نویسنده: قاسم لومان – ملبورن
بخش نخست
دو دهه زندگی در آرامش و آن هم در یک کشور دورافتاده، عادتهای بسیاری از آدم میستاند و عادتهای بیشمار دیگری را خلق میکند.
با گذر زمان، تغییرات در زندگی انسان رونما میشود. خواستهها، آرزوها و عادتهای روزانه همیشه میان رفتن و ماندن در حرکت اند و همین است که گاهی این عادت تکرار میشود و تبدیل به یک بخش مهم از زندگی میشود و گاهی دچار تغییر میشود.
من در زندگی گذشتهام از کودکی با تحولات ناخواستهی جنگ، ویرانی و آوارگی روبهرو بودهام. تا خود را شناختهام ، دغدغههای بیشماری از این دست، به یک واقعیت انکارناپذیر در زندگیام بوده اند. خواسته یا ناخواسته، همین واقعیتهای تلخ، کم کم عادتهای روزانهی زندگیاام شده اند.
نگرانی، دلهره از آیندهی نامعلوم و سرنوشت، زندگی و مرگ در واقعیتهای زندگیام، درشت بوده اند.
این تغییرات، در واقع روند زندگیام را از این رو به آن رو کرده اند. در کودکی، از خانه و زادگاهم آواره شدم. یاد گرفتم چطور در دنیای کودکی و آوارگی، روزگار سخت و دشواری را سپری کنم. یاد گرفتم چه وقت کار کنم تا هزینههای زنده ماندن را تأمین کنم. یاد گرفتم چطور در دنیای کودکی به تنهایی زندگیام را بچرخانم.
پسانترها، جنگ، بمبباران و انفجار بخشی از زندگی کودکیام را شکل داده اند؛ ترس و اضطراب از بیسرنوشتی و آیندهی نامعلوم برایم، یک امر عادی بوده که با آنها نفس کشیدهام.
همهی اینها را برشمردم که بگویم، در مسیر زندگی انسان یاد میگیرد تا با تمام سختیها روبهرو شود و این سختی بخشی از واقعیت موجود زندگی انسان میشود که به آن عادت میکند.
یکی از عادتها در جامعهای که من در آن زندگی میکنم، این است که زندگی سرعت دارد و هزینههای زندگی طوری است که همهاش باید کار کنی. برای رفع خستگی، فقط روزهای یکشنبه را داری که آنهم باید به بقیه امور زندگی یعنی خرید و دید بازدیدها اگر حوصله باشد، رسیدگی کنی.
در سرعت زمان، صبح تاریک باید از خواب بلند شوی و در مسیر راه، با یک دست رانندگی و با یک دست یا قهوه بنوشی و یا هم صبحانهی سفری و مختصر داشته باشی. در سرعت زمان، فرصت برای امورات حاشیهای کمتر میشود.
یکی از همین عادتها شنیدن اخبار صبحگاهی رادیو ABC news است که طی بیش از دو دهه میشود که صبحها در مسیر راه به آن گوش میدهم.
یک صبح فبروری سال ۲۰۰۳ بود که از رادیو در مورد بیماری واگیر«سارس» چیزهایی شنیدم. گزارش بود از گسترش این بیماری در یکی از ایالتهای کشور چین. گزارشگر از شهر گوانجو مرکز ایالت گواندونگ نزدیک مرز هنگ کنگ، گزارش مفصل داشت. هرچند این بیماری در گوانجو از ماه نوامبر ۲۰۰۲ شروع شده بود، ولی با گسترش آن در هنگ کنگ، بیشتر مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
طی هفتههای بعدی هر صبح در مورد بیماری سارس از رادیو گزارش و معلومات میشنیدم. این بیماری از گوانجو شروع شده بود و شهرهای بزرگ چین را یکی پس از دیگری درنوردیده بود. این بیماری چند ماه بعد در هنگ کنگ به سرعت گسترش یافت و تلفاتش هم زیاد بود.
دو سالی بود که در آسترالیا زندگی میکردم و طی این دوسال، صدمات روحی و روانی گذشتهام تا اندازهای بهبود یافته بود. شنیدن گزارش بیماری سارس برایم جالب بود. البته این بیماری نگرانی زیادی در استرالیا به وجود نیاورد، با آن هم، انسان صدمه دیده از جنگ، روان آسیب دیده دارد و با هر پدیدهی خطرناک در دنیا و پیرامونش، با این پدیدهها با دلهرگی و نگرانی برخورد میکند.
در آسترالیا، شنیدن اخبار از رادیو سر کار یا در مسیر راه، تقریبا یک امر معمول است. کانالهای مختلف، اخبار نشر میکنند و این اخبار مهمترینهای تحولات روز را به صورت مختصر همراه با چاشنی موسیقی بازگو میکنند.
در این میان، اخبار ABC News یک کانال دولتی است و بیشتر اخبار، تحلیل و گزارش نشر میکند تا موسیقی. از همین رو، برای من این کانال نشر اخبار همیشه جذابیت داشته است.
۶ سال بعد از این حادثه، سال ۲۰۰۹ بیماری دیگری در گوشهی دیگر جهان ظهور کرد. آنفلونزای خوکی در آپریل ۲۰۰۹ در مکزیک، بسیار دور از کشور و شهری که من در آن زندگی میکردم.
این اپیدمی در محدودهی مکزیک باقی نماند و به سرعت در مناطق مختلف جهان گسترش یافت. شیوع این بیماری بازتاب گستردهتر رسانهای هم داشت. از این بیماری به نام H1N1 influenza virus یاد میشود.
دامنهی این بیماری طوری بود که برای اولین بار سازمان بینالمللی بهداشت وضعیت هشدار را مرحلهی ۵؛ یعنی یک مرحله مانده به وضعیت سرخ اعلام کرد.
در آسترالیا هم بازتاب رسانهای این بیماری بسیار بیشتر از سارس بود. نگرانیهای عمومی کما و بیش وجود داشت؛ هرچند، آسترالیا دادوستد چندان با مکزیک و کشورهای امریکایی لاتین نداشت؛ ولی شهروندان زیادی از کشورهای مختلف امریکای لاتین که در آسترالیا زندگی میکنند، با رفتوآمدهای روزانهی شان به کشورهایی که آنفلوانزای خوکی در آنها در حال گسترش بود، میتوانست ناقل این ویروس و بیماری واگیردار در آسترالیا هم باشند.
دولت آسترالیا برای مقابله با این ویروس تمهیداتی را مد نظر قرار داد، ولی دامنهی نگرانی عمومی و دستورهای عمومی پیشگیرانهای به جز مسافرت نکردن به نقاطی که این ویروس وجود داشت برای تبعهی این کشور صادر نشد.
بازهم ۵ سال دیگر، یک بیماری واگیردار و کشنده دیگری به نام «ایبولا» در غرب آفریقا شروع شد. ویروس ایبولا از نام رودخانهای گرفته شده است که این بیماری از حاشیهی آن در افریقا آغاز شده است.
ایبولا بیماری واگیردار و کشندهای است که اولین بار در سال ۱۹۷۶ در سودان جنوبی شناسایی شده است و آغاز مجدد این بیماری در غرب افریقا این بار، بسیار گسترده و کشندهتر از قبل شیوع پیدا کرد.
این بیماری از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد. با تمام کشندگی این بیماری، از آنجایی که نقطهی شروع این ویروس کشورهای غرب آفریقا بود که تماس و رفتوآمدهای گستردهای با بقیه جهان نداشتند؛ این ویروس به یک تهدید گستردهی جهانی تبدیل نشد و صرفا به یک نگرانی عمدهی جهانی باقی ماند؛ هرچند در صدر اخبار گزارشهای خبری و رسانهای آسترالیا قرار داشت؛ ولی نگرانی عمومی و تمهیدات ویژهی دولتی در قبال آن اتخاذ نشد.
ایبولا طی ۲۱ ماه از شش کشور، لیبریا، گینه، سیرالئون، نیجریه، ایالت متحدهی امریکا و مالی بیش از ۱۱ هزار قربانی گرفته است.
طی این بیست سال که در ملبورن زندگی میکنم، سه مورد از بیماریهای واگیر در اطراف دنیا را از اخبار شنیدهام و تأثیرات چندانی بر زندگی مردم در آسترالیا نداشته است.
ادامه دارد…