
منبع: : Aeon; The warped self
برگردان: مرتضا نیکزاد
بخش سوم و پایانی
آن ارزشی که پورنوگرافی به رابطهی جنسی دارد، سیستمهای عامل رسانههای اجتماعی به اشتهای ذاتی ما برای معاشرت دارد. درگیرشدن در پیوند میانفردی معنادار، از همه مدارهای پاداش ذکرشده در بالا، بهره میبرد: اجتماعیشدن حس خوبی دارد و دوپامین رفتارهای موفق اجتماعی را رمزنگاری میکند. شباهت عمده میان رسانههای اجتماعی و پورنوگرافی این است که هر دو وسیلهی قدرتمندی برای دستکاری دقیق فانتزی و ارائهی آن به عنوان واقعیت قابل دستیابی است. این ارائهی سناریوهای «بهتر از زندگی واقعی» -به عنوان مثال، تصاویر به طور دقیق صحنهدار و فیلترشده؛ هیجانانگیزترین برخوردهای جنسی در پورنوگرافی-، برای عوامل پیشگوییکننده، همیشه در جستوجوی راههای بهبود جذابتر است. در رسانههای اجتماعی – دقیقاً مانند فیلمهای پورنوی آنلاین- سطح بالای تنوع و فزونی افراطی [صحنهها]، باعث میشود که سیستم پاداش بیش از حد رانده شود. عجیب نیست که گزارشی در سال ۲۰۱۹، نشان میدهد که نوجوانان معمولی در ایالات متحده، اکنون بیش از هفت ساعت در روز را به تماشای یک صفحه میگذرانند. از طریق رسانههای اجتماعی، فوق برانگیزانندههای ما برای سازماندهی مجدد مدل پیشگویی و تغییر ساختار عادات ما، دست به کار میشوند: از خواب که بیدار میشویم به دنبال تلفن خود استیم، هرگز بدون آن خانه را ترک نمیکنیم و به طور مداوم، احساس کشیدهشدن به سمت تلفنهای خود را داریم؛ حتا وقتی که در کنار دوستان مان استیم.
با این حال، اثر فوق برانگیزانندههای رسانههای اجتماعی، فقط از طریق محتوای بیش از حد ویرایششدهی دقیق و بازخوردهای اجتماعی، ظاهر نمی شود؛ اینها همچنین از ویژگیهای طراحیشدهی عمدی ناشی میشود؛ ویژگیهایی که رسانههای اجتماعی را به قمار نزدیک میکند تا به پورنوگرافی. در قمار، آن چه تحریک میکند -و باعث ایجاد عادت میشود-، پیشبینی پاداش یا انتظار پاداش نامشخص است. آری، تعاملات اجتماعی آفلاین نیز غالباً غیر قابل پیشبینی استند، به این دلیل که نمیدانیم، چی کسی ممکن است با ما ارتباط برقرار کند یا از راههای پاداشدهنده ارتباط برقرار میکنند یا خیر؛ اما سایتهای رسانههای اجتماعی مهندسی شده تا این پیشبینی را از طریق بازیسازی ترکیب کنند، که در آن ویژگیهایی مانند پیشرفت، امتیازدهی و ریسکپذیری در «محیطی غیربازیشونده»، معرفی میپشود. رسانههای اجتماعی در وهلهی نخست، تعامل اجتماعی را از طریق سیستمهای مختلفِ شدیدا تعاملی، بازی میکنند؛ مانند «لایک»، «اشتراک گذاری»، «رأی موافق»، نظرات و موارد دیگری که برای محتوای ایجادشده توسط کاربر، اعمال میشود. چنین بازخوردی اندازهگیری مستقیم «موفقیت» پست خاصی را نشان میدهد و امکان مقایسهی محبوبیت میان پستها و پسترها را فراهم میکند.
حق با دبور بود: جداسازی حقیقت از ظواهر، باعث بروز آسیبهای عمیق میشود
بر علاوه، زمانی که بازخوردی بیاید، به کاربر فورا اطلاع داده نمیشود؛ در عوض، ما نویتیفیکشنهایی را به شکل دکمهی درخشان و یا صوتی هیجانبرانگیز دریافت میکنیم که کشف ما را از ماهیت دقیق محتوای در حال آمدن، به تعویق میاندازد. معلوم شده است که عمل سادهی فشردن یک دکمه برای پردهبراشتن از اطلاعات، باعث بروز سریع انگیختگی و وسواس در فرد میشود و کاربردهای جدید گوشیهای هوشمند، لایههای بیشتری را برای منتظرماندن جاسازی کرده. برای مثال، ویژگی «کشیدن برای تازهسازی محتوا» در فیسبوک، که در آن کاربر عملا صفحه را به طرف بالا میکشد تا اطلاعات جدید بارگذاری شود، بسیار شبیه عمل چرخاندن گیرهی تختهی ماشین کازینو است؛ آن گونه که کاربر نمیداند چه محتواهایی انتظارش را میکشد تا زمانی که گیره را بچرخاند. این ویژگی در کنار این حقیقت که برگهی فیسبوک حالا تا بینهایت ادامه پیدا میکند، منجر به این شد که تعدادی آن را کوکایین رفتاری توصیف کنند.
نیاز به یادآوری است که؛ چگونه فضای دیجیتال، محدودیتهای زمانی و مکانی حاکم بر کنشهای آفلاین را، با ارائهی تنوع بیش از حد و اعتبار که به سادگی در دنیای واقعی در دسترس نیست، منحل میکند؛ حتا نمایههای نیمهموفق انستاگرام، بین ۴۰،۰۰۰ تا ۱۰۰،۰۰۰ دنبالکننده دارد. کاربران میتوانند با افرادی که کاملاً غریبه استند، بلافاصله پیامهای مستقیم بفرستند و هنگامی که کاربران از محتوایی که در حال حاضر با آن در تعامل اند، خسته شوند، یک کلیک سریع یا پیام سریع، میتواند محتوای جدید، مهیج و غیر قابل پیشبینی تولید کند. این ویژگیهای ساختاری -که عمداً حالتهای پیشگویی را بر میانگیزد و پتانسیل تقریباً بیپایان برای تازگی و تنوع را تسهیل میکند – مواردی است که تورم اعتیاد به شبکههای اجتماعی، معمولاً نمیتواند آن را تشخیص دهد.
دبور، حق داشت که نگران ما باشد: جداشدن ظاهر از واقعیت، آسیب جدیای به رفاه ما وارد میکند و میتواند ما را به سوی برداشتن اقدامات افراطی سوق بدهد. شاید برداشت دبور از این اضطرابها به طور کامل توسط اصطلاح عامیانهی انترنتی «یا از این اتفاق عکس میگیریم، یا این اصلا اتفاق نیفتاده»، خلاصه شود. در اصل، وجود تجربهها کلاً ناشی از ظاهرشدن در شبکههای اجتماعی است. علاوه بر این، دبور تشخیص داد که این آسیبها از دل هیچ بیرون نمیآیند. خطر رسانههای اجتماعی، نه تنها در عدم اصالت محتوا، بل که در توانایی آنها در به کنترل درآوردن ما است. نیرویی قدرتمند در طراحی آگاهانهی رسانههای اجتماعی وجود دارد و آن پتانسیل بیحدوحصر آنها برای کسب درآمد است. همان طور که استاد طراحی، نیراییال، در هوکد -۲۰۱۴- مینویسد: «شرکتها به طور فزایندهای در مییابند که ارزش اقتصادی آنها تابعی از عادات قدرتمندی است که ایجاد میکنند.»
اگر معلوم شود که تعامل با فوق برانگیزانندهها، میتواند شرایطی مانند اعتیاد و افسردگی را به همراه داشته باشد و تا زمانی که اوضاع بر همین منوال باقی بماند، تعامل بیشتر سود بیشتر معنا میدهد؛ در این صورت، طراحان شبکههای اجتماعی، علاقهی عملی به اجرای طرحهایی خواهند داشت که منجر به بدبختی نوع بشر خواهد شد. این تصویر علمی در حال ظهور به توافق آرا در مورد این که فوق برانگیزانندهها تهدیدی برای سلامتی ما استند، اضافه میکند و صدای آنانی که خواستار تغییر در شیوهی طراحی، کارکرد و تنظیم شبکههای اجتماعی استند را تقویت میکند.
پایان