تجربه‌های خشونت‌های روانی در بین دختران دانش‌جو

صبح کابل
تجربه‌های خشونت‌های روانی در بین دختران دانش‌جو

نویسنده: سعیده امینی

زنان آسیب‌پذیرترین قشر هر جامعه زنان استند. یکی از مصادیق خشونت علیه زن در مطابقت به ماده‌ی پنجم قانون منع خشونت علیه زنان، دشنام، تحقیر و تخویف است؛ خشونت‌های روحی و روانی‌ای که بالای روح شخص اثر می‌گذارد، نیز در قانون منع خشونت علیه زن، جرم‌انگاری شده و همین طور، مثال‌های دیگر آن مثل انزوای اجباری، آزار و اذیت و غیره را شامل می‌شود.
خشونت، در قانون منع خشونت و اسنادهای مختلف بین‌المللی، از جمله اعلامیه‌ی حذف خشونت علیه زنان، مصوب ۱۹۹۳، سازمان ‌صحی جهان و مجمع عمومی سازمان ‌ملل متحد تعریف شده، تمام آن‌ها خشونت را جرم‌انگاری کرده اند. امروزه از نظر اکثریت مردم جامعه، زمانی که با کلمه‌ی مثل خشونت روبه‌رو می‌شوند، لت‌وکوب را تجسم می‌کنند؛ در حالی که تنها لت‌وکوب خشونت نیست؛ بلکه انواع دیگر خشونت‌ها، وجود دارد که عبارت اند از خشونت‌های اجتماعی، اقتصادی و مهم‌ترین آن‌ها خشونت‌های روحی و روانی است .
حکومت‌ها باید سعی و تلاش بیش‌تر کنند که خشونت‌ها را تا حد امکان از بین ببرند و برای جلوگیری از آن، راه‌های حل منطقی پیدا کنند.
در مورد بررسی تأثیر خشونت‌های روحی و روانی علیه زنان، باید گفت که در جامعه‌ی ما، متأسفانه بیش‌تر موارد خشونت‌های روانی در نظر گرفته نمی‌شود؛ چون این نوع خشونت‌ها، بیشتر به چشم دیده نمی‌شود؛ بلکه احساس می‌شود؛ بنا بر این، توجه‌ بیش‌تر به آن صورت نمی‌گیرد. این كه مسأله‌ی خشونت‌های روحی و روانی، چه تأثیرات ناگواری به جا می‌گذارد، به تجسس و تحقیق ضرورت دارد. موضوع دیگر این است که چون اکثر قضایای خشونت علیه زنان، امروز در محاکم خشونت علیه زنان مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ بنا بر این، آزادی بیان، فرصت جهت برملاسازی این‌گونه خشونت‌ها را مساعد كرده است و این، فرصت خوبی برای تحقیق و تتبع، روی خشونت‌های روحی و روانی و تأثیر آن بر زن‌ها خواهد بود.
چون دانش‌جویان دختر در دانشگاه‌ها، حضور بیش‌تر دارند و زمینه برای پژوهش راحت و قابل دست‌رس است؛ بنا بر این، ما دختران را به حیث جامعه‌ی آماری قرار داده و نظریات آنان را در این تحقیق مد نظر گرفته‌ ایم.
مفهوم لغوی خشونت
سازمان صحی جهان، خشونت را این‌گونه تعریف کرده است :«خشونت عبارت از، استفاده‌ی قوه‌ی فیزیکی و زور است که به صورت فیزیکی و یا عملی و یا هم به صورت خشونت روانی، علیه خود شخص، شخص دیگر که به احتمال زیاد سبب مجروح شدن، ایجاد صدمات روانی، مانع انکشاف، سبب محرومیت و حتا سبب مرگ می‌شود.
خشونت علیه زنان، اصطلاح تخصصی‌ای است که مانند جنایت بر پایه‌ی بیزاری، برای توصیف کلی کارهای خشونت‌آمیز علیه زنان به کار می‌رود. این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال می‌شود و جنسیت قربانی، پایه‌ی اصلی خشونت است .
سازمان‌ها و کشورهای جهان می‌کوشند با برنامه‌های گوناگون، با خشونت علیه زنان مبارزه کنند. سازمان‌ ملل متحد، روز ۲۵ نوامبر را روز بین‌المللی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کرده است.
مفهوم اصطلاحی خشونت
مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خشونت علیه زنان را، هر گونه عمل خشونت‌آمیز بر پایه‌ی جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی، جنسی یا روانی زنان شود، تعریف کرده است که شامل تهدید به این کارها، اِعمال اجبار، یا سلب مستبدانه‌ی آزادی چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی می‌شود .
اعلامیه‌ی رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳، بیان می‌کند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اشخاص عادی، اعضای خانواده و دولت‌ها اِعمال شود.
انواع خشونت
خشونت جنسیتی: هر گونه عمل خشونت‌آمیز مبتنی بر جنسیت است که لزوما یا محتملا منجر به آسیب یا رنج جسمانی، جنسی یا روانی شود و یا تهدید به ایجاد محرومیت و محدودکردن آزادی فرد در میان اجتماعی و در قلمرو زندگی خصوصی کند.
خشونت جنسی: هر گونه رفتار غیر اجتماعی که در محیط زندگی خصوصی، زناشویی و خانوادگی به صورت الزام به تمکین از شوهر و رابطه‌ی محارم با یک‌دیگر در حلقه‌ی خویشاوندی علیه زن صورت می‌گیرد .
خشونت اقتصادی: در بسیاری از نقاط جهان، زنان نیروی کار مجانی استند و باید تا آخر عمر از خانواده‌ی خود مراقبت کنند؛ بدون آن که امنیت اقتصادی داشته باشند؛ زنان دست‌رسی به منابع اقتصادی ندارند و کاملا وابسته به مرد خانواده باقی می‌مانند و چنان‌چه مردان در این امر کوتاهی کنند؛ ادامه‌ی زندگی زنان به مخاطره می‌افتد؛ به خصوص وقتی که اولویت‌هایی دیگری در خارج از قلمرو منزل و خانواده برای خود قایل استند. تعریف دیگری که از این نوع خشونت می‌شود؛ عبارت است از قراردادن زنان در هر نوع تنگنای مالی دایمی.
خشونت اجتماعی: ممانعت از برقراری روابط اجتماعی
خشونت روانی: رفتار خشونت‌آمیزی که شرافت، آبرو و اعتمادبه‌نفس زن را خدشه‌دار می‌کند؛ این رفتار به صورت انتقاد ناروا، تحقیر، فحاشی، تمسخر، توهین، تهدیدهای مداوم به طلاق و یا ازدواج مجدد اعمال می‌شود.
پیامد‌های خشونت علیه زنان
در برخی موارد، خشونت علیه زنان، می‌تواند سبب مرگ آنان شده یا احساس خودکشی در آنان را تقویت کند. بیش از ۴۰ درصد از موارد خشونت علیه زنان، آسیب جسمانی گزارش شده است .
تجاوز به زنان می‌تواند منجر به بارداری‌های ناخواسته، سقط جنین و بروز مریضی‌های مقاربتی شود.
خشونت علیه زنان هم‌چنین می‌تواند منجر به پدیدآمدن اختلالاتی؛ چون افسردگی، اختلال استرسی پس از ضایعه‌ی روانی، اختلال اضطرابی، مشکلات خواب، اختلال غذاخوردن و تلاش برای خودکشی شود .
راه‌های جلوگیری از خشونت
مطالعات بسیاری در مورد راه‌های جلوگیری از خشونت علیه زنان صورت گرفته و روش‌های متعددی از سوی کارشناسان برای آن پیشنهاد شده است .
آموزش افراد در جامعه، از مهم‌ترین روش‌های پیشنهادی است. آگاهی از عواقب خشونت‌ورزی، می‌تواند تا حدی بازدارنده باشد. اِعمال قانون بر اذیت‌کنندگان، از دیگر راه‌هایی است که می‌تواند از میزان خشونت علیه زنان بکاهد.

عکس‌العمل‌های مناسب در مقابل خشونت
بسیاری از زنانی که دچار خشونت می‌شوند، به دلایل متعددی حاضر به افشای آن نیستند. در برخی جوامعِ کم‌تر توسعه‌یافته، خشونت مردان خانواده علیه دختران، همسران و مادران، امری عادی تلقی می‌شود. در این جوامع، برخی از انواع خشونت‌ها از سوی مردان از جمله خشونت‌های کلامی، کنترل‌گری و یا جسمانی که فرد را دچار آسیب جدی نکند، حتا میان زنان جامعه نیز به عنوان امری متداول پذیرفته شده است .
آموزش مصداق‌های خشونت و آگاه‌سازی جامعه، می‌تواند قدم اول برای مهار خشونت باشد. در صورتی که خشونت ادامه یابد، ترک فرد اذیت‌کننده در صورت امکان، می‌تواند راه حلی برای این معضل باشد؛ گر چه در برخی جوامع به ویژه جوامع کم‌تر توسعه‌یافته، به دلیل عدم استقلال ذهنی و اقتصادی زنان برای بسیاری از آنان ترک اذیت‌کننده، امکان‌پذیر نیست .
آشکارکردن خشونت، شکایت به قانون و مراجعه به مشاور و روان‌شناس، از جمله رفتارهایی است که پس از بروز خشونت باید انجام شود.
سکوت در برابر خشونت فقط به بهانه‌ی آبرو، در بسیاری از جوامع حتا کشورهای پیش‌رفته، یکی از مخرب‌ترین روش‌های مقابله با خشونت است. سکوت در برابر خشونت، نه تنها مانع تکرار خشونت از سوی اذیت‌کننده نمی‌شوند، بلکه این امکان را به وی می‌دهند تا کار خود را تکرار کند .
مقابله با خشونت، وظیفه‌ی اجتماعی شهروندان و حکومت‌ها است. آموزش عمومی جامعه، تصویب قوانین قضایی علیه خشونت و فراهم‌آوردن امکانات درمانی قربانیان، از جمله وظایفی است که بر دوش دولت‌ها قرار دارد.
یکی از مهم‌ترین عواملی که خشونت را به بار می‌آورد، این است که زنان عادت کرده اند به نوع رفتار خشونت‌آمیز و جامعه همیشه این را برای شان قبولانده است که آن‌ها جنس دوم استند؛ بنا بر این، ظلم بیش‌تر بالای این‌ها صورت می‌گیرد. در جامعه‌ای چون افغانستان، بیش‌ترین قربانیان، زنان استند؛ چون از لحاظ فزیکی، طبقه‌ی ضعیف استند؛ بنا بر این، بیش‌تر از طرف مردها مورد خشونت قرار می‌گیرند.

نتیجه‌گیری
زنان در هر جامعه، نیمی از پیکر جامعه را تشکیل می‌دهند؛ بنا بر این، از مقام و ارزش زیاد برخوردار استند .
نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که اکثریت با کلمه‌ی خشونت آشنایی دارند و فرق بین خشونت‌های روحی و فیزیکی را می‌دانند؛ هم‌چنان اکثریت تأیید کرده اند که با قضیه‌ی خشونت‌آمیز مواجه شده اند و این که ندادن مهر و میراث، نوعی از خشونت است، همه به این موضوع موافق اند .
در مورد این که تحصیل روی کاهش خشونت علیه زنان تأثیر دارد، همه پاسخ‌دهندگان موافق بودند و هم‌چنان این که خاموشی در مقابل خشونت، باعث کنترل آن نمی‌شود، نیز اکثریت موافق اند.