نویسنده: حسیب الله شاهین
مقدمه
کوید-۱۹ یا کرونا، یک بیماری ساری بوده که از یک شخص به شخص دیگر سرایت میکند. این بیماری، بار نخست در اواخر سال ۲۰۱۹ در ووهان، دومین شهر اقتصادی چین شیوع پیدا کرد. ابهامات زیادی در چگونگی انتشار این بیماری در همان روزهای نخست وجود داشت، بسیاری به این باور بودند که این بیماری، محصول امریکا است تا بتواند جلو اقدامات چین را گرفته و آن کشور را محدود نماید؛ اما برخیهای دیگر معتقد بودند که این ویروس، مال چینیها است که از آن برای مهار تظاهرات هنگکنگ استفاده میشود. نمیتوان هر دو ادعا را رد کرد؛ زیرا فلسفهی وجودی تسلیحات بیولوژیکی نیز مهار و مصروف کردن دشمن در زمانی است که دیگر ابزارها کارگر واقع نشوند. به همین جهت است که این تسلیحات تولید و در کشورهای مختلف، به خصوص کشورهای بزرگ جهان انبار میشود. از سوی هم این پدیده در کشوری شیوع نموده که با تمام جهان روابط گستردهی اقتصادی دارد و هر آن چیزی که در آنجا شیوع کند، تمامی جهان را با خطر مواجه میسازد. پس با درک این احتمال که ممکن است این ویروس توسط امریکا یا چین ساخته شده باشد؛ پیش از این که به سخن نخست بپردازیم، به طرح چند پرسش خواهیم پرداخت: چرا چین به عنوان نقطهی آغاز این بیماری انتخاب شد؟ چرا ویروس از یک کشور کوچک افریقایی که از لحاظ بهداشتی نیز ضعیف است آغاز نشد؟ و یا این که چرا پیش از گسترش این بیماری، دربارهی آن تحقیق نشد؟ اینها همه پرسشهای هستند که در ذهن هر متفکری خطور میکند.
سخن نخست:کرونا و چگونگی انتشار آن
در پاسخ به پرسش اول میتوان چنین بیان کرد، از آنجا که کشور جمهوری خلق چین یکی از بزرگترین کشورهای صادراتی در جهان است و تعداد زیادی از کشورها به انواع مختلف با این کشور پیوندهای تجاری دارند، پس بهترین مکان برای شیوع ویروس نیز همین جا است. زیرا این کشور که در تعاملات وسیع با جهان قرار دارد؛ خود زمینهساز جهانی شدن این ویروس نیز میشود. در نتیجه میتوان ثابت کرد که این ادعا تا حد زیاد معقول به نظر میرسد که انتخاب دومین شهر اقتصادی چین نیز کدام تصادف نبوده و با برنامهریزی دقیق انتخاب شده است. اگر چنین فرض درست نباشد، پس چرا این بیماری مانند سایر بیماریهای که از کشورهای افریقایی شیوع کرده بودند آغاز نشد، در حالی که سطح بهداشتی در این کشورها ضعیف تر از همهی کشورهای جهان است. میتوان چنین پاسخی به این پرسش نیز ارائه داد، از آنجا که این کشور در حالت انزوا قرار دارد و رابطهی کشورهای جهان نیز با آنها محدود است، پس کشورهای افریقایی توان جهانگیر ساختن چنین ویروس را نداشتند و اگر در آنجا شیوع میکرد، برای هیچ قدرت بزرگ جهان به یک مسألهای جدی بدل نمیشد. در بارهی این که چرا پیش از شیوع این بیماری تحقیقاتی در این مورد صورت نگرفت، نوام چامسکی یکی از چهرههای شناخته شدهی علمی امریکا در نطقی که در بارهی این بیماری واگیر داشت، اظهار کرد که پیش از شیوع این بیماری، یک نوع شبیهسازی از آن در امریکا در سال ۲۰۱۹ صورت گرفته است؛ اما این که چرا از این بیماری واکسینی ساخته نشد و یا تحقیقاتی زیادی صورت نگرفت، بحث برانگیز است. همهای این پرسشها و پاسخها ما را به یک طرف میکشاند و آن این که این بیماری طبیعی نبوده و حتمآ دستهای در پس پرده دخیل بوده اند.
خوب حالا که این بیماری، همهای جهان را فرا گرفته و تمامی انسانها را تهدید میکند، چی پیامدهای دارد؟ میخواهم سخن دوم را نیز با چند پرسش محوری آغاز کنم: آیندهی امریکا به عنوان ابر قدرت چی میشود؟ وضعیت اقتصادی جهان پس از این بیماری چگونه خواهد بود؟ آیندهی نظامهای سیاسی چی خواهد شد؟ آیا اتحادیهی اروپا میتواند دوام بیاورد؟ آیا در نوعیت نظام بینالملل تغییراتی وارد خواهد آمد؟ اینها همه پرسشهای هستند که همهی متفکران و قلم به دستان جهان را به خود مشغول کرده است. در اینجا هر پرسش را مطرح کرده و بدان پاسخ خواهیم داد.
سخن دوم: آیندهی جهان پسا کرونا
۱: آیندهی امریکا به عنوان ابر قدرت چی می شود؟
از آنجا که ایالات متحدهی امریکا پس از جنگهای متعدد جهانی، به ابر قدرت بلامنازع در جهان بدل شده بود، هیچ کشوری به تنهایی در مقابل آن توان ایستادگی نداشت و در همهی موضوعات جهانی دخالتهای آشکار میکرد و خود را محوریت صلح جهانی میخواند. میتوان گفت که این کشور پس از پایان بحران کرونا دیگر قدرت بلامنازع نخواهد بود؛ زیرا حیثیت و پرستیژ این کشور به عنوان قدرت بلامنازع در جهان آسیب شدید دیده است، این کشور در مهار ویروس کرونا، عملآ مغلوب شده و دیگر نمیتواند ادعایی رهبری جهان را نماید. از طرفی، این بحران سبب میشود تا شهروندان امریکایی درک کنند که بلند پروازیها و مداخلات بیجای کشور شان در امور جهان سبب شد تا آنها امکانات درست بهداشتی نداشته باشند که این خود سبب مرگ عزیزان شان شد. این خودآگاهی باعث فشار داخلی بر سیاستمداران امریکایی شده و آنها را متوجه نیازهای داخلی میکندکه این خود دست امریکا را از مداخله در کشورهای جهان باز میدارد. از سوی دیگر کشورهای مثل چین و روسیه تلاش میکنند تا در مقابل امریکا قرار گرفته و قدرت خویش را در نظام بین الملل افزایش دهند. این ها همه باعث خواهد شد تا امریکا از جایگاه فعلی خویش افت نموده و با سایر قدرت های بزرگ هم تراز شود.
۲: وضعیت اقتصادی جهان پس از این بیماری چگونه خواهد بود؟
با توجه به چالشهای جدی که این بیماری فرا راه اقتصاد جهانی قرار داده می توان گفت که با پایان یافتن این بیماری، جهان شاهد موج بزرگی از بحرانهای اقتصادی خواهد شد که این موضوع اقتصاد تمامی کشورها را با رکود روبهرو میکند. بحران اقتصادی۲۰۲۱ نه تنها که کشورهای کوچک را زیانمند میسازد که باعث میشود تا کشورها به طرف خود کفایی حرکت کنند و زنجیرهای وابستگی را شکسته و فصل تازهای از اقتصاد را در جهان رقم زنند. از طرف دیگر بیماری کرونا واضح ساخت که کشورهای بزرگ در مبادلات شان صادق نبوده و هر لحظه میتوانند برای تأمین منافع خود شان منافع سایر کشورها را با خطر روبهرو نمایند که این خود سبب شکلگیری نوع حس استقلال در کشورها شده و صحنه را برای رقابتهای شدید بر سر دسترسی به منابع خام، بیشتر از پیش شدت میبخشد. با توجه به آن چه که فوکویاما در پایان تاریخ مطرح میکرد و لیبرال دموکراسی را آخرین مدل و بهترین مدل برای نظامهای سیاسی و اقتصادی جهان میخواند، میتوان با جدیت تمام گفت که اشتباه بوده و جهان به طرف نظامهای جدید در حرکت است.
۳: آیندهی نظامهای سیاسی چی خواهد شد؟
با توجه به این که بسیاری، دموکراسی را نظام برخاسته از دل جامعه میدانستند و آنرا پاسخگوی تمام نیازهای یک جامعه میدانستند، بحران کرونا ثابت ساخت که همین نظامهای دموکراسی ضعیفترین اقدامات را برای جلوگیری از این بیماری انجام دادند و مشخص شدکه این نظامها توان مقابله با بحرانهای بزرگ را نداشته و نمیتواند نظام مطلوب باشد، زیرا کشورهای اروپایی و امریکا که به عنوان کانون این نظامها دانسته میشد، نتوانستند در مقابل این بحران ایستادگی نمایند که خود تأیید کنندهی بیکفایتی این نظامها است. برعکس نظام استبدادی چین ثابت ساخت که به هر نحو ممکن از شهروندان خود در مقابل بحرانهای جهانی دفاع میکند. در کل میتوان گفت که با به پایان رسیدن بحران کرونا، جهان شاهد تحولات اساسی در نوعیت نظامهای سیاسی خواهد بود، حالا این تحول هر چی باشد با قاطعیت میتوان گفت که دموکراسی نخواهد بود و از سوی دیگر، پروسهی جهانی شدن نیز کند تر از پیش خواهد شد.
۴: آیا اتحادیهی اروپا میتواند دوام بیاورد؟
دربارهی دوام اتحادیهی اروپا باید گفت که در تاریخ بشریت، پیوندهای زیادی شکل گرفته اند که در اثر بحرانهای بوجود آمده، چی داخلی و یا خارجی به زوال رفته اند. اتحادیهی اروپا بعد از سالهای زیاد دیگر همان انگیزهای کافی را برای اعضایش نداشته است. جدای بریتانیا، از این اتحادیه زمنیههای از هم پاشی را فراهم آورده و دیگر اعضای قدرتمند در این اتحادیه را وادار به فکر کردن دربارهی جدایی از این اتحادیه نموده است. با آمدن بحران کرونا در جهان اتحادیهی اروپا نیز بهای سنگینی پرداخته و کشورهای عضو بیشتر از این که به فکر اتحادیه باشند، به فکر مهار بحران در کشورهای شان هستند که این خود نشان میدهد، آهسته آهسته این اتحادیه نیز در حالت نابودی قرار گرفته است. از طرفی، بحرانهای اقتصادی ناشی از این بیماری نیز کشورهای قدرتمند در این اتحادیه را وادار میسازد تا به قدرت خویش افزوده و بتوانند به منابع ارزان دست یابند که در صورت پابندی به قواعد این اتحادیه ناممکن است؛ زیرا نبود منابع کافی بقای کشورهای قدرتمند را بیشتر تهدید میکند. کشورهای مثل آلمان، فرانسه و ایتالیا بعد از ختم بحران کرونا دست به اقداماتی خواهند زد که پایههای اتحادیه را سست خواهد کرد و زمینهی فروپاشی اتحادیهی اروپا را فراهم خواهد آورد.
۵: آیا در نوعیت نظام بینالمللی تغییراتی وارد خواهد آمد؟
با توجه به انارشیک بودن نظام بینالمللی، میتوان بیان کرد که ما در آیندههای نه چندان دور، شاهد تحولات عمدهی در این نظام خواهیم بود. ضعف امریکا و در مقابل افزایش قدرت کشورهای رقیب مانند روسیه، چین، هند، برازیل و کشورهای اروپایی سبب میشود تا جهان از نظام بینالمللی تک چند قطبی، به نظام چند قطبی حرکت کند که در آن توان همه اعضای این نظام یا به اندازهی امریکا خواهد شد و یا هم قدرت امریکا کاهش یافته و هم سطح این کشورها خواهد شد. در کل میتوان گفت، تغییراتی که در نتیجه رخ خواهد داد، نه تنها نوعیت نظام بینالملل را دگرگون میکند، بلکه اعضای جدیدی را نیز وارد مدار رقابت خواهد نمود.
پایان سخن
با توجه به آنچه بیان شد و آنچه در حال اتفاق افتادن است، میتوان گفت که جهان دچار تغییراتی خواهد شد، البته نمیتوان با قاطعیت گفت که چی تغییراتی؛ اما با توجه به آنچه در حال رخ دادن است، حاکی از آن است که جهان در مسیر دیگری قرار خواهد گرفت و این تغییر، مسیر بسیاری از کشورها را حذف و بسیاری از کشورها را وارد مدار قدرت خواهد کرد.
منابع و مأخذها
۱: فوکویاما، فرانسیس، (۱۳۹۵)، پایان تاریخ انسان واپسین، مترجمین: عباس عربی و زهره عربی، چاپ سوم، انتشارات سخنکده، تهران ایران.
۲: والتس، کنت، (۱۳۹۴)، نظریه سیاست بینالملل، مترجم: روح الله طالبی آرانی، انتشارات مخاطب، تهران ایران.
۳: فیروز آبادی، سید جلال دهقانی، (۱۳۹۴ و۱۳۹۵)، اصول روابط بین الملل(۱و۲)، انتشارات سمت، تهران ایران.
۴: نوام چامسکی، مترجم: ن.نورزاده «ویروس کرونا و نئولیبرالیسم» به نقل از https://www.akhbar_rooz.com
۵: رضا سلیمانی، «پیش بینی ۱۲ استرانیژیست جهانی از تاثیرگذاری کرونا بر تحولات آنی جهان» به نقل از http://t.me/ebeeklRFP