حجاب؛ سپر محافظتی زنان از مردان

علیرضا اکبری
حجاب؛ سپر محافظتی زنان از مردان

همیشه یادآوری کرده‌ام که مساله‌ی «حجاب» امری کاملا زنانه است و این زنان استند که باید در این مورد (نفیاً و اثباتاً) تصمیم بگیرند؛ ولی نمی‌توان بر واقعیت‌ها چشم پوشید، چون تاریخِ «مردسالارانه‌»ی بشر چیز دیگری می‌گوید. تاریخِ غیرقابل انکاری که، این مردها بوده‌اند که فلسفه، هنر، دین، اخلاق، قانون و… آفریده‌اند و همه را رنگ و بوی مردانه داده‌اند.

پوشش زنان (حجاب) نیز اختراع مردانه است. جالب این‌که برای خود زنان هم موردقبول افتاده که حجاب سپر ایمنی و حفاظتی برای ایشان می‌باشد! واقعیت این است که حجاب اختراع نشده تا سپر حفاظتی زنان در مقابل شهوت مردان باشد، حجاب اختراع شد تا سپر محافظتی برای مردان در مقابل فریبندگی زنان باشد.

شاید به این باور باشیم که این‌هم بد نیست. بالآخره سپر ایمنی است حالا چه فرقی می‌کند برای زن باشد یا مرد؛ ولی اگر بر اساس قاعده‌ بنگریم این بدان معنا است که بهای ضعف مردها را زنان می‌پردازند.

یادم است وقتی «تاریخ تمدن» از ویل دورانت را می‌خواندم وی پیرامون جوامع نخستین گفته بود: «مردها برای اینکه از فریبندگیِ تن زن‌ها (در جامعه) در امان باشند پوشش خاصی را برای زنان اختراع کردند.»

این یعنی ناتوانیِ مردها در کنترل شهوت پیشینه‌ی تاریخی دارد. در جامعه‌ای که زنان و مردان با هم باشند طبیعتاً این مرد‌ها خواهند بود که غائله را باخته‌اند. گویا زنان دست بالایی در دل‌ربایی و فریبایی داشته و برآمدگی‌‌های تن‌شان چنان جاذبه‌ی (سکسی) مردافکنی دارد که به راحتی می‌توانند در اکثریت رابطه‌های اجتماعی و شخصی گویی را از میدان بربایند و بر سکوی قدرت تکیه بزنند.

ضعف و ناتوانی مردها آن‌قدر عمیق است که در طول تاریخ مردها نتوانسته‌اند راه چاره‌ای‌ جهت برون‌رفت از این چالش بسنجند و نتیجه تا اکنون این بوده که:

۱_ زنان همان بهتر که در پستوی خانه‌ باشند. پیش‌زمینه‌ای برای این نتیجه لازم بود؛ پس زن به‌عنوان «جنس لطیف» تعریف شد و مرد در قالب جنس خشن درآمد. جنس لطیف باید موردحمایت قرار بگیرد و این مرد است که باید حمایت از او را به دوش بگیرد (خلق خانواده). نسل‌اندرنسل گذشت تا این تلقین (توهم) به واقعیتی غیرقابل انکار تبدیل شد. زن جنس لطیف و مرد جنس خشن، (تبعیض دل‌سوزانه‌ای خلق شد) که جنس لطیف نباید در معرض خطر قرار بگیرد چون پژمرده می‌شود. درنتیجه جامعه تبدیل به فضای خشکِ مردانه شد.

۲_ در خانه ماندن زن جهت پیش‌گیری از پژمرده‌شدن یک اصل قرار گرفت. اگر زنی بنا بر ضرورت نیاز داشت وارد جامعه شود، قانون چنین شد که نباید عامل فریبند‌گی مردها قرار بگیرد (روایت‌های دینی حکایت از این قانون دارند)؛ پس حجاب اختراع شد تا سپری باشد در مقابل چشم حریصانه‌ی مردها.

و اما اکنون که زنان بیشتر از هر زمان دیگری پا در عرصه‌ی اجتماع گذاشته‌اند و طردکردن‌شان کاری نه‌چندان آسان و سهل می‌نمایاند شگردهای جدیدی از جانب مردها پا در عرصه‌ی وجود گذاشت:

۱_ایجاد وحشت: زنان را بیش از هر زمان دیگر از عرصه‌ی جامعه باید ترساند. بیرون به میدان گرگ‌های درنده (مردها) تعریف شد تا خانه به‌عنوان مکان امنی برای زنان تلقی شود. جامعه جای امنی برای آبرو، حیثیت، حیا و عفت زن نیست، پس زنانِ خانه‌نشین خانم‌های سربه‌زیر، فرمان‌بردار و موردپسند آقایان تعبیر شد!

۲_ شخصیت‌سازی: برای ماندگاری پوشش زن حکمت‌ها و فلسفه‌های جذاب و زیبایی آفریده شد تا جایی که حتا برای خود زنان نیز قابل‌قبول افتاده است. این‌جا است که اخلاقیات باز هم دست مردها را می‌گیرد. حجاب زن نشانه‌ی عفت و پاک‌دامنی زن است. نشانه‌ی شخصیت، وقار و متانت است، محدودیت نیست مصونیت است. زیبنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است.

۳_ فشار روانی: انگیزه‌های بازدارنده خلق کردن برای مردها نیز می‌تواند راه‌گشا باشد. غیرت مردانه، ناموس‌داری، یا جمله‌ی مشهورِ مردان بی‌غیرت زنان بی‌حجاب دارند. مردها می‌بایست گوشه‌هایی از مردانگی خود را در تحکم و اثبات قدرت بر زنان و خانواده به اثبات برسانند. مردانگی مردها در تحکم بیشتر بر زنان و خانوداه تلقی می‌شود. حتا زنان نیز به مردهایی که به زنانِ زیردست‌شان تحکم این‌چنینی ندارند از برچسب بی‌غیرت استفاده می‌کنند.