بیستوپنج سال سن دارد و مادر ۵ فرزند است. خودش نتوانست درسهایش را ادامه بدهد؛ اما تلاش میکند تا فرزندانش، مخصوصا دخترانش بتواند به درسهای شان ادامه بدهند. مریم، خانم خانه است و دستهای مهربانش گهوارهی پنج فرزند را جنبانده است. با چادر صورتش را پوشانده و تنها میشود چشمهایش را دید. او را در شلوغی سه راهی علأالدین پیدا کردم.
مریم، اکثرا در خانه است و به فرزندانش رسیدگی میکند، برای همین خوشبختانه تا حالا در هیچ حادثهای جنگی حضور نداشته؛ اما در شهری زندگی میکند که بیشتر جمعیتش تجربههای تلخی را از جنگ دارند. جنگی که قریب به چهاردهه زندگی آنهای که در افغانستان بوده اند را به خاک و خون کشانده است. خانوادههای زیادی مهاجر شدند، آنهای هم که در افغانستان ماندند، در سختترین شرایط به سر بردند و ماندن در افغانستان فقر، تنگدستی و حتا از دست دادن عزیزترین افراد زندگی شان را به دنبال داشته است.
امریکا پس از قریب به هژده ماه و یازده دور گفتوگو با طالبان، توافقنامهی صلح را امضا کردند. امضا شدن توافقنامه، نگرانیها و امیدواریهای زیادی را به دنبال داشت. مردم افغانستان و بیشتر دختران جوان به امضا شدن توافقنامه، خوشبین نیستند.
مریم، روایتهای زیادی از جنایات طالبان در سالهای حضور شان در افغانستان، مخصوصا جنایاتی را که در برابر زنان اعمال کردند، شنیده است و نگران است که طالبان یک بار دیگر در افغانستان، زنها را در بدترین شرایط اجتماعی قرار دهند. «اگه طالبا بیایه امکان داره باز سر ما سختگیری کنن.» مریم هم مانند بسیاری از زنها برای از دست رفتن آزادی زنها نگران است و نمیتواند به طالبان اعتماد کند، طالبانی که آزادی و حقوق زنان برای شان اهمیتی ندارد.
در شلوغی سه راهی علأالدین در میان جمعیت زیادی از مردان، گوشهی چادرش را جا به جا میکند و از صلحی حرف میزند که آزادیهای او و دخترانش به مخاطره نیفتد. او به هیچ عنوان نمیتواند حضور طالبان را بپذیرد؛ چون هیچ اعتمادی به آنها ندارد.
در توافقنامهای که امریکا با طالبان برای آوردن صلح در افغانستان امضا کردند، هیچ تعهدی مبنی بر حفظ حقوق و آزادیهای زنان نیامده است که این مسأله، نگرانیهای زنان را بیشتر کرده است.
گفتوگوهای بینالافغانی که قرار بود به تاریخ دهم مارچ کلید بخورد، یگانه امیدواری زنان است تا بتوانند روی نگرانیهای شان صحبت کنند.