چرا دولت و طالبان از رسانه‌ها می‌ترسند؟!

زاهد مصطفا
چرا دولت و طالبان از رسانه‌ها می‌ترسند؟!

اطلاعات و سمت‌وسودهی آن، تعیین‌کننده‌ی برد و باخت در جهان امروز است. به میزان کنترل اطلاعات، می‌توان وضعیت را کنترل و تعریف کرد و ماهی مراد را از آن گرفت. در مواردی، حتا نیاز نیست واقعیتی وجود داشته باشد؛ کافی‌ست به خورد رسانه داده شود و هم‌زمان رسانه‌ها اطلاع‌رسانی مشترک و هم‌سو داشته باشند. به اساس نظریه‌ی «تزریقی»، پیام‌های رسانه‌ای هم‌سان، به صورت مستقیم بر مخاطبان و موضع‌گیری آنان تأثیر می‌گذارد؛ چون قرار گرفتن در هجوم پیام‌های هم‌سان، به تلنبار اطلاعات و تأثیر بر تصمیم‌گیری فرد می‌انجامد.
آن چه این روزها دولت و طالبان را هم‌زمان وادار به هشدار بر رسانه‌های کرده، توجه جمعی به پیام‌های رسانه‌ای به لحاظ وضعیت حساس سیاسی است و مردم در سطوح مختلف اجتماعی، در کنار نگرانی‌های زندگی روزمره، دچار این نگرانی جمعی و تاریخی نیز استند و گوش به راه این که رسانه‌ها چه چیزی به خورد شان می‌دهند. در موقعیتی چون این، رسانه در نقش هدایت‌گر عمل می‌کند و اگر اطلاعات به نوعی ناخودآگاه جمعی را نشانه بگیرد، ممکن گرایش بالقوه‌ی جمعی بالفعل شود؛ چیزی که باعث شده است به قول یکی از نمایندگان مجلس، رییس عمومی امنیت ملی، بگوید «این غیر قابل تحمل است» و طالبان بگویند که مسؤولیت حمله بر رسانه‌ها و خبرنگاران از سوی این گروه، به دوش مسؤولان رسانه‌ها است.
ریاست عمومی امنیت ملی، پس از واکنش‌ها، در اعلامیه‌ای گفت از حرف‌های رییس این نهاد برداشت وارونه شده و امنیت ملی همیشه حامی رسانه‌ها و آزادی بیان بوده و همواره از این ارزش و دست‌آورد، با قدرت حمایت می‌کند.
مردم، نه دل خوشی از دولت دارند و نه طالب که به اصرار تأکید می‌کند اهمیتی به جان و مال مردم نمی‌دهد؛ مردم؛ یعنی کسانی که فرقی نمی‌کند دولت یا طالب، فقط باید آزادی زندگی و نان درآوردن آبرومندانه را داشته باشند و دولت موجود، ساختاری نباشد که رابطه‌ی افغانستان با جهان امروز را مختل کند و باعث فقر، عقب‌ماندگی و بدبختی بیش‌تر نشود. تنها تفاوتی که دولت با طالب نزد مردم دارد، این است که یکی ساختارمند دمار از زندگی مردم درآورده و دیگری ساختارشکن که فقط با خشونت به نمایش گذاشته می‌شود.
آن‌چه دولت با مردم کرده و می‌کند، در یک ساختار پیچیده‌ی اداری است که در کنار عرضه‌ی خدمات، روپوش‌هایی به خود گرفته و هر چند در مواردی آفتابی‌ می‌شود؛ اما از این که مردم گزینه‌ی دیگری ندارند، در مقابل طالب که بدتر است، به آن پناه برده اند و بدتر از این را نیز به طالب ترجیح می‌دهند. هم‌زمان با گفت‌وگوهای صلح و نگرانی از تنش سیاسی-نظامی داخلی، عمل‌کردهای دولت و اظهارنظرهای شخص رییس‌جمهور، بیش از هر چیزی تعیین‌کننده‌ی موضع‌گیری مسلط رسانه‌ای در مورد دولت بوده است. حمله به علی‌پور که می‌شد از آن در کنار نیروهای ارتش علیه طالب –دشمن مشترک علی‌پور و دولت- کرد یا تقسیم مردم به جمهوری‌خواهان و دشمنان آن از سوی آقای غنی، در شرایط شکننده‌ی فعلی، در کنار تصامیمی از این دست که به شکاف زبانی و مذهبی در افغانستان دامن زد، شک و دلهره در جامعه را بیشتر کرد.
اگر دولت واقعا طالب را دشمن مشترک خود و مردم می‌داند، در شرایطی که همه ترس از طالب دارند، می‌توانست دست کم در این موقعیت حساس ملی‌تر عمل کند. نبود عمل‌کرد ملی از سوی دولت، بحثی است که این روزها بیشتر از هر چیز، رسانه‌ها به آن می‌پردازند و زمانی که این زاویه درشت می‌شود، مسلم است که دولت را به لرزه درمی‌آورد؛ چون سران دولت، معمولا اول حرف می‌زنند و بعد ندرتا فکر می‌کنند. بهتر است آقای غنی پیش از این که همه مخالفان سیاسی‌اش را دشمنان جمهوریت بگوید، به نتیجه‌ی چنین اظهار نظری فکر کند تا این که پس از تیتر شدن در رسانه‌ها، از بزرگ‌شدن آن چه خودش گفته است، بترسد. بر اساس نظریه‌ی برجسته‌سازی، هر چند رسانه‌ها نمی‌توانند به مردم تزریق کنند که چگونه فکر کنند؛ اما می‌توانند تعیین کنند که مردم به چه چیزی فکر کنند. سمت‌وسودهی مردم به فکر کردن به چیزی، باعث توجه به آن و تأمل به زوایای مختلف آن می‌شود. وقتی در چنین موقعیتی که مردم مانده‌اند بین بد و بدتر، کدام بدتر است، با موضع‌گیری‌ای از بد روبه‌رو می‌شوند که تفکیک آن با بدتر را دچار چالش می‌کند، شاید به سمت بدتر نروند؛ اما به سمت دیگری خواهند رفت؛ سمت دیگر؛ یعنی سمت‌های دیگر و برای منافع گروهی‌تر. چیزی که باعث می‌شود، تاجیک به فکر دفاع از خودش باشد، هزاره اوزبیک و پشتون به فکر دفاع و برد خودش باشد.
موقف‌گیری رسانه‌ها در مورد طالبان اما؛ باز هم چیزی است که به نوعی، دیدگاه مسلط جامعه است و خصوصا هم‌زمان با خروج نیروهای ناتو و تن ندادن طالبان به صلح، بیشتر از پیش، شبکه‌های اجتماعی –مردم- و جمعی را علیه این گروه منبسط کرده است. موضوع جالبی که در پیام تویتری ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی طالبان مطرح شده، نبود بی‌طرفی در رسانه‌ها است. برداشت سخن‌گوی طالبان از بی‌طرفی در رسانه، این است که نباید تحلیل‌گران رسانه‌ای، کسانی که بر زندگی جمعی سایه افکنده‌اند را، مورد نقد قرار بدهند و اگر طالبان هر روز به هر شکلی خواستند مردم را سلاخی کنند، رسانه‌ها نباید تحلیلی ارایه‌ دهند که عمل آنان را اشتباه نشان دهد.
هدف از رسانه، اطلاع‌رسانی و اصلاحات است؛ اطلاع‌رسانی از وضع موجود و اصلاحات به هدف وضع مطلوب؛ وضع مطلوبی که برای مردم است؛ بنا بر این، اطلاع‌رسانی از عمل‌کرد طالبان در شرایطی که در عمل می‌کشند و در زبان می‌گویند؛ ما اندکی فرق کرده ایم، گفته‌ی شان را اشتباه ثابت می‌کند و افکار جمعی را علیه آنان بسیط‌ می‌کنند. در چون این موقعیتی، طالبان که توان دادن دل‌خوشی قناعت‌بخش‌تری به مردم ندارند، تلاش می‌کنند با تهدید به خشونت، جلو اطلاع‌رسانی به نفع مردم را بگیرند.
هشدار هم‌زمان دولت و طالبان، در وضع تعیین‌کننده‌ی فعلی، چیزی بود که انتظار می‌رفت؛ چون، خروج نیروهای خارجی، جنگ روانی‌ای است که هم‌زمان علیه دو طرف جنگ در گرفته است. هم‌ دولت نگران ایجاد دلهره‌ی بیشتر به دلیل خروج نیروهای خارجی است و هم طالبان از این که بعد از خروج آنان، دیگر توجیهی برای جهاد ندارند، دچار ترس و دلهره استند تا مبادا سربازان این گروه میدان نبرد را ترک کنند و رؤیای یک عده رهبر تشنه‌ی قدرت با زور و اجبار، نقشی بر آب شود. وضعیتی به وجود آمده وقتی بازخورد رسانه‌ای پیدا می‌کند، به واکنش طرف‌های جنگ می‌انجامد و هر دو با لحن خود واکنش نشان می‌دهند.
خوش‌بینانه‌ترین حالت، این است که دولت و طالبان فقط می‌خواهند با فرستادن این هشدار، رسانه‌ها را محکوم به خودسانسوری کنند؛ خودسانسوری اگر در حد حمایت نه، دست کم در حد احتیاط که مبادا، هشدار لفظی به فیزیکی بینجامد. این در حالی است که ممکن رسانه‌ها از این هشدارهای بترسند و عمل‌کرد شان را خنثاتر و نرم‌تر کنند. در وضعیت دوم، عدم رعایت این خودسانسوری و نشر و پخش واقعی اطلاعات است که دولت و طالبان را هم‌زمان عصبانی می‌کند. قتل‌های مرموز برخی خبرنگاران و حملات پیهم طی یک سال گذشته که باعث شده یک هزار کامند رسانه‌ای در افغانستان وظیفه‌ی شان را ترک کنند، نشانه‌هایی از عصبانیت طرفین است و ممکن است این عصبانیت بیشتر شود. برگ برنده‌ی دولت اما در این وسط، این است که معمولا هر کنش خشونت‌گرایی، به حساب طالبان ریخته می‌شود و فرقی ندارد که دولت یا طالبان انجام‌دهنده‌ی آن باشند. چون، حضور خشوت‌آمیز طالبان، بیشتر آنان را در موقعیت محکوم قرار داده است.