فوزی: کرزی سیاست عبدالرحمان خان را در شمال اجرا کرد

زاهد مصطفا
فوزی: کرزی سیاست عبدالرحمان خان را در شمال اجرا کرد

یادداشت: این نوشته با توجه به گفت‌وگویم با همایون فوزی و با استفاده از معلومات موجود در مورد حرف‌های او نوشته شده است.

بخش دهم
همایون فوزی، تأیید می‌کند که جنگ در شمال، به صورت سیستماتیک از سوی دولت مرکزی انتقال داده شد. به گفته‌ی فوزی، همان‌گونه که در زمان عبدالرحمان خان و بعد از آن توسط وزیرگل محمد خان، گروه‌هایی از یک قوم از ولایت‌های غزنی، گردیز، پکتیا، هلمند، کندهار و برخی ولایت‌های دیگر در ولایت‌های شمال از جمله کندز، بغلان، مزار، فاریاب و تخار در نقاط مرزی مشترک با اتحاد جماهیر شوروی جابه‌جا شدند، در زمان کرزی نیز، این پالیسی دنبال و با جابه‌جایی افرادی زیر نام کوچی در برخی ولایت‌های شمالی، پروسه‌ی ناامن‌سازی شمال آغاز شد. فوزی، از جابه‌جایی شیرخان در کندز در زمان نادرخان یاد می‌کند که فعلا «شیرخان بندر» در کندز –مرز مشترک افغانستان و تاجیکستان- به نام او یاد می‌شود.
شیرخان، یکی از فرماندهان در زمان نادرخان است که پس از شکست حبیب‌الله کلکانی، نیروهای نادرخان به رهبری شیرخان از قبیله‌ی خروتی قوم غلجایی، تا مرز مشترک تاجیکستان پیش‌روی می‌کند و به فرمان نادرخان، برای کنترل شمال‌شرق، به شیرخان فرمان داده می‌شود که در کندز مستقر شود و به عنوان والی این ولایت آغاز به کار می‌کند. به باور فوزی، این جابه‌جایی‌ها، به تسلیم هزاران جریب زمین مردم شمال و شمال‌شرق به ناقلین قوم پشتون انجامید.
فوزی، هم‌چنان از توافقی می‌گوید که توسط وزیر سرحدات در زمان غنی، با مردم ولسوالی دند غوری به امضار رسید. در سال ۲۰۱۵م، پس از درگیری‌ها در ولسوالی دند غوری ولایت بغلان، دولت هیئتی را به ریاست گلاب منگل، وزیر قبایل و سرحدات، به دند غوری فرستاد که پس از گفت‌وگو با بزرگان این ولسوالی، توافقی بین دولت و آن‌ها به امضا رسید. طبق این توافق، موسفیدان دند غوری، تعهد سپردند که پس از این، کسی از این ولسوالی بر نیروهای امنیتی شلیک نمی‌کند، در شاه‌راه کابل-شمال ماین‌گذاری نمی‌شود و امنیت شاه‌راه بغلان-مزار نیز تأمین می‌شود. در مقابل، دولت تعهد سپرد که نیروهای امنیتی بدون اجازه‌ی بزرگان قومی، حق شلیک به خانه‌های مردم را ندارند و هم‌چنان نیروهای کشفی، نمی‌توانند افراد را بازداشت و بازجویی کنند. این توافق، در همان زمان واکنش‌هایی را میان مردم و مجلس نمایندگان به وجود آورد و دامنه‌ی این واکنش‌ها، به جایی رسید که نمایندگان مردم در پارلمان، درگیری فیزیکی داشتند.
به باور فوزی، این قرارداد، هسته‌گذاری طالبان در دند غوری و گسترش جنگ در شمال بود. دند غوری و برخی ولسوالی‌های بغلان که از زمان عبدالرحمان خان و بعد از آن، شاهد چند بار جابه‌جایی ناقلان بوده است، به مرکز درآمد طالبان در شمال تبدیل شد و در سال‌های اخیر، طالبان مستقر در این مناطق، با انداختن پوسته‌ها در شاه‌راه کابل-شمال، پول هنگفتی از وسایل نقلیه‌ی تجارتی و مسافربری دریافت می‌کنند؛ پولی که مصرف خرید سلاح و تجهیزات نظامی شده و مناطق بیشتری را درگیر جنگ می‌کند.
همایون فوزی، تأیید می‌کند که حلقاتی در ارگ، به دنبال ناامن‌سازی شمال و ترور شخصیت‌های تأثیرگذار سیاسی و نظامی در این بخش افغانستان بودند. آقای فوزی، ضمن تأیید حرف‌های رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق امریکا که در کتابش گفته بود، کرزی از آنان خواسته بود تا با سرکوب سران شمال، زمینه‌ی دولت‌داری برای او را فراهم کنند، می‌گوید که مقاماتی در ارگ، از جبهه‌ی شمال ترس داشتند و به دنبال این بودند تا افرادی که میان مردم نفوذ دارند را، یکی‌ یکی از میان بردارند تا بتوانند سیاست‌های خود را به راحتی پیاده کنند. به باور فوزی، دست‌هایی در داخل نظام، پشت ترورهای هدف‌مند در شمال که به مرگ برهان‌الدین ربانی، قمندان سیدخیلی، جنرال داوود داوود و دیگر چهره‌های تأثیرگذار شمال انجامید، وجود داشتند. فوزی، هدف از ترور این شخصیت‌ها را، برچیدن مهره‌های مردمی و ناامن‌سازی ولایت‌های شمال می‌داند که به طور سیستماتیک توسط مهره‌هایی در مرکز طراحی و به اجرا گذاشته می‌شد. رابرت گیتس، گفته بود که کرزی، از سرکشی سران شمال به او هشدار داده و گفته بود که با طالبان می‌توان کنار آمد؛ اما با سران شمال نه.
فوزی، هم‌چنان دست‌داشتن عده‌ای به قصد ترور دوستم در غورماچ فاریاب را تأیید می‌کند و اما می‌گوید که جنرال مرادعلی مراد که در آن زمان ادعا کرده بود ارگ به دنبال ترور دوستم در غورماچ بود، اطلاعات بیشتری در این مورد دارد. به گفته‌ی فوزی، در زمانی که چند سال پیش، دوستم با نیروهایش در غورماچ در محاصره‌ی طالبان مانده بود، مقامات مرکزی زمینه‌ی تماس با او را قطع کرده بودند تا مانع فرستادن نیروی هوایی برای رهایی دوستم شوند.
پس از محاصره‌ی دوستم هم‌راه با نیرهایش در غورماچ، جنرال مرادعلی مراد، جنرال چهارستاره‌ی بازنشسته‌ی ارتش افغانستان، گفته بود که اشرف غنی و شورای امنیت ملی، طرح ترور جنرال دوستم را ریخته بودند؛ اما طرح شان به موفقیت نینجامید. جنرال مراد، در سخن‌رانی‌ای، از گفت‌وگویی یاد می‌کند که یکی از دوستان اشرف‌ غنی برایش می‌گوید؛ خجالت نمی‌کشد که یک ملیشه –دوستم- و اوزبیک‌ها و هزاره‌ها را دور خودش جمع کرده و معاونیت را برای شان داده است؛ اشرف‌غنی اما در پاسخ آن دوستش می‌گوید؛ طوری جنرال دوستم را بکشد که خونش بیرون نشود.
در سال ۱۳۹۵، جنرال دوستم که تا هنوز رتبه‌ی مارشالی نگرفته بود، برای سرکوب طالبان به غورماچ فاریاب فرستاده شد که در آن‌جا، در محاصره‌ی طالبان ماند. جنرال مرادعلی مراد، در سخن‌رانی‌ای در بامیان، می‌گوید که پس از محاصره‌شدن دوستم، هیچ کسی در ارگ و وزارت دفاع، به تلفون‌هایش پاسخ نمی‌دهد تا این که او، با مرادعلی مراد که در جنگ در کندز به سر می‌برد، به تماس می‌شود. جنرال دوستم، به جنرال مراد می‌گوید که امروز هیچ کسی به تلفن او جواب نداده و اگر او را نجات ندهد، تا چند ساعت دیگر کشته خواهد شد. جنرال مراد، بدون هماهنگی با کابل، دو هواپیمای نظامی را برای نجات دوستم به مزار می‌فرستد که از آن‌جا تیل بگیرند و به فاریاب برسند. پس از این که مقام‌های رهبری وزارت دفاع از رفتن دو هواپیما به مزار خبر می‌شوند، به قول اردوی مزار فرمان می‌دهند که مانع رفتن آن‌ها به فاریاب شوند. جنرال مراد، به بهانه‌ی این که هواپیماها پس به کندز بر می‌گردند، آن‌ها را از مزار پرواز می‌دهد و سپس به سربازانش می‌گوید که مخابره‌ها را خاموش کرده و طبق اطلاعاتی که گرفته اند، برای نجات دوستم به غورماچ فاریاب بروند. در نتیجه، دو هواپیمایی که توسط این جنرال ارتش فرستاده می‌شود، به غورماچ می‌رسند و بعد از کشتن نزدیک به صد نفر طالب، موفق می‌شوند که دوستم را از محاصره بردارند و به خانه‌ اش انتقال دهند.
ادامه دارد…