به سکسیزم کلامی نه بگوییم

صبح کابل
به سکسیزم کلامی نه بگوییم

نویسنده: سمیرا موسوی

جنسیت‌زدگی، تعصب و یا تبعیضی است که زنان بر اساس جنسیت خود تجربه می‌کنند و یا رفتار، گفتار و هر واکنشی که از اعتقاد به فرودستی زنان برخاسته باشد. جنسیت‌زدگی، پدیده‌ای است که بر مبنای آن یک جنس برتر  و جنس دیگر پست‌تر و یا حتا جنس دوم می‌شود.

سکسیزم کلامی، یعنی کاربرد کلمات و اصطلاحاتی«ناعادلانه و نامربوط» بین عموم مردم که پیامدهای منفی و ناگوار برای یک جنس به همراه دارد. سکسیزم کلامی، استمراردهنده‌ی فرهنگ جنسی‌ای است که بر اساس وجود رابطه‌ی سلسله مراتبی در آن، یک جنس از موقعیت برتر و بالاتری در مقابل جنس دیگر قرار می‌گیرد و اعمال قدرت می‌کند.

واقعیت تلخ این است که زبان ما به شدت جنسیت‌زده است و به شکل سیستماتیک تحقیر و تبعیض جنسیتی و ناچیز شمردن زنان را در خود آشکار و نهفته دارد. این ریشه‌های زن‌ستیزی مثل یک روند طولانی است که طی آن فرهنگ کلی جامعه تحت تأثیر مکاتب فلسفی، فکری، آرای مختلف دینی و اندیشه‌ها قرار گرفته است که ‌در نهایت، فرهنگی در جامعه‌ی کنونی به وجود آمده که از آن به عنوان فرهنگ زن‌ستیزی یاد می‌شود.

به طور مثال چند ضرب‌المثل را با هم مرور می‌کنیم.

-زن و اژده‌ها هر دو در خاک بهِ.

-مثل حمام زنانه است.

-چه مردی بود که از یک زن کم بود؟

-زن پارسا در جهان نادر است.

-مَکر زن را ابلیس دید و بر زمین بینی کشید.

-زن ناقص‌العقل است.

چرا زنان در ضرب‌المثل‌های ما با ویژگی‌هایی نظیر فرمان‌بردار، بی‌وفا، زودباور و بی‌عقل نام برده شده و در مقابل مردان با ویژگی‌هایی چون عقل و دانایی، شجاعت و رازداری، همت بالا و غیرت توصیف شده اند.

نمونه‌ی دیگر استفاده‌ی رایج از صفات مثبت در کنار واژه‌ی «مرد» در تشویق و تمجید از زنان است که بارها در مکالمات روزمره شنیده ایم. یعنی یک زن نمی‌تواند این ویژگی‌ها را داشته باشد؟

چرا وقتی یک مرد از خود صداقت، غیرت، رشادت و معرفت نشان می‌دهد، می‌گویند واقعا مرد است؛ ولی وقتی که زن این صفات را نشان می‌دهد، نمی گویند واقعا زن است!

چرا می‌گویند این زن؛ زن نیست مرد است.

آیا جنس مرد بودن فقط ارزش است؟ اگر ارزش نیست، پس چرا به زنی که با اتکا به زحمات خودش زندگی می‌کند، می‌گویند: «مردی ‌است برای خودش»؛ این گونه توصیف کردن از یک زن، تنها به زن بودن بار معنایی منفی نمی‌دهد، بلکه مثل گلوله بر ذهن زن اثابت می‌کند و زن را به هم می‌ریزد.

یا کدام این عبارات به گوش ‌تان آشنا نیست؟ عیال، منزل، خانه، مادر اولادها، ضعیفه، جنس دوم، ناقص‌العقل، خانه مانده و…

هیچ کدام از این‌ها معادلی در استفاده‌ی شان برای مردان کاربردی ندارد.

اگر در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که زنان و مردان نابرابرند، یکی از دلایل، همین زبان و ادبیات نابرابر است. زبانی که با واژگان، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌هایش زنان را تحقیر می‌کند و با کلیشه‌های منفی، توهین و تبعیض‌آمیز، دائم مسأله جنسیت را یادآوری می‌کند.

بی شک در قالب چنین زبانی است که نوع نگرش و اندیشه‌ی گویندگان زبان شکل می‌گیرد و زن و جنسیتش مورد تمسخر قرار می‌گیرد. به تبعیض جنسیتی در زبان دقت کنیم؛ از کنارش ساده نگذریم و اجازه ندهیم در عمق ذهن و ضمیر ما ته‌نشین شده و سنگ بنای افکار ما را بگذارد. به سکسیزم زبانی نه بگوییم!

تأثیر سکسیزم یا تبعیض جنسیتی بالای کودک و عواقب آن:

بسیار شنیده اید به محض این‌ که می‌شنویم، کسی باردار است، می‌گوییم انشاءالله یک پسر کاکل‌زری خداوند برایت بدهد؛ چرا نمی گوییم دختر گیسوزری برای تان بدهد؟

کم نیستند کسانی که هنوز، داشتن پسر را نوعی امتیاز و دختردار شدن را مایه‌ی شرم می‌دانند یا به امید فرزند پسر، بارها اقدام به فرزنددار شدن می‌کنند و آن قدر پسر پسر می‌گویند تا کام شان به داشتن یک پسر شیرین می‌شود. آن‌ وقت است روی بد سکه برای زندگی دختران شان رقم می‌خورد. خشونت‌های رفتاری از تبعیض‌های جنسیتی، از همان آغاز بر زندگی دختران سایه می‌افکند.

عواقب تفاوت گذاشتن بین فرزند پسر و ‌دختر، خشونت علیه‌ِ هر دو، هم دختر و‌ هم پسر است؛ چون کودکان در دنیای جدید موشکافانه به همه چیز می‌نگرند و قدرت تحلیل و بررسی دارند و تقسیم عادلانه و ناعادلانه‌ی محبت را متوجه می‌شوند. اطفال نیاز دارند که والدین نقاط قوت شان‌ را شناسایی کنند؛ ‌‌بدون تبعیض و مقایسه به رشد و شکوفایی شان کمک کند.

همچنان از طرف دیگر والدین با محبت افراطی به پسرهای شان آینده و زندگی شان‌ را به خطر می‌اندازند؛ چرا که پسر شان آن قدر در امکانات و توجه والدین از رفاه و آسایش برخوردار است که در آینده به تنهایی نمی‌تواند از عهده‌ی مشکلات زندگی برآید و دچار سرخوردگی اجتماعی می‌شود. آن‌ها برای رسیدن به خواسته‌های شان نمی‌جنگند و منتظرند که همه چیز برای شان آماده شود. این اطفال زیاده‌خواه و زورگو‌ می‌شوند یا هم احساس ضعف و ناتوانی کرده افسرده و مریض «مریض اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی» می‌شوند.

از طرف دیگر، همچنان آگاه استیم که زنان موفق در دنیا پدران دلسوزی داشته اند که به زندگی دختر شان علاقه‌مند بوده و توجه نشان داده اند. پدرانی که کاری کرده اند، دختران شان از کودکی احساس جذابیت و دوست‌داشتنی بودن را بکنند. از کودکی با فرزندان شان همانند انسان شایسته، بااحترام رفتار کرده اند. این پدران باور داشته اند که دنیا به زنان قوی و آگاه نیاز دارد و این زن آگاه و قوی، انسان تربیت می‌کند و قوت دختران و همسران شان شده اند؛ نه ضعف شان.

تضاد بین دختر و پسر، سبب بروز صدمات جبران‌ناپذیر روحی، کلامی، رفتاری، اخلاقی و فرهنگی می‌شود که نشأت‌گرفته از سنت‌های نادرستی بوده که در میان خانواده‌ها و البته جامعه حاکم است.

باید بدانیم که فرزند خود را فقط با خشونت نمی‌کُشیم با تحقیر، تبعیض و افراط احساس و توانایی و روح آن‌ها را می‌کشیم. بیایید روح جامعه‌ی خود را نابود نکنیم.