دیوانگی؛ راز جاودانگی در سرزمین دربی‌ها!

نعمت رحیمی
دیوانگی؛ راز جاودانگی در سرزمین دربی‌ها!

هیجان واقعی در سرزمین موزه‌ایی

 وقتی می‌خوانیم که «بیل شَنکلی»، گفته است «برخی از مردم گمان می‌کنند فوتبال مسأله‌ی مرگ و زندگی است؛ من از چنین طرز فکری ناامید می‌شوم. می‌توانم به شما اطمینان بدهم که فوتبال مسأله‌ی خیلی خیلی مهم‌تری از مرگ و زندگی است»؛ یا وقتی «سیلویو برلوسکونی»، نخست‌وزیر سابق ایتالیا و مالک سابق باشگاه میلان می‌گوید، «فوتبال، استعاره‌ای از زندگی است؛ مردم از موفقیت میلان در می‌یابند که فلسفه‌ی من فلسفه‌ی برنده است»؛ ممکن است به آن‌ها قاه قاه خندیده و از خودمان بپرسیم، در چیزی که ذاتش بازی است و ۲۲ نفر، ۹۰ دقیقه دنبال یک چیز گِرد می‌دوند، مگر چه چیزی نهفته است که این همه آن را به آسمان‌ها برده و فلسفه ببافیم؟ شاید بگوییم، این همه سفسطه را بس کنید و به فکر نان باشید که خربزه آب است!

راستش، فوتبال ورزش ساده‌ای است که در آن ۲۲ نفر، ۹۰ دقیقه دنبال یک توپ می‌دوند. درست مثل یک دادگاه جنایی که در اصل چند نفر چپن‌پوش اند که با یک‌دیگر بحث می‌کنند و یا یک نقاشی که مجموعه‌ی از خط و رنگ است!

این‌ها همه درست؛ اما این همه‌ی ماجرا نیست. نمی‌توان گفت که دو سال پیش، در ورزش‌گاه «لوژنیکی» مسکو، تعدادی فرانسوی و کروات در فینال جام جهانی دنبال یک توپ دویدند یا یک اثر هنری که با اسکورت جت‌های جنگنده بین کشورها جا به جا می‌شود یا یک دادگاه جنایی که تأثیری فراتر از کسانی دارند که فقط چپن پوشیده اند و بر میز محکمه، چکش می‌زنند!

امروز برازیلی‌ها را با فوتبال می‌شناسند و ارجنتین را با مارادونا و مسی! امروز اگر کشوری در اسب‌سواری، شنا، دوش و… که برخی ورزش مادر هم استند، قهرمان جهان شود، کسی حتا خبر نمی‌شود که چه اتفاقی افتاده است؛ ولی وقتی فرانسه قهرمان جام جهانی فوتبال می‌شود، تمام مردم آن کشور به خیابان‌ها می‌آیند و روزها می‌رقصند! در واقع آن ۹۰ دقیقه، تاثیر زیادی بر تاریخ و مردم دنیا دارد و اثرش سال‌های زیادی می‌ماند.

اصلا چرا راه دور برویم، کافی است شما «تیزیانو کرودلی/ Tiziano Crudeli»، گزارش‌گر میلان و «فرانچسکو اپینی/ Francesco Oppini» گزارش‌گر یوونتوس را حین اجرای گزارش در برنامه‌ی «استدیوی زنده‌ی» تلویزیون ۷Gold ایتالیا ببینید یا بدانید که آن کشور با دربی‌های «دلا موله» بین تورینو و یوونتوس، دربی «دِلا کاپیتاله» بین رُم و لاتزیو، دربی «سیسیل» بین کاتانیا و پالرمو، دربی «دلا لانترنا» بین سمپدوریا و جنوا، دربی «دلو استرتو» بین مسینا و رجیانا، دربی «دل سوله» بین رُم و ناپولی، دربی «دی ایتالیا» بین یوونتوس و اینتر و دربی «دلا مادونینا» بین میلان و اینتر و… سرزمین دربی‌ها است، آن وقت شاید زودتر به این که چرا فوتبال این همه مهم است، پی ببرید و به بیل شنکلی و برلوسکونی، حق بدهید که چرا تا این اندازه در باره‌ی فوتبال جدی سخن زده‌اند!

میلان پای‌تخت فوتبال

صد و بیست‌ویک سال پیش، داستان روسونری‌ها –سرخ و سیاه- شروع شد. قصه‌ی که پر از قهرمان‌های نامی و افتخارهای بزرگ است. با ۸ توپ طلا، ۷ لیگ قهرمانان، ۲ جام برندگان جام، ۵ سوپر جام اروپا، ۳ جام بین قاره‌ای، ۱ جام باشگاه‌های جهان و جام‌های متعدد داخلی!

از همان ابتدا، رنگ لباس را روسونری یا سیاه و سرخ انتخاب کردند؛ سرخ به عنوان نماد شیطان و سیاه برای ترساندن حریفان. در تاریخ روسونری، برلوسکونی با ۳۱ سال مدیریت، یکی از موفق‌ترین رییس‌ها بوده است؛ ولی نام‌های «آریگو ساچی، فابیو کاپلو، نرئو روکو، کارلو آنجلوتی، فرانک رایکارد، رود گولیت، فان باستن، فرانکو بارسی، پائولو مالدینی، کاکا و آندره شفچنکو»، بیشتر با گوش‌ها آشنا است! ۴۰ سال پیش، میلان به خاطر ماجراهای شرط بندی، به سری ب، سقوط کرد که سریع به سری‌آ بازگشت؛ ولی در فصل ۸۱-۸۲ دوباره با نمایش ضعیف، به سری ب رفت.

سی‌وچهار سال پیش، وقتی برلوسکونی میلان را خرید، «آریگو ساچی» را آورد و او در چهار سال، با مثلث مخوف هالندی اش –گولیت، رایکارد و فان باستن-، ۸ جام فتح کرد. یک جام سری‌آ، یک سوپر جام ایتالیا، ۲ لیگ قهرمانان، ۲ سوپر جام اروپا، ۲ جام کنفدراسیون‌ها و اسکودتوی سری‌آ در سال ۱۹۹۲، که بدون حتا یک باخت به دست آمد!

در فصل ۰۵-۲۰۰۶ در پی «کالچیو پولی»، میلان فصل ۰۷-۲۰۰۶ را با ۸ امتیاز منفی شروع کرد. میلان در نخستین دهه‌ی قرن ۲۱، یکی از قدرت‌مندترین باشگاه‌های اروپا و جهان بود و در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ سه بار به فینال اروپا راه یافت.

در روزهای که «فان باستن، گولیت و رایکارد»، در میلان حکم‌رانی می‌کردند، این باشگاه دوبار پشت سرهم در سال‌های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ لیگ قهرمانان را برد، سه بار پیاپی قهرمان ایتالیا شد و رکورد ۵۸ بازی بدون باخت را تجربه کرد. روزهای که هوادارانش می‌گفتند، ما حتا پیش از بازی و از داخل رختکن، ۰-۳ از حریفان پیش استیم! روزهای که سن‌سیرو، یک پارچه آتش و دود بود!

باشگاه روسونری، مأمن قهرمانان وفادار هم بود و روزگاری «پائولو مالدینی» را داشت که تمام عمر و ۲۴ سال برای باشگاه زحمت کشید و با پیراهن سرخ و سیاه از فوتبال خداحافظی کرد.

جانی ریورا، نخستین میلانی است که ۵۱ سال پیش -۱۹۶۹- توپ طلای اروپا را برد، سپس در ۱۹۸۷، رودگولیت فاتح توپ طلا شد، هم وطن او «مارکو فان باستن»، دوبار پیاپی در سال‌های ۸۸ و ۸۹ توپ طلا را برد، جالب آن بود که فان باستن در این دو سال، فقط با هم تیمی‌هایش مثل گولیت، فرانکو بارسی و… برای توپ طلا رقابت می‌کرد و هیچ بازیکنی از اروپا در حد آن‌ها نبود. او، توپ سومش را در سال ۱۹۹۲ برد. «جرج وه‌آ» در سال ۱۹۹۵ توپ طلا را فتح کرد، «آندره شفچنکو» هفتمین توپ طلا را در سال ۲۰۰۴ به میلان برد و در نهایت آخرین توپ طلا را «ریکاردو کاکا»، در سال ۲۰۰۷ به ویترین افتخارهای میلان اضافه کرد. کاکا که رقیبانی مثل کریس رونالدو و مسی را شکست داده بود.

«تیزیانو کرودلی» و استدیوی زنده‌ی ۷Gold

بیش از ۱۲۰ سال است که جنگ بین میلان و یووه در سه جبهه‌ی مستطیل‌سبز، روی سکوها، در مطبوعات و حالا در استدیوی زنده‌ی ۷Gold جریان دارد که این بار، در بازی دو شب پیش میلان با یوونتوس، «تیزیانو کرودلی/ Tiziano Crudeli»، گزارش‌گر ۷۷ ساله، متعصب و دوست‌داشتنی میلان و «فرانچسکو اپینی/ Francesco Oppini» گزارش‌گر ۳۸ ساله‌ی یوونتوسی رو در روی یک‌دیگر بودند.

مجری برنامه، «فرانچسکو بنفانتی/ Francesco Bonfanti» بود، «فیلیپو ترامونتانا/ Filippo Tramontana» گزارش‌گر ۴۱ ساله‌ی بازی‌های اینتر میلان و دو کارشناس دیگر نیز در این برنامه حضور داشتند.

این بازی مصاف یوونتوس پر افتخارترین تیم ایتالیا در رقابت‌های داخلی و میلان پر افتخارترین باشگاه کشور موزه‌ایی در رقابت‌های اروپایی بود!

میلان در ۱۴ دیدار اخیرش در برابر یووه، تنها یک بار پیروز شده و ۱۳ بار شکست خورده بود، فاصله‌ی امتیازهای دو تیم نیاز به ماشین حساب داشت -۲۹ امتیاز-، یووه تنها ۳ بار و میلان ۱۰ بار باخته بود، بانوی پیر با رونالدویش ۳۷ گل، تفاضل گل داشت و میلان تنها دو تفاضل؛ یووه اول بود و میلان هفتم، یوونتوس ۷ بازی آخرش را در سری‌آ برده بود، در ۵ بازی از ۷ بازی اخیرش برابر میلان کلین شیت کرده بود، استفانو پیولی مربی میلان در ۱۴ دیدارش با تیم‌های گوناگون برابر یووه، هرگز به پیروزی نرسیده بود و «مائوریتزیو ساری»، مربی یووه در ۹ دیدارش به عنوان مربی برابر میلان، هرگز در سری‌آ شکست نخورده بود! این‌ها همه نشان از آن داشت که چرا از نظر هواداران میلان، بانوی پیر جدی‌ترین و مخوف‌ترین رقیب آن‌ها است!

سال ۲۰۰۵ یک وب سایت معروف ایتالیایی از هواداران میلان خواست تا از بین اینتر و یووه، یکی را به عنوان حریف بزرگ انتخاب کنند و آن‌ها ۵۲ به ۴۸ به بانوی پیر رأی دادند. در این بازی، همه چیز طوری پیش رفت که اشک‌های «کرودلی» در آخر مسابقه، برای هیچ کسی بیهوده نباشد!

ابتدا مثل روند سال‌های اخیر، یوونتوس دو بر صفر، با گل زیبای آدریان رابیو -۴۷- و رونالدو -۵۲-، از میلان پیش افتاد و در عرض ۵ دقیقه، کرودلی و میلان را لِه کرد تا همه بدانند، این میلان حتا اگر لاتزیوی مدعی را در خانه اش ۰-۳ برده باشد، هنوز با میلان ۱۵ سال پیش تفاوت زیادی دارد.

هیچ کسی، حتا خوش‌بین‌ترین و خوش‌خیال‌ترین هوادار روسونری، خیال نمی‌کرد، ۸ دقیقه بعد از گل رونالدو، توپ‌خانه‌ی میلان روشن‌ شود و در حدود ۶ دقیقه، نه یک بار که ۳ بار، دروازه‌ی بانوی پیر را باز کند و در نهایت در دقیقه‌ی ۸۰، میخ آخر را نیز بر تابوت آن بکوبد!

کامبک‌ها همیشه قشنگ‌اند، به خصوص اگر حریف با بی‌پروایی شماتت کرده، مشت گره کرده و به شما خندیده باشد. درست همان چیزی که در استدیوی زنده‌ی ۷Gold اتفاق افتاده بود و فرانچسکو اپینی، به کرودلی خندیده بود. در دقیقه‌ی نهم که ضربه‌ی کاشته‌ی برناردسکی از کنار دروازه‌ی میلان به بیرون رفت، شماتت‌های «اپینی» شروع شد. در نیمه‌ی نخست، استدیوی زنده‌ی ۷Gold مثل بازی، زیاد متلاطم نبود؛ اما وقتی در دقیقه‌ی ۴۶ زلاتان دروازه‌ی یووه را در شرایط آفساید باز کرد، گل از گل کرودلی شگفت؛ ولی با خنده‌های از روی تمسخر اپینی خشک شد!

لحظه‌های بعد زیبایی‌های فوتبال شروع شد، رابیو با حمل توپ زیبا و طولانی، از راه دور دروازه‌ی «دوناروما» را باز کرد تا «فرانچسکو اپینی»، نمایشش را رسما شروع کند. او گوشی اش را گذاشت و آمد به جلو میز، به زمین زانو زد و تا توانست خوش‌حالی کرد. این اتفاق‌ها در حالی افتاد که کرودلی، ساکت و آرام، فقط به پایین نگاه می‌کرد!

زبان ایتالیایی بلد نیستم و نمی‌دانم که آن‌ها چه می‌گفتند؛ اما تماشای این داستان، نیاز به دانستن زبان نداشت، همان‌گونه که خود فوتبال یک زبان بین‌المللی است، تصویر خودش به اندازه‌ی کافی سخن می‌گوید!

چند دقیقه بعد، رونالدو گل می‌زند تا اپینی، حسابی شارژ شود. صدای او استدیو را پر، رگ‌های گردنش ورم کرده و چهره‌اش سرخ شده است.

دقیقه‌ی ۶۰ بازی است و کرودلی توان گپ زدن ندارد، با صدای ضعیف و با بی‌حوصلگی چیزهایی می‌گوید. کنترل سینه‌ی ربیچ، به دست بونوچی خورده و داور پنالتی می‌گیرد، اپینی قبول ندارد و با گل زلاتان، حالا کمی خون به رگ‌های کرودلی دویده است. او پیش از پنالتی، پشت سر هم فقط «ایبرا» می‌گوید، «ایبرا، ایبرا،  ایبرا …».

«فیلیپو ترامونتانا»، گزارش‌گر بازی‌های اینتر نیز بازگشت میلان را باور ندارد و با وجودی که خودش از میلان است؛ ولی از گل میلان خوش‌حال نیست تا ثابت شود که «دشمنِ دشمن من، دوست من است»، در سیاست نه که در فوتبال نیز کاربرد دارد.

هنوز استدیو در شوک گل اول است که ناگهان «فرانک کسیه» گل دوم را می‌زند. این بار نوبت شماتت و رقص یکی از دوست‌داشتنی‌ترین گزارش‌گران فوتبال دنیا –کرودلی- است. او هم گوشی و میزش را رها می‌کند، مشت‌هایش را گره می‌کند و در ۷۷ سالگی، درست مثل یک جوان ۱۸ ساله خوش‌حالی می‌کند و نعره می‌زند. این فوتبال است و دقیقا به همین خاطر است که شاه ورزش‌های دنیا است؛ هنوز کرودلی روی چوکی اش خوب جا به جا نشده است که «رافایل لیائو»، گل سوم را می‌زند. این بار دیگر باید یکی بیاید و کرودلی را بگیرد، این پیرمرد عجیب را.

او، به سبک رونالدوی برازیلی در حالی که دست‌هایش را شبیه بال عقاب به دو طرف باز کرده است، در استدیو می‌دود و گل، گل می‌گوید، هم‌زمان با او، یکی از مهمان‌ها سرود «او اوله، اوله» می‌خواند. کرودلی مثل یک جوان ۱۸ ساله، پر از انرژی است و با مشت‌های گره کرده اش، بالا و پایین می‌پرد!

«اپینی» با تکان دادن دست‌هایش، سعی می‌کند گل سوم را به روی خودش نیاورد؛ ولی رقص و نمایش کرودلی کار خودش را کرده، رنگ از رخسار او پرانده؛ چون حالا میلان پس از سال‌ها یووه را برده است.

در دقیقه‌ی ۸۰ بازی، «الکس ساندروی» بازیکن یوونتوس اشتباه می‌کند، پیش از آن که توپ گل شود، اپینی فریاد می‌کشد که الکس ساندروی؛ او فهمیده است که این توپ ممکن است گل شود. توپ او را «بوناونتورا» قطع و آن را به «آنته ربیچ» ‌می‌رساند تا او چهارمین گل میلان را بزند. صدای اوله اوله در استدیو بلند است، کرودلی دستمالش را از جیب بیرون می‌آورد؛ در حالی که در استدیو قدم می‌زند، نام ربیچ را تکرار می‌کند و اشک می‌ریزد.

بلی، این یک پیرمرد ۷۷ ساله و عاشق فوتبال است که اشک می‌ریزد. کسی که تمام عمرش را با میلان زندگی کرده است، میلان زمان ساچی را دیده، اوج سروری و آقایی فوتبال را تجربه کرده و بعد از آن سال‌ها تحقیر شده، زخم خورده و اشک ریخته است؛ مثل بازی «میلان- آتلانتا» که مثل ابر بهار، به خاطر باخت میلان در همین استدیو اشک ریخت!

وقتی بازی تمام می‌شود، کرودلی بازهم گریه می‌کند؛ چون همه چیز تمام شده است، اپینی دستش را به عنوان یک حریف خوب دراز می‌کند، کرودلی با او دست می‌دهد تا به ما یاد بدهند که فوتبال برای اشتیاق به زندگی، سرزندگی و شادی است، نه برای ناراحتی و دعوا. دو تیم در زمین، بر روی سکوها و در استدیوهای تلویزیونی تا آخرین رمق رقابت می‌کنند؛ اما وقتی بازی تمام شد، با یک‌دیگر دست می‌دهند و تمام!

کرودلی در پایان بازی یک بار دیگر گل‌ها و نتیجه را اعلام می‌کند، چند بار هم تکرار می‌کند تا مطمئن شود که بیدار است!

چهره‌ی کرودلی پر از شادی و طراوت است، خون کاملا به رگ‌های منجمدش دویده است و طرف‌داران میلان یک‌جا با «پیولی» مربی این تیم می‌گویند، این همان میلانی است که ما عاشقش بودیم، ما میلان خود مان را می‌خواهیم؛ چقدر دل مان برایش تنگ شده بود!

میلانی که مالدینی و شفچنکو داشت، بارسی و کافو داشت، گولیت و فان باستن داشت، کاکا و رایکارد داشت، گتوزو و پیرلو داشت، جرج وه‌آ و آلبرتینی داشت، کاستاکورتا و روبرتو باجو داشت! ما همان میلان خود را می‌خواهیم! آیا غول خفته دوباره بیدار شده است؟