نویسنده: مسعود عزیز
مترجم: سید نجیب الله مصعب
قمار ترکمنستان؛ جابهجایی قدرتهای منطقهای سنتی
حضور چین در منطقهی آسیای مرکزی را، باید نه فقط از نظر تمایل آن به دسترسی به انرژی، بلکه به عنوان عامل واقعا دگرگونساز بررسی کرد که ماهیت پتانسیل اقتصادی منطقه را تغییر میدهد و هیچ قدرت منطقهای یا جهانی نمیتواند جایگزین آن شود.
اکنون چین نقش کاتالیزور غالب را بازی میکند تا ظرفیت بالقوهی کشورهای آسیای مرکزی را به منصه ظهور برساند. ترکمنستان مثال خیلی خوبی در این زمینه است که تاکنون نتوانسته است از بازارهای آزادتر و امکان تنوعبخشی به تولید و فروش منابع طبیعی خود بهره ببرد. تاکنون گاز ترکمنستان تحت نفوذ روسیه مستقیما به شرکت گازپروم این کشور فروخته میشد که این شرکت هم میتوانست آن را به بازارهای اروپایی صادر کند و از درآمد آن به قیمت بازار سود ببرد. این موضوع ترکمنستان را در موضع ضعف قرار داده بود و از طرف دیگر به این کشور اجازه نمیداد تا ظرفیت بالقوهی اقتصادی خود را شکوفا کند. در نومبر سال ۲۰۱۱ قربانقلی بردیمحمداف، رییسجمهور ترکمنستان به بیجینگ دعوت شد و در آنجا قرارداد جدیدی پیش رویش گذاشتند که سالانه ۶۵ میلیون متر مکعب گاز طبیعی چین را تأمین کند. این مقدار نصف کل مصرف گاز چین در سال ۲۰۱۰ بود. بسیاری این قرارداد را کودتای ترکمنستان علیه روسیه میدانستند. در واقع، روسیه مدتها به دنبال قراردادهای بزرگتر برای صادرات گاز به چین بود. حالا که عشقآباد چنین رقمی را عرضه میکند، تقاضاهای روسیه با مشکلات بیشتری مواجه میشود. ناظران متعددی تصریح کردند که ترکمنستان علیه روسیه کودتا کرده است. با این حال، واقعیت این است که این کودتای عشقآباد نبود، بلکه حرکتی زیرکانه از سوی بیجینگ در بازسازی صفحهی شطرنج در آسیای مرکزی و پیشبرد تلاشهایش برای تضمین جایگاه ژئوپلیتیکی خود در مقام قدرت جهانی آینده بود. این حرکت چین به ترکمنستان هم امکان داد که در پی تنوعبخشی بیشتر و رویآوردن به اتحادیهی اروپا باشد. اتحادیهی اروپا میخواهد که به ساختن خط لوله گاز فراخزری از ترکمنستان به اروپا کمک کند. هرچند چین در پی منافع خود در تضمین تحویل گاز برای تغذیهی رشد اقتصادی خود است؛ اما آنچه برای ترکمنستان در این نوع از مناسبات به ارمغان آمد، در تاریخ توسعهی این کشور بینظیر بوده است. با این قرارداد ترکمنستان نه تنها وابستگی به رشتههای قدیمیاش با روسیه را کم میکند، افزون بر آن همینکه به موهبت درآمد و زیرساختهایی در کلاس جهانی دست پیدا کند، میتواند به دنبال سازوکارهای جدید برود و بازارهای جدید در خارج از حوزهی روسیه و چین بسازد و با هیچ مخالفتی مواجه نشود. ترکمنستان این امکان را مییابد و رهبرانش هم باید بخواهند که به بازارهای جهانی بزرگتر از جمله آسیای جنوبی و خلیج وصل شود. در این فرایند، فرصتهای جدید برای خود کشورهای دخیل در این بازارهای جدید خلق کند. از این نظر، چین بالاتر از تمام بازیگران قدرت، مهمترین عامل در ایجاد یکپارچگی اقتصادی منطقهای بیشتر محسوب میشود.
خط لولهی ترانزیت ترکمنستان، اوزبیکستان، قزاقستان و چین که برای تأمین گاز چین ساخته شده است، از قلمرو قزاقستان میگذرد. از ۱۸۳۰ کیلومتر طول این خط، ۱۱۱۵ کیلومتر آن در قلمرو قزاقستان قرار دارد. قزاقستان در حال ساخت یک خط لولهی اختصاصی برای صادرات گاز خود به چین است. به این ترتیب، قزاقستان یکی از عوامل تعیینکنندهی اصلی در راهبرد امنیت انرژی چین است. تلاشهای چین برای رابطه با قزاقستان در سال ۲۰۰۷ با سرمایهگذاری مشترک بین شرکت چینی خط لولهی گاز فراآسیا و شرکت کازترانسگاز قزاقستان آغاز شد. این سرمایهگذاری در واقع توسط شرکت تابع، متعلق به شرکت ملی نفت چین و شرکت دولتی کازمونایگاز قزاقستان است. این مناسبات مهم است؛ زیرا جای پای شرکت چینی را در حوضهی خزر محکم و تحویل منابع آن را به شرق تضمین میکند. به این ترتیب، جنبهی ژئواستراتژیک این خطوط لوله بسیار فراتر میرود؛ زیرا جای اندکی برای خطوط لولهی فراخزری دیگر به سمت غرب میگذارد و یا هم اصلا نمیگذارد. از جایی که تقاضاها در آسیا در حال افزایش است، پیامدهای این پروژهها هم برای اروپا و هم روسیه مهم است.
هرچند ترکمنستان و هم اوزبیکستان غنی از انرژی استند؛ اما دلایل دیگری هم وجود دارد که نشان میدهد، حضور چین در آسیای مرکزی فقط به انرژی محدود نیست. ظاهرا راهبرد چین این است که به آینده نظر داشته باشد و پیوندهای اقتصادی و سیاسی خود را برقرار کند که احتمالا در سالهای پیش رو بتواند بیشتر از آنها استفاده کند. این رویکرد بلندمدتتر به نتایج، اغلب بیشباهت به راهبردهای دیگر قدرتهای جهانی است که مایل به فعالیت در این منطقه استند. هرچند تاجیکستان فقیرترین کشور آسیای مرکزی است؛ اما چین در پی کمک به این همسایهاش بوده است؛ همسایهای که با آن مرز مشترکی دارد که آنها را، افغانستان و پاکستان نیز به هم پیوند میزند. بانک توسعهی آسیا تلاش کرده است که پروژههای جاده را تأمین مالی کند. اغلب تلاشهای چین به نتایجی میرسند که مطلوب دوشنبه -پایتخت تاجیکستان- است. چین از طریق سازمان همکاریهای شانگهای، منابع مالی برای ساخت جاده در تاجیکستان را تأمین کرد که این کشور را به اوزبیکستان وصل میکند. دوشنبه میبیند که مزایای فوری این زیرساختها باعث رونق روابط خود او در تجارت و مبادله در منطقه میشود. در عین حال، چین با خدمت به دیدگاههای بلندمدت خود از آینده در این منطقه، برای تاجیکستان و منطقه سود میآورد. به این ترتیب، چین هم از ارتباطات ریلی احتمالی از چین به قرقیزستان و شمال تاجیکستان سود میبرد که از افغانستان میگذرد و به بندرهای اقیانوس هند از جمله بندر گوادر در پاکستان و بندرعباس در ایران میرسد. هرچند بیجینگ میفهمد که این مسیرهای ریلی شاید بازده اقتصادی فوری نداشته باشند؛ اما ظاهرا این طور حساب میکند که با توسعهی افغانستان، شبکههای تجارتی که قلمروهای شمالی را از طریق افغانستان به هم وصل میکنند و در شرق به چین و پاکستان و در غرب به ایران میروند، نیز حیاتی خواهند بود. احتمالا چین نه تنها از رونق این مرکز تجارت منطقهای آسیای مرکزی سود میبرد؛ بلکه شریک واقعی کشورهای منطقهی وسیعتر هم محسوب خواهد شد و از آن سود خواهد برد. هرچند بلافاصله معلوم نمیشود؛ اما بیجینگ که در پی بسط نفوذ ژئوپلیتیکی خود است – و ظاهرا قرار نیست در کوتاهمدت آن را به دست بیاورد- بیش از هر نهاد دیگری در یکپارچگی این منطقه مشارکت خواهد داشت.