گذار از سنت به نواندیشی دردناک است

صبح کابل
گذار از سنت به نواندیشی دردناک است

نویسنده: عزیز جعفری

پرهیز از جزم‌گرایی-دگم‌اندیشی-، دوری از مـطلق اندیشی، پیروی از قواعد منطقی، نگاه مثبت به‌طرف مقابل و پرهیز از «عقل کل» پنداری، حداقل‌های یک گفت‌وگوی سازنده است.
با این پیش‌فرض‌ها، زمینه یک گفتمان سازنده امکان‌پذیر است. در غیر آن گفت‌وگو دچار بن‌بست می‌شود. ادعای این‌که فرد فکر و اندیشه خود را حق‌به‌جانب پندارد و دیگران را  نادرست، از بیخ و بن باطل است. اگر طرف‌های گفت‌وگو با این ذهنیت وارد بحث شوند، امکان بحث منطقی وجود ندارد.
ازاین‌رو، فرضیه نسبیت‌گرایی در حوزه اندیشه و تفکر، زمینه‌ساز نوعی از تعامل و تفاهم است. گفت‌وگوی اندیشمندانه رویکرد  اثباتی و نفی‌ای ندارد؛ بلکه ماهیت افاده و استفاده را دارد. نفی و اثبات از پیامد‌های کلام مستدل است، متکلم-سخن‌گو- باید قاعده را رعایت کند و کلام مستدل و منطقی کار خودش را می‌کند.
بدین لحاظ، رابطه‌ی کلام و متکلم، مانند رابطه‌ی تیر و تفنگ است؛ اگر تفنگ خوب عمــــل کند و نشانه هدفمند تعیین شده باشد،  تیر کار خود را می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، پیامد وضعی یک‌کلام مستدل، تأثیرگذار و باعث متقاعدشدن طرف مقابل می‌شود.
گفت‌وگو با مخاطب جزم‌گرا، گفت‌وگو با یک آدم ناشنوا و کَر است. هر کس حرف خودش را می‌گوید و از دیگری را نمی‌شنود.
مطلق‌اندیش، در یک تعریف به این معنی است که فرد در همه‌ی موارد خود را برحق تلقی می‌کند و طرف مقابل را باطل می‌پندارد. ظرف چنین گفت‌وگوهایی بیشتر امور مذهبی و دینی است که فرد مطلق اندیش با تکیه به سلطه‌ی دینی و مذهبی‌ای کــه در جامعه وجود دارد  گفته‌های خود را صحیح و درست جلوه می‌دهد.
ظرف فرهنگی یک گفت‌وگوی سازنده و مفید در اصل گفتمان مؤثر است. به هر میزانی که ظرفیت‌های فرهنگی یک جامعه تعامل‌پذیر باشد، اصل گفت‌وگو نیز تعامل ایجاد می‌کند.
بسترسازی ظرفیت‌های فرهنگی در گام نخست از آموزش، تعلیم و تربیت خوب و فراگیر آغاز می‌شود. در گام بعدی، منابع تغذیه‌ی فرهنگی؛ از کتاب‌خوانی، کتاب‌نویسی، برگزاری نشست‌های علمی-مشورتی و تولید برنامه‌های مفید رسانه‌های جمعی  و نقش سازنده آن‌ها آغاز می‌شود.
برخورد سنت و نواندیشی و اصطکاک فراورده‌های این دو پدیده، گفت‌وگوها را دچار تنش می‌کند. دو طرف با مشت‌های گره کرده محکم بر مغز هم‌دیگر می‌کوبند.
گاهی در این «رینگ» مشت‌زنی، قواعد مبارزه نقض می‌شود و آن‌گاه تجددگراها و نوگراها دچار اقتدارگرایی فکری و کلامی می‌شوند و سنت‌گراها شمشیر تکفیر را از غلاف بیرون می‌آورند. ماهیت اکثر برخوردها-به‌ویژه در جوامع پس‌مانده-برخورد سنت و نوگرایی است.
دست‌آوردهای سنت، «دارایی و توانایی» یک عده افراد در جامعه سنتی و گاهی نیز «منبع» قدرت و اقتدار آن‌ها است. تردیدی نیست در این تقابل، گاهی خشونت‌هایی نیز به‌میان خواهد آمد.
یکی از چالش‌های سنت و تجدد، عدم درک برابر و مساوی طرفین از همدیگر است.
سنتی‌ها کمتر نوگراها را درک می‌کنند و در مقابل نوگراها هوای سنت‌گراها را دارند؛ زیرا تجددگراها از سنت عبور کرده‌ و آن عرصه را تجربه کرده‌اند و با مشکلات و دشواری‌های آن آشنایند و نگاه مدارا گرایانه دارند؛ اما سنت‌گراها جزم‌اندیش و حاضر به امتیازدهی نیستند.
آن‌ها-سنت‌گراها- بر این باورند که چیزی را از دست می‌دهند. در حالی که عبور از سنت به تجدد، هیچ‌گونه ریزش فکری، فرهنگی و اخلاقی را در پی ندارد؛ بلکه یک نوع رویش است، تکامل است و  پیشرفت. درد و رنج عبور یک فرد و یک جامعه از سنت به تجدد کمتر از درد «زایمان» نیست.