زنان افغانستان و آرزوهای محال

شمیم فروتن
زنان افغانستان و آرزوهای محال

همه‌ی ما با آرزوهای ما زندگی می کنیم، با آرزوهای ‌ما می‌خوابیم، با آرزوهای ما از خواب بلند می‌شویم و در نهایت، با آرزوهای ما می‌میریم.

واژه‌ی آرزو‌ که به زندگی ما گره خورده است، به معنی‌ میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد است.

آرزو یعنی آن چیزی که در زند‌گی خود تمنای ‌به دست آوردن آن را داریم است و همچنین  تنها رویاهای مناسب می‌تواند باعث شکل‌گیری آرزوها شود.

این که چه تفاوت بین آرزو و رویا وجود دارد، محمد رضا معاشرتی، می‌گوید:

رؤیاها پندارهایی است که عموما از تمایلات و خواسته‌های ارضاء نشده‌ی سرچشمه می‌گیرد. همان تصاویر و افکاری که در خواب به ما الهام می‌شوند.

در نظر بسیاری از افراد، رؤیاها غیرقابل دسترس بوده و تنها فایده‌ی آن‌ که گهگاهی در ذهن پیدا شده و باعث افزایش لذت فکری و روحی انسان‌ها می‌شود. خیال‌پردازی نوع دیگری از رؤیاست که در عالم خیال شکل می‌گیرد و زمینه‌هایی را برای برطرف کردن دغدغه‌ها، موانع و ناراحتی‌ها ایجاد می‌کند؛ اما آرزوهای ما چیزی است که  می‌توانیم برای به‌دست‌آوردن آن اقدام کنیم و داشتن همین رؤیاها است که منجر به شکل‌گیری آرزوها‌ی ما می‌شود.

آرزوهای ما در شرایط و موقعیت‌های زمانی و مکانی همیشه در حال تغییر است و همچنان آرزو داشتن منحصر به سن‌ و سالی خاصی نیست و رسیدن به آرزوها هم همیشه حتمی و ضرور نیست.

ظاهرن انسان‌ها هر قدر به رشد فکری برسند، آرزوهای آن‌ها نیز بزرگتر می‌شود و به چیزهای کوچک‌تر قانع نمی‌شوند، قسمی که آرزو‌های امروز ما کاملا متفاوت‌تر از سال‌های واپسین  زندگی‌ ما می‌باشد.

آرزو کردن را خودم اولین بار در کودکی، وقتی در یک شب تابستان زیر نور ماه خوابیده بودم آموختم.  با دیدن ستاره‌ها، با خودم آرزو ‌کردم که کاش من هم پسر بودم و شبیه برادرم کاغذ پران‌ها را تا اوج آسمان بلند می‌کردم، شنا می‌رفتم، فوتبال می‌کردم؛ شاید در آن زمان که زندگی‌ام فقط به چند عروسک محدود شده بود و شبیه برادرم، نمی‌توانستم کارهای که دلم می‌خواست را انجام بدهم، همین محدودیت باعث شده بود که چنین آرزوی در من شکل بگیرد.

گاهی ما آرزوهای خود را تا ناکجاها دنبال می‌کنیم؛ اما با گذشت زمان از خیر آن آرزوها می‌گذریم و برای نرسیدن به آرزوهای ما دلواپس می‌شویم و گاهی آرزوهای ما آنقدر مرموز می‌شود که نمی‌توانیم آنرا به زبان بیاوریم.

آرزو برای هر کسی معنای متفاوتی دارد، مثلن: آرزوی بزرگی یک شخصی می‌تواند آرزوی کوچکی یک شخصی دیگری باشد.

آرزوهای آدمی بر اساس توانایی‌ها، سلیقه‌ها، فرهنگ‌ها، نیاز‌ها و سبک زندگی‌ آنها تعریف می‌شود؛ حتا دخترانی هستند که از کودکی آرزوی پرواز کردن را دارند؛ اما در جوانی این آرزوهای‌شان سرکوب می‌شود.

تحقق پذیرفتن آرزوهای دختران در ابتدا از باورمندی و حمایت خانواده‌های شان آغاز می‌شود و موفق‌ترین دختران، دخترانی هستند که حمایت خانواده را به همراه داشته و با یک باورمندی مستحکم دنبال آرزوهای شان می‌روند.

متاسفانه در کشور‌ ما افغانستان، بیشتر آرزوهای ما دختران افغانستانی برای محدود بودن شرایط زند‌گی همیشه در حد یک آرزو باقی ‌می‌ماند.

به قول مولانا:

هر کسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

هستند آرزو‌های نه گفته‌ی دختران ‌که شبیه یک اسرار سر پوشیده در دل‌هایشان گره ‌خورد و نتو‌انستند با شرایط که دامن‌گیرشان بوده، برای به دست آوردن آن تلاش کنند.

آرزوهای مشترک زنان افغانستانی، به همان داستان پادشاه و پیر زنی جادوگر، خلاصه می‌شود که وقتی پادشاه از زن جادوگر پرسید که بزرگترین آرزوی زنان چیست؟

پیرزن جادوگر در جواب گفت: بزرگترین آرزوی زنان این است که خود به سرنوشت‌شان حکومت کنند و آزاد باشند.

آرزو داشتن کافی نیست، زنان افغانستانی باید با آرزوهای شان زندگی کنند و برای تحقق پذیرفتن آرزوهای شان همیشه تلاش کرده و راه‌های مختلفی را امتحان کنند.

پس ما زنان باید به خود ما قول بدهیم که بیشتر آرزو کنیم و برای بدست آوردن آرزوهای ما مطمین باشیم.