامنی ذهنی و جسمی و بی اعتمادی را در جامعه برجسته کرده، نتیجه‌ی همین طرز تفکر است که آنچه خوب است برای من و آنچه مردود و خراب است برای همسایه‌ی من است. غافل  از این که سال‌ها پیش کسی گفته بود؛ بودن یا نبودن مسأله این است. بودن برای چی و به چه قیمتی، چه بسیار بودن‌ها که به نبودن‌ها می‌ارزد. نوع تفکر افراد هر جامعه‌ای سازنده‌ی همان جامعه است؛ اگر امروز ما شاهد جامعه‌های پیشرفته و مدرن استیم این امر اتفاقی نیست؛ فکر افراد جامعه آن را ساخته است.