دست پدر تان خلاص

نعمت رحیمی
دست پدر تان خلاص

این که سازمان ملل یا هر سازمان معتبر و نامعتبر بین‌المللی بگوید، افغانستان در فساد غرق است و تلاش‌های حکومت پشیزی نمی‌ارزد، چیزی تازه‌ی نیست؛ چون این شتری است که دم دروازه‌ی بسیاری در این سرزمین می‌خوابد و هرگز هم بلند نمی‌شود!

فساد در افغانستان، بزرگ‌تر از هیولای هزار سر است و کار، حرفه و فعالیت اجتماعی –حتا زندگی- افراد بسیاری با آن شروع می‌شود، ادامه می‌یابد و به فرجام می‌رسد. زور هیچ کسی نیز به آن نمی‌رسد؛ چون مشهور است که «رُطَب خورده کی کند منع رطب.»

به عنوان مثال: اداره‌ی حکومتی است که تمام مسؤولان بخش‌های مختلف اش باید انتخابی باشند؛ اما از سوی مقام‌ها نصب می‌شوند. نزدیک به ۲۰ سال است تمام رییس‌های که در رأس آن اداره گماشته شده‌اند، نخستین شعار شان کم کردن دفترهای فراوان، مسؤولان و قانون‌مند کردن اداره است؛ اما هیچ کدام کاری از پیش نبرده و زور شان به کسی نمی‌رسد؛ در آخر دست از پا درازتر پشت کار شان می‌روند!

باری، از یکی از مسؤولان آن اداره پرسیدم که رییس تازه‌ آمده، می‌خواهد شما را برکنار و یا اداره‌ی تان را منحل کند! او با نگاهی معنادار، در حالی با لبخند ملیح پوزخند می‌زد، با اطمینان خاطر فراوان گفت: «دست پدرش خلاص، ده تا چنین رییس‌های احساساتی را فرستاده‌ایم دنبال کارش؛ این هم چند وقت بعد، بادش می‌خوابد.»

فساد هرگز در افغانستان از بین نخواهد رفت؛ چون باندهای فساد، مشتق از نظام، مناسبات سیاسی، اجتماعی و بدنه‌ی قدرت است. شاید ساده‌ترین و دَم‌دست‌ترین المانت‌ها، ظرفیت‌سازی –آگاهی، وطن‌دوستی، ملی‌گرایی- و تطبیق قانون باشد که آن‌هم حداقل در کوتاه مدت ناممکن است. تا زمانی که انحصارطلبی، تمرگزگرایی، قوم‌پرستی و رابطه بر ضابطه حاکم باشد؛ قدرت یا متمرکز است و یا سهم اقوام، تنظیم‌ها و زوردارانی که منبع اصلی قدرت شان، فساد و قلدری است، نه خواست و اراده‌ی مردم.

ظرفیت‌سازی در این ساختار شدنی نیست؛ اگر بشود هم، این نیرو در خدمت جریانی خواهد بود که از آن تغذیه کرده است تا فقط شکل فساد تغییر کند، نه ماهیت و اصل آن. سازمان ملل می‌گوید، مبارزه با فساد در افغانستان هیچ تاثیری بر زندگی افغان‌ها نداشته است. این حرف هم درست و هم نادرست است. درست از آن جهت که مردم عادی و آن کارگر بدبخت که از دوازده ماه سال، دو ماهش را نیز درآمد ندارد؛ هر روز بدبخت‌تر و گرسنه‌تر است؛ اما بسیاری به کاروان عظیم متمولان، تاجران، خریداران ملک و املاک در کشورهای دیگر و سرمایه‌گذاری در بانک‌های سوئیس اضافه شده اند؛ چون مبارزه با فساد در افغانستان آن را محو نمی‌کند که مسیرش را تغییر می‌دهد!

تا چند سال پیش، بیش از ۱۷ سازمان مبارزه با فساد اداری در افغانستان فعال بود؛ اما ما صدرنشین فساد در جهان بودیم. پرونده‌های فسادی که در مرکز عدلی و قضایی مبارزه با فساد، چند سال پیش بررسی شده بود، روند بررسی آن بر اساس تعداد پرونده و بررسی، معنادار و جالب بود:

۱- سوء استفاده از صلاحیت‌های وظیفوی

۲- اختلاس

———————————

۱۰- قاچاق

۱۱- غصب زمین

جدول و ترتیب‌بندی که چیزهای زیادی به ما یادآور می‌شد. این که سوء استفاده از صلاحیت‌های وظیفوی در صدر و غصب زمین در ذیل جدول باشد یا اختلاس دوم و قاچاق دهم، بسیار جالب است که هر کسی را یاد آن جمله‌ی معروف می‌اندازد، «دزد بزرگ، دزد کوچک را به نام قانون سر می‌برد.» مبارزه با فساد در افغانستان، به میزان هماهنگی فاسد با زورداران و البته اندازه‌ی زور او دارد. اگر زورش زیاد بود، نه محکوم می‌شود و نه کسی می‌تواند او را به محکمه بیاورد؛ اگر محکوم هم شد، کسی را یارای محاکمه‌ی او نیست. برای همین، بسیاری از پرونده‌ها در غیاب افراد بررسی شده و حکم آن نیز تطبیق نمی‌شود تا قانون و مبارزه با فساد فقط مختص کم‌زورها باشد.

درصد متهمان محاکمه شده در مرکز عدلی و قضایی، بر اساس محل کار نیز نظر به تعداد محکومین و پرونده‌ها زمانی چنین بود:

۱-وزارت داخله

۲- بانک‌ها

——————————

۱۲- صندوق توسعه‌ی زراعت

۱۳- دادستانی کل/ سارنوالی

این رده‌بندی هم نکات جالبی را یادآور می‌شود که هم نشان دهنده‌ی ارتباط فساد با تفنگ است و هم حجم گسترده‌ی فساد و توان مبارزه‌ی دستگاه قضایی با مفسدان را بر ملا می‌کند. فساد در برخی وزارت‌خانه‌های کلیدی افغانستان آنقدر عام، عادی و گسترده بود که گزارش‌گران خارجی بنویسند، «وضعیت آنقدر خراب بود که همه شان بوی تیل می‌دادند.»

چندی پیش نماینده‌ی سازمان ملل، نقش پارلمان افغانستان را در مبارزه با فساد ضعیف خوانده بود. در جامعه‌ی قوم‌محور و فقیری که میزان برای انتخاب، توانایی و شایستگی نه که قومیت و البته پول باشد و سازوکار انتخابات نیز همزاد تقلب و فساد باشد، نباید در انتظار پارلمان قوی، مسلکی و غیروابسته باشیم. واقعیت آن است که رسیدن به پارلمان بیش از آن که معطوف به میزان شایستگی، تحصیل، تخصص و تعهد باشد، وابسته به پول، زور، قدرت و وابستگی‌های قومی است!

هیچ کدام از نهادهای نظارتی و مبارزه کننده با فساد در افغانستان، مستقل و دور از گرایش‌های قومی، گروهی، سمتی و منافع مشترک با فساد‌پیشه‌ها نبوده که موجب شده است، یا پرونده‌های فساد محو شود یا کسانی افشا شوند که زور و وابستگی کم‌تری دارند.

پرونده‌های بزرگ و فسادهای میلیارد دالری فراموش و دزدی چند هزار افغانیگی بزرگ‌نمایی شده و به صورت نمایشی به خورد جامعه‌ی جهانی، رسانه‌ها و مردم داده شود. بسیاری از پرونده‌های مبارزه با فساد در افغانستان این‌گونه بوده است.

مشکل دیگر آن بود که کسی تصور نمی‌کرد، فساد در گسترش ناامنی، مختل شدن امنیت، نرسیدن به صلح، زیاد شدن فقر و کم شدن امید به زندگی در بین مردم چقدر تاثیر دارد. این که مشروعیت نظام و جمهوریت تا چه اندازه آسیب می‌بیند تا یک دولت با پیشتیبانی تمام دنیا -به خصوص امریکا-، جنگ را به یک گروه باخته و در حال باختن صلح نیز باشد!

در یک نظر سنجی که چند سال پیش از سوی دیدبان شفافیت انجام شده بود، مردم افغانستان سالانه بیش از سه میلیارد دالر رشوه می‌دادند و مقام‌هایش بیش از سه میلیارد دالر رشوه می‌گرفتند؛ تصور کنید در کشوری که چنین حجم پول فقط رشوه رد و بدل شود، امنیت، رفاه، آرامش و پیشرفت در آن یک رؤیا نخواهد بود؟

روزی، دفتر نمایندگی سیاسی سازمان ملل وضعیت افغانستان را چنین شرح داده بود: «فساد در افغانستان عظیم، غیر انسانی و بی‌شرمانه است.» بی‌بی‌سی، در یک گزارش نوشته بود، «حجم فساد، خیال‌آسوده‌ی کسانی که مرتکب آن می‌شوند از عواقب حقوقی، مالی و حتا رسوایی اجتماعی و اعمال نفرت انگیز شان، حتا کسانی را که واقع بینانه‌ترین دیدگاه نسبت به چالش‌ها در دولت‌سازی بعد از جنگ‌ها دارند، شگفت زده کرده است.»

خلاصه، حرف فسادپیشه‌های قدرت‌مند در افغانستان همان حرف سابق است، دست پدر تان خلاص!