این‌جا اروپای متمدن است؛ اما مردمش از ترس کرونا می‌لرزند

صبح کابل
این‌جا اروپای متمدن است؛ اما مردمش از ترس کرونا می‌لرزند

نویسنده: مجاهد اندرابی

صبح زود وقتی وارد کالج شدم، کلاس حال و هوای روزهای گذشته را نداشت. برخی پریشان و عده‌ی دیگر داشتند با شوخی در مورد کرونا تبصره می‌کردند، هم‌صنفی ایرانی‌ام، خلاف معمول که باهم قول داده و صبح به خیر می‌کردیم، این بار پای راست‌اش را پیش کشید تا از طریق به هم زدن پاها، صبح به خیری کنیم. کاری که همه را به خنده درآورد. استاد هم در تصبره‌های آن روز، کرونا را مثل خیلی‌های دیگر ساده گرفته به سرماخوردگی اندکی شدیدتر تشبیه کرده و به درس ادامه داد. این دقیقا زمانی بود که چین داشت در دوزخ کرونا می‌سوخت؛ اما درکش برای جهان سخت و گاهی هم خنده‌آور بود.

 اروپا اما با مشخص شدن نخستین علائم فاجعه در ایتالیا تکان خورد. شیوع کرونا در میلان ایتالیا، آن روز در صدر اجندای مهم پارلمان اتحادیه‌ی اروپا قرار گرفت. چیزی که همانند بمب در رسانه‌های اروپایی منفجر شده و توجه همه را به خود جلب کرد. انگلا مرکل در یک بیانیه‌ی کوتاه تلویزیونی، به مردم آلمان از خطر کرونا هشدار داد و هم‌زمان تدابیر دولت را که شامل چند طرح و کارشیوه می‌شد اعلام کرد. مرکل خیلی واضح و صادقانه به شهروندانش گفت: «بحران کرونا جدی است و آلمان از جنگ جهانی دوم تاکنون به همچون چالشی رو به رو نشده است.»

او از مردم خواست وحدت خود شان را حفظ کنند و در کارزار مقابله با کرونا به خود و دیگران کمک کنند، خطر در چند قدمی قرار داشت. دانشگاه‌ها، مکاتب رستورانت‌ها همه یکی پی دیگری تعطیل شده، تجمعات، کنسرت‌ها، مسابقات ورزشی همه تعطیل شدند. جاده‌ها نسبتا خلوت و شهرها به قول امیرجان صبوری، همه خالی اند؛ اما خانه‌ها پر از انسان‌های دلتنگ و در محاصره‌ی یک موجود ذره‌بینی است. با آن که میزان مبتلایان به کرونا در آلمان، به مرز صدهزار نزدیک می‌شود؛ اما این کشور توانسته میزان تلفات را تا هنوز موفق‌تر از هر کشوری دیگر، پایین نگهدارد.

درک واقعی اکثریت قاطع شهروندان آلمان از خطر کرونا، تدابیر جدی و هم‌زمان با عرضه‌ی خدمات درمانی از سوی حکومت، شاید یکی از دلایلی اصلی این موضوع باشد. صبح روز جمعه زمانی‌که به یکی از بانک‌های محله رفتم، مشتریانی که اکثر شان آدم‌های مسن بودند، از داخل بانک تا کنار جاده صف کشیده بودند. هرچند هوا خیلی سرد بود؛ اما آن‌ها صبورانه در صف انتظار، با رعایت فاصله‌ی توصیه شده‌ی دومتری از هم ایستاده بودند. طبق مقررات وضع شده در بانک‌ها و مکان‌های مزدحم، مشتریان باید فاصله‌ی تعیین شده را مراعات کنند. این فاصله، همه‌جا با علایم سرخ و نشانه‌های از این دست مشخص شده است. کارمندان خدمات بانک هم با لباس‌های مخصوص مؤظف بودند تا مردم را به رعایت این قانون ترغیب کنند.

این تجربه‌ها و چشم دیدها به صورت واضح نشان می‌دهد که مبارزه با کرونا پیش از درمان و داکتر به فرهنگ بهداشتی و رعایت رفتارهای اجتماعی بستگی دارد. چیزی که در افغانستان خیلی دست‌کم گرفته می شود و همه به خدمات و برنامه‌های دولت متکی اند. با این وجود کرونا دارد به شدت روش زندگی را تغییر می‌دهد. هرچند این تغییر کوتاه مدت هم باشد؛ اما قطعا یک تجربه‌ی خاص و مشترک برای بشر امروزی در سراسر دنیا است.

تاثیر ویروس کرونا بر ابعاد مختلف زندگی انسان‌ها، گاه غم انگیز و در جهاتی هم خنده آور است. در هشتیمن روز قرنطینه در آلمان وقتی صبح زود تلفونم را نگاه کردم، دوستی از کابل پیام گذاشته بود: دو روز است قرنطینه استم، خانمم پیوسته دعا می‌کند که خدایا این بلا را زود تر گم کن! نمی دانم منظورش من استم یا کرونا.

 قرنطینه‌ی همگانی به عنوان تجربه‌ی ویژه‌ی بشر در قرن بیست‌ویکم حامل درک و ذهنیت ماندگار و متفاوتی است. این تجربه‌، خستگی، نگرانی، دلهره، ترس و امید را رفیق این روزهای ما ساخته است. خطر حالا جهت ندارد و هر لحظه، از طریق نزدیک‌ترین عضو خانواده، دوست و حتا هوای که تنفس می‌کنی به تو نزدیک‌تر می‌شود. وضعیتی که با هشدار می‌گوید؛ باید از همه چیز و همه کس فرار کرد؛ اما هیچ کس نمی‌داند به کجا باید فرار کرد. بشر متمدن و مغرور قرن بیست‌ویک، سرگیجه می‌رود. معمای که منابع علمی ممکن است تا سال‌ها به حل آن نرسند. اینجا اروپای متمدن است و انسان متمدن اروپا، هر صبح وقتی از خواب برمی‌خیزد، از پنجره‌ی خانه‌اش به بیرون نگاه می‌کند و تنش از ترس دشمنی که به چشم دیده نمی‌شود، می‌لرزد.