نویسنده: دیرک وان در کلی
مترجم: سید نجیبالله مصعب
ارتباطات خارجیِ این تهدید تروریستی که عمدتاً داخلی است فقط به افغانستان، محدود نمیشود. گسترش پروپاگاندای تروریستی و مذهبی به سینکیانگ همیشه از سوی سخنگویان چینی در مصاحبههای تحقیقاتی، بزرگترین تهدید خارجی برای ثبات سینکیانگ عنوان میشده است؛ اما محتوای آنلاین را هر جایی میتوان تولید کرد. مثلن حزب اسلامی ترکستان، شاخهای در سوریه دارد که محتوای آنلاین خودش را تولید میکند. مصاحبهشوندههای پرشماری هم نشان میدهند که اسلام محافظهکار بیش از پیش صدایی در جمعیت اویغور که به طور سنتی میانهرو بودند، پیدا میکند. آنها این روند را نشانهای از اثرگذاری خارجی بر اعمال مذهبی اویغورها میدانند.
تعدادی از گروههای تروریستی هم حمایت ایدئولوژیک خود را از آرمان اویغور اعلام کردهاند. در جولای ۲۰۱۴ ابوبکر بغدادی، رهبر داعش در سخنرانی خود برای جلب حمایت جهانی گفت: «حقوق مسلمین در چین، هند و فلسطین به زور غصب شده است». در سال ۲۰۱۳ ایمن الظواهری، رهبر القاعده از حق مبارزان برای جنگ با چینیها در سینکیانگ حمایت کرد. او قبلاً هم از «آزادسازی» سینکیانگ حمایت کرده بود و در سال ۲۰۱۲ به «اشغال ترکستان شرقی به دست چین» اشاره کرد.
هرچند این حمایت ایدئولوژیک از آرمان اویغور، هنوز به هماهنگی عملیاتی قابل ذکری علیه اهداف چینی منجر نشده است؛ ولی تحلیلگران بیشماری ابراز نگرانی میکنند که ناآرامیها و نارضایتیها در سینکیانگ ممکن است محرکی برای گروههای افراطگرا در جنوب آسیا یا خاورمیانه، باشد. سخنرانی بغدادی، در سال ۲۰۱۴ به طور خاص توجه خیلیها را در چین به خود جلب کرد. بیجینگ، نگران این است که هرگونه بیثباتی در افغانستان، ممکن است از طریق آسیای مرکزی یا جنوب آسیا، گستردهتر شود که میتواند بر امنیت و ثبات سینکیانگ نیز اثر بگذارد.
استراتژیستها و سیاستمداران چینی هم این خطرات را واقعی میدانند و از اینرو بر ضرورت مشارکت هرچه بیشتر برای ثبات افغانستان، تأکید میکنند. هو شیشنگ[۱]، از مؤسسه روابط بینالمللی معاصر چین[۲] میگوید: «حالا که تمرکز راهبردی آمریکا تغییر کرده است کشورهای همسایه نمیتوانند اجازه دهند افغانستان، در آشوب غرق شود».«لی وی»[۳] باز هم از مؤسسه روابط بینالمللی معاصر چین یادآوری میکند که: «هرچند امریکا بخشی از نیروی نظامی خود را در این کشور نگه میدارد فشار بر نیروهای تروریستی در آسیای مرکزی و جنوبی ناگزیر کم میشود … و در دوره پیش رو، فشار تروریسم در سینکیانگ خیلی زیاد خواهد بود».
اگر سیاستگذاران چین همه موافق باشند که ثبات در افغانستان، یکی از منافع مهم چین است بر سر شدت خطری که بیثباتی افغانستان بر امنیت چین، تحمیل میکند، دچار اختلاف نظر میشوند. بیشتر متخصصان موافقند که خطر سرریز مستقیم تروریسم از افغانستان به چین، ناچیز است. چین و افغانستان فقط اسماً همسایه هستند: مرزشان فقط ۹۲ کیلومتر و دسترسناپذیر است. همانطور که هو شیشنگ از مؤسسه روابط بینالمللی معاصر چین در مصاحبهای با روزنامه «جوان چین» اشاره میکند: «بعد از کنارهگیری ناتو در سال ۲۰۱۴ تهدید امنیتی برای منطقه غربی چین نسبتاً غیرمستقیم است … و ورود مستقیم از افغانستان به سینکیانگ چین بسیار دشوار است».
سه نظر درباره پیامدهای عقبنشینی آیساف از افغانستان برای چین، وجود دارد. در دیدگاه اول، برخی محققان حس میکنند که عقبنشینی آیساف در واقع وضعیت امنیتی را در افغانستان بهبود میبخشد. «رن شاو»[۴] از دانشگاه فودان در مصاحبهای به نویسنده این مقاله گفت که عقبنشینی آیساف و نیروهای امریکا از افغانستان ممکن است یکی از محرکهای درگیری در این کشور را حذف کند. «لیشین»[۵] از مؤسسه مطالعات بینالمللی شانگهای هم موافق است و میگوید که بهبود محیط امنیتی «یکی از چند سناریوی آتی ممکن برای افغانستان است».
دومین دیدگاه، وخیمتر شدن اوضاع امنیت در افغانستان را پیشبینی میکند. این وخیمتر شدن به شکلی است که خطر امنیتی را برای چین، هم افزایش میدهد. برخی تحلیلگران چینی استدلال میکنند که عقبنشینی آیساف فرصتی در اختیار گروههای معارض اویغور قرار میدهد که همکاری گروههای تروریستی دیگر را برای هدفشان جلب کنند یا این که این گروهها شاید اجازه بدهند که افغانستان، پایگاهی برای مبارزان اویغور بشود. مثلاً هو شیشنگ معتقد است که «طالبان پاکستان و افغانستان با اویغورها همدل هستند. پس ما باید حتمن به این موضوع توجه کنیم و شاید لازم باشد که روشمان برای این توجه را هم عوض کنیم». تعدادی از محققان میگویند که عدم قطعیت درباره افغانستان، در دوره پساآیساف به این معنا است که ممکن است تهدیدات از گروههای جدید یا دوباره قدرتیافته ناشی شود. مثلاً چاو واشنگ[۶] ، از دانشگاه فودان، یکی از متخصصان ممتاز در حوزه آسیای مرکزی به چند گروه تروریستی در افغانستان و کشورهای اطراف، اشاره میکند که احتمالاً از عقبنشینی نیروها سود میبرند.
قدرت افراطگرایی و تروریسم مذهبی همچنان در حال افزایش است. در سالهای اخیر، گروههای جاافتادهای مانند جنبش اسلامی ازبیکستان، حزب تحریر الاسلامی و جنبش اسلامی ترکستان شرقی (نامی که گاهی برای حزب ترکستان شرقی به کار میرود) فعالیتهایشان را ادامه دادهاند. در عین حال، سازمانهای افراطگرای جدیدی هم در حال ظهور هستند.
در آخر، دیدگاه سوم تصدیق میکند که عقبنشینی نیروها در افغانستان تهدید مهمی برای ثبات منطقه و برای چین است؛ اما تصور میشود که میتوان این مسئله را تا حد زیادی در داخل حل کرد. مثلاً پن گوانگ[۷]، از آکادمی علوم اجتماعی شانگهای در سال ۲۰۱۳ نوشت: «چین با دو مشکل اصلی در این منطقه مواجه است: اول عقبنشینی امریکا و ناتو از افغانستان و دوم، ورود آسیای مرکزی به دورهای از گذار رهبری». او اضافه کرد که این موضوع ممکن است به تهدیدات زیادی از جمله ترافیک افراد و اسلحه به سینکیانگ، گسترش ایدئولوژی افراطگرایی و همکاری نزدیکتر بین سازمانهای تروریستی منجر شود. با این حال، پن در مصاحبهای با نویسنده این مقاله گفت که با وجود این تهدیدات و مشکلات «اوضاع در سینکیانگ را میتوان کنترل کرد». برخی محققان از مکتب سوم معتقدند که اثر محیط امنیتی افغانستان، صرف نظر از وضعیت افغانها، محدود خواهد بود؛ زیرا مشکلات در سینکیانگ عمدتاً داخلی هستند.
با وجود این ارزیابیهای متفاوت از خطر، پاسخی که بسیاری از محققان چین با آن موافقند، همکاری عمیق دیپلماتیک و اقتصادی و پرهیز از دخالت نظامی است. این رویکرد با خط مشی کنونی دولت چین، همخوانی دارد. با این حال، سطح آموزش امنیتی ارائهشده برای نیرویهای امنیتی افغان، هنوز موضوع بحث تحلیلگران چین است و مقامات دولتی تا حال در اینباره صریح نبودهاند.
برای اینکه چین احتمالاً از دخالت نظامی در افغانستان، پرهیز کند، چهار دلیل اصلی وجود دارد. اول و مهمتر از همه، کارآمدی دخالت نظامی را محدود میداند؛ حتی ناظری مثل «چاو واشنگ» که در افغانستان پسا آیساف خطراتی میبیند، علیه گزینه نظامی چنین استدلال میکند: «طالبان مدتی است در افغانستان حضور دارد و حذف آن از طریق نیروی نظامی غیرممکن است».
دوم، سیاستگذاران چین میترسند که دخالت نظامی در افغانستان، چین را به هدفی برای گروههای مبارز غیر اویغور تبدیل کند؛ چیزی که گاهی آن را «دعوت از دردسر»[۸] (引火烧身) مینامند. همانطور که در بخش قبل اشاره شد، گروههای تروریستی بینالمللی هرچند از مبارزان اویغور حمایتهای معنوی ادواری کردهاند؛ اما اکثراً از چین به عنوان هدف عملیاتی دوری کردهاند. بیجینگ ترجیح میدهد که اوضاع همین طور بماند.
سوم، تردید زیادی درباره قابلیت نظامی چین در اداره وضعیتی مانند افغانستان وجود دارد. ارتش مدرن چین، تجربه بسیار اندکی در اعزام نیروهای جنگی به خارج دارد. بدون شک، قابلیتهای جنگی آن از نیروهای آیساف، نیز ضعیفتر است.
دلیل چهارم، برای پرهیز چین از اقدام نظامی، جایگاه دیرپای آن مبنی بر عدم مداخله است؛ البته این موضوع عامل مهمی نیست. مصاحبهشوندگان در این مقاله مرتباً اظهار میکردند که بیمیلی بیجینگ به دخالت نظامی از سبک و سنگین کردن منافع نسبت به هزینهها ناشی میشود.
شاید پرسیده شود که اگر اوضاع امنیتی در افغانستان آن قدر بد شود که بیثباتی در کل منطقه گسترش یابد، چین چه میکند. تمام مصاحبهشوندگان گفتهاند که حتی در این شرایط هم از چین خیلی بعید است که به افغانستان، نیروی نظامی اعزام کند. به قول «شی لان»[۹] از آکادمی علوم اجتماعی سینکیانگ[۱۰]، بهترین یا شاید تنها پاسخ این است که «مصونیت خود را تقویت کنید» (提高自己的免疫力). از اینرو، احتمالاً چین به هر تهدید خارجی برای امنیت داخلی خود با روشهای سنتی پاسخ دهد. حضور امنیتی قوی میدانی در سینکیانگ، سرمایهگذاری اقتصادی به عنوان انگیزهای برای ثبات داخلی و مهار محتوای آنلاین میتواند از مصادیق این پاسخها باشد.
[۱]– Hu Shisheng
[۲] -China Institutes of Contemporary International Relations
[۳]– Li Wei
[۴]– Ren Xiao
[۵]– Li Xin
[۶]– Zhao Huasheng
[۷]– Pan Guang
[۸]– Inviting Trouble
[۹]– Shi Lan
[۱۰]– Xinjiang Academy of Social Sciences