از قدیمها گفته اند که کابل بیزر باشد؛ اما بیبرف نه! در یک هفتهی اخیر شهر کابل شاهد ریزش برف سنگین بود طوری که همهی کوچه و پسکوچهها با برف پوشیده است. در ماههای اخیر تقریبا هر باشندهی کابل، با بیقراری تمام انتظار رسیدن برف را میکشید؛ زیرا آلودگی هوا، همه را به ستوه آورده بود.
در صبح و شام، تا فاصلهی چندمتری به سختی چیزی دیده میشد و در جریان یک هفته، ۱۷ نفر در این شهر به دلیل آلودگی هوا جان باختند. سهشنبهشب (۱۰جدی) اولین برف زمستان امسال بارید و شهر کابل را سفیدپوش کرد.
این که باریدن برف یک نعمت بزرگ است و پایتختنشینان با آمدن برف، نگرانی شان برای چند روز از نگاه آلودگی هوا و همین گونه، ازدیاد آبهای زیرزمینی رفع میشود درست؛ اما آن چه پس از هر بار آمدن برف اتفاق میافتدد، نگرانکننده و ناخوشایند است.
جادهها یخ میبندد، مشکلات ترانسپورتی به میان میآید و کمتر رانندهای حاضر میشود، خطر برآمدن به جادهها را به جان بخرد. جدا از این که جادهها یخ میبندد و مردم با مشکل نبود موتر و رفتو آمد مواجه میشوند، یک بخش کلان این مشکل را مردم خود شان برای خود ایجاد میکنند.
دو روز قبل که برای خریدن نان به نانوایی رفته بودم، همه را دیدم که مصروف پاک کردن برف بامهای شان بودند و همه از خرد و کلان برفهای بام شان را به کوچهها می انداختند. در کابل به ویژه در غرب کابل، به دلیل نبود ماسترپلان شهری در بیشتر نقاط، کوچهها بسیار باریک و کمعرض است. مشکل نبود پلان شهری وقتی بیشتر خودنمایی میکند که برف ببارد و کوچه با برف بامها، پر شود.
این کوچههای باریک و کمعرض که در جریان فصل خشکی هم به سختی دو موتر از کنار هم میگذرد و در بسیاری کوچهها حتا همین کار هم مقدور نیست، در فصل زمستان که به دلیل انداختن برف بامها یخبندان میشود، چه حالتی میتواند داشته باشد؟ مردم کمحوصله و رانندگان کمحوصلهتر. در کوچههای یخبندان همهروزه دهها حادثهی ترافیکی در نتیجهی لخشیدن موترها روی یخ، اتفاق میافتد و بیشتر این اتفاقات به درگیری نیز ختم میشود.
وقتی از این افراد بپرسی که چرا برف بام شان را به کوچه میاندازند، با پررویی تمام میگویند: «دکجا بیندازم. د جیب که نمیشه، د فرق تو بیندازم؟» ممکن است که برخی از خانهها حویلیای نداشته باشد؛ اما نمیتوان به بهانهی نداشتن حویلی و فضا برای انداختن برف، آن را به کوچهها انداخت. کوچه و پس کوچهها برای رفتوآمد عمومی ساخته شده است.
با وجودی که امسال کمپاینی هم از سوی وزارت انرژی و آب برای این که برفها را در حویلیها و جاهایی که کانکریت نباشد ذخیره کنید، به راه افتاده بود؛ اما از آنجایی که مسؤولان تنها وقت باریدن برف به یاد این مسائل میافتند و کدام برنامهای از قبل ندارند، این کمپاینها نیز تأثیر چندانی ندارد.
تنها زمستان امسال نیست که مردم و باشندگان کابل با چنین مشکلاتی روبهرو میشوند، همهساله با چنین برخوردهایی مواجه میشویم. سال قبل شاهد بودم که یک جوان بدون هیچ توجهی برف را بالای یک خانم بزرگسال انداخت. خانم به دشنام دادن شروع کرد؛ اما آن نفر در بالای بام بدون این که خیالش هم بیاید به پایین کردن برف از بامش ادامه داد.
در موارد بسیاری، بی فرهنگی ما افغانها شهرت جهانی دارد. از «تُف» انداختن در جادهها تا روز روشن در کنار جادهها تشناب کردن، همه گویای حال ما است. یک کاربر فیسبوک نگاشته است: «همیشه پول تان را از جیب پیش رو گرفته به جیب بغل تان بگذارید تا امن بماند و در مورد برف هم همین کار را کنید.»
او نوشته است: «هیچ وقت برف بام تان را درکوچه و سرک نیندازید، که آب شده و هدر میرود. اگر درکوچه بیندازید زندگی خود وهمسایههای تان را سخت میکنید. اگر کوچه بند شود، مریض تان را به شفاخانه به موقع رسانده نمیتوانید.»