بعد از طلاق با کودکان‌ مان چه رفتاری داشته باشیم؟

صبح کابل
بعد از طلاق با کودکان‌ مان چه رفتاری داشته باشیم؟

نویسنده: زهرا اکبری

اصولاً خانواده‌ای را نمی‌توان سراغ گرفت که در آن به هیچ وجه اختلاف فکر و سلیقه وجود نداشته باشد. هر انسانی ذوق و سلیقه‌ای مخصوص به خود دارد؛ اما برای دستیابی به آرامش باید این ذوق و سلیقه را به هم نزدیک کرد؛ زیرا انسان‌ها تنها در سایه‌ی توافق‌ها می‌توانند در کنار هم زندگی کنند نه اختلاف‌ها. از سوی دیگر، در زندگی مشترک بی‌اعتنایی به پیمان زندگی، خودخواهی‌ها و تنگ‌نظری‌ها، بی‌حوصلگی و بی‌توجهی به سرنوشت یکدیگر، اختلاف در سلیقه‌ها، فزون‌طلبی‌ها، تنوع‌جویی‌ها و عدم رعایت وظایف فرد است که طلاق را می‌آفریند و این پایان مشکلات نیست، بلکه سرآغاز ویرانی است و معضلات جدیدی را به وجود می‌آورد.

طلاق و اثرات آن روی کودکان یکی از چالش‌های پیش روی خانواده‌هایی است که دچار مشکلات خانوادگی استند. بخش قابل توجهی از خانواده‌های در حال طلاق، خانواده‌های دارای فرزند استند. نمی‌توانیم انکار کنیم که طلاق تنها راهکار برای خانواده‌ای است که در زندگی به بن بست رسیده و راه چاره‌ای ندارد؛ اما باید تلاش کنیم که اثرات طلاق را بر روی سلامت روان افراد، کاهش دهیم. کودکان قربانیان اصلی طلاق استند و در کشمکش میان پدر و مادر دچار آسیب‌های عاطفی و روانی می‌شوند. بیشتر پدران و مادران، هنگام جدایی و یا پس از آن، از کودکان استفاده‌ی ابزاری می‌کنند تا به طرف مقابل فشار بیاورند یا او را آزار دهند. پس از طلاق، کودکان را بازیچه و اهرم فشار بر طرف مقابل نکنید تا کودک آسیب عاطفی کمتری ببیند.

کودکان و سرپرستی آن‌‌ها پس از طلاق یکی از مسائل مهمی است که خانواده‌ها با آن دست به گریبانند. هر کدام از والدین حق خود می‌داند که سرپرستی فرزندانش را داشته باشد؛ پس بخشی از کشمکش‌های هنگام طلاق و پس از آن در باره‌ی سرپرستی کودکان است. گاهی هم والدین تلاش می‌کنند از فرزند شان به عنوان اهرم فشار، بهره‌کشی کنند. آن‌ها تلاش می‌کنند کودک را به هر روشی سوی خود بکشانند و از طرف مقابل دور کنند و در این راه از هیچ روشی فروگذار نمی‌کنند. چنین والدینی، تلاش می‌کنند باورهای فرزند شان را نسبت به پدر یا مادر تخریب کنند تا از او ناراحت، خشمگین و بیزار شود. این کارها کودک را از طرف مقابل دور می‌کند و عذاب پدر یا مادری که از او دور شده است را، به همراه دارد؛ چنین کسانی قربانی این بازی را فراموش می‌کنند. کودک بزرگترین قربانی چنین رفتاری است. کودک از آغاز زندگی، خانواده و والدینش را حریمی امن می‌دانسته که می‌توانسته به آن اعتماد کند. دلبستگی و وابستگی کودک به پدر و مادر، در گذر سال‌ها عمیق‌تر شده است و با رخداد ناگواری به نام طلاق همه چیز فرو می‌پاشد.

بهره‌کشی از کودک و تبدیل او به اهرم فشار برای طرف مقابل، بیشترین ضربه را به کودک می‌زند‌. تغییر باورهای مثبت کودک و جایگزینی آن با باورهای منفی زمینه را برای پدید آمدن بی‌اعتمادی فراهم می‌کند. با گذر زمان چنین کودکانی دچار افسردگی، اضطراب، اختلال اضطراب جدایی، اختلال سلوک و اختلال‌های روان‌شناختی دیگر می‌شوند. با افزایش سن، رفتار کودک با سرپرستش (چه پدر باشد و چه مادر) دگرگون می‌شود. کودک به کشمکش و رفتارهای ناهنجاری روی می‌آورد که نتیجه‌ی رفتارهای نادرست سرپرستش است. این رفتارها می‌تواند کودک را به دوری از سرپرست کنونی و گرایش به پدر یا مادری که کنارش زندگی نمی‌کند جهت دهد. با پایان یافتن دوره‌ی کودکی، پیامدهای روانی طلاق در کودک از میان نخواهد رفت. این پیامدها می‌تواند زمینه‌ساز افسردگی و مشکلات در روابط میان‌فردی شود.

نمی‌توانیم انکار کنیم که گاهی طلاق، تنها راهکار برخی از زندگی‌ها است. طلاق آسیب‌های عاطفی و روانی برای زن و مرد به همراه دارد؛ اما باید از انتقال این درد و رنج به کودک جلوگیری کنیم. کودکان در سنی نیستند که بتوانند ادراک منطقی یک بزرگسال را داشته باشند و هر رخدادی را به سادگی بپذیرند. بهترین راهکار برای کودکان این است که دو سرپرست داشته باشند. کودک به حضور مادر و پدر نیازمند است و هیچ کدام نمی‌توانند جای دیگری را برای او پر کنند. باید از تخریب طرف مقابل پس از طلاق پرهیز کرد. بدگویی از همسر گذشته در برابر کودک، زمینه را برای بحران عاطفی کودک فراهم می‌کند. بگذارید کودک خود دست به انتخاب بزند. کودک باید تصمیم بگیرد چه زمانی و تا چند روز یا ماه نزد پدر و یا مادرش باشد؛ پس تصمیم‌گیری را به کودک واگذار کنید و بگذارید هر زمان احساس نیاز به سرپرست دیگرش داشت، همراه او باشد و دوباره پیش شما بازگردد. آرزوی ما این است که کانون مهر خانواده همیشه گرم و زندگی سرشار از عشق باشد.