خشونت در برابر زنان امر اکتسابی است

نصیر ندیم
خشونت در برابر زنان امر اکتسابی است

خشونت در یک نگاه، پدیده‌ی جهانی-تاریخی‌ای که هم‌واره در طول تاریخ با شیوه‌های متفاوت عمل ‌کرده و در هر دوره، جان انسان‌های بسیاری را گرفته است. خشونت در کلیت ویران‌کننده است و خشونت در برابر زنان اگر چه مانند جنگ ویران‌گر نیست؛ اما خطرناک‌ترین نوع خشونت است و پوسیدگی بنیادهای اجتماعی را به بار می‌آورد.

خشونت در برابر زنان پدیده‌ی‌ غیر قابل پیش‌گیری است که به زنان از لحاظ روانی، جنسی-بدنی، لفظی و اقتصادی آسیب‌های بی‌شماری رسانده و هر نوع اقدام، جسمی و یا روانی که منجر به آسیب بدنی و یا روانی زنان شود و محرومیت‌های فردی اجتماعی برای زنان بیاورد و احتمال وقوع آن زیاد باشد، خشونت شمرده می‌شود.

شایع‌ترین نوع خشونت‌ها در برابر زنان، جنسی، روانی، فزیکی و اقتصادی است که خطرناک‌ترین آن‌ها روانی و فزیکی به حساب می‌آید که باعث آسیب‌های جدی در برابر زنان می‌شود.

خشونت فزیکی در برابر زنان شامل؛ سوزاندن، بریدن و زدن است که آسیب‌های بدنی ماندگار را بر زنان جا می‌گذارد و خشونت‌های روانی عبارت از خشونت‌هایی است که سلامت روانی زنان را در خطر بیندازند و اعتماد‌به‌نفس را در زنان از میان بردارد.

توجه به پدیده‌ی «خشونت در برابر زنان» در دهه‌ی ۷۰ قرن گذشته‌ی میلادی آغاز شد و خشونت در برابر زنان از کنش‌های غیرانسانی به شمار می‌آید که سالانه زنان بی‌شماری را قربانی می‌گیرد.

خشونت در برابر زنان، بستگی به سنت، فرهنگ و عادت‌های برخوردی جوامع دارد که بدون شناسایی زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی، نمی‌توان با آن مبارزه کرد.

بر بنیاد آمار بانک جهانی، سالانه نه میلیون زن در همه‌ی جهان به دلیل خشونت‌های خانوادگی دچار معلولیت مادام‌العمر می‌شوند.

در تحقیق دیگری از بانک جهانی آمده است که بیش‌تر از تصادف‌های رانندگی، سرطان، مالاریا و جنگ؛ خشونت‌های خانوادگی عامل مرگ زنان در سنین باروری میان ۱۵ تا ۱۶ بوده و بیش‌تر عامل خشونت در برابر زنان در خانواده استند.

خشونت در برابر زنان در جهان از مسایل شایع است و قدامت هم‌سان با شکل‌گیری اجتماع‌های انسانی دارد. خشونت‌های خانوادگی در برابر زنان آسیب‌‍‌های متفاوت اجتماعی را به بار می‌آورد که تنها زنان قربانی‌ واقع نمی‌شوند؛ بلکه کودکان قربانی اصلی خشونت‌های خانوادگی استند. آمار و تحقیقات روان‌شناسی نشان می‌دهد که خشونت امر آموزشی است و کودکانی که شاهد خشونت‌های پدران علیه مادران شان استند، به صورت آموزشی در بزرگ‌سالی خشونت را بازتولید می‌کنند. این تحقیق در جوامع سنتی شبیه به افغانستان بیش‌تر واقعیت دارد؛ زیرا آگاهی برخورد در خانواده (سواد رابطه) در سطح پایانی قرار دارد.

در تحقیق دیگری آمده است؛ اگر فرزندان خانواده درگیری مستقیم با خشونت‌های خانوادگی (پدرومادر) نداشته باشند، باز هم درگیر استرس و اضطراب شدید می‌شوند و در جمع‌های کودکانه پرخاش‌گر و یا گوشه‌نشین می‌شوند. کودکان درگیر با اضطراب، در بزرگ‌سالی درگیر عارضه‌های روانی استند که بی‌ثباتی و نبود تصمیم‌گیری از شایع‌ترین شان است.

گزارش‌های نهادهای حقوق‌بشری در افغانستان، آمار خشونت علیه زنان را رو به افزایش نشان می‌دهد. حقوق بشر در گزارش سالانه‌ی خویش ذکر کرده است که در ده ماه اخیر، تعداد ۳۴۷۷ پرونده‌ی خشونت علیه زنان در دفتر کمیسیون حقوق بشر ثبت شده است که ۹۵ درصد این خشونت‌ها در خانه انجام یافته است. در این گزارش آمده است که زنان در خانواده نه تنها از سوی شوهر مورد خشونت قرار می‌گیرد؛ پدر، مادر، فرزند و سایر افراد خانواده‌ی شوهر در برابر زنان شایع است و خانه‌های ناامن‌ترین مکان برای زنان حساب می‌شود. از گزارش حقوق بشر یافت می‌شود که زنان در برابر زنان نیز اعمال خشونت‌آمیز انجام می‌دهند که نیاز به بررسی‌های جامعه‌شناسانه در کشوری مانند افغانستان دارد.

با توجه به این آمار، جدا از آسیبی که زنان می‌بینند، چه اندازه کودکان در بزرگ‌سالی درگیر مشکلات روانی می‌شوند و چه اندازه از این کودکان با اکتساب خشونت آن را انتقال می‌دهند. کودکان با اکتساب خشونت از خانواده‌ها در پایداری خشونت نقش اساسی را بازی می‌کنند. این مشکل را باید با آگاهی‌دهی و کارزارهای بزرگ مبارزه در برابر خشونت ریشه‌کن کنیم، اگرنه خشونت‌های خانوادگی که آسیب‌های بزرگ اجتماعی را سبب می‌شود، مستمر باقی خواهد ماند.

خشونت‌ها در برابر زنان صرف از سوی مردان صورت نمی‌گیرد؛ بلکه زنان در خانواده‌ها و دیگر عرصه‌ها از برخوردهای خانوادگی و هژمونی مردانه آموزش یافته اند و در برابر زنان انجام می‌دهند.

خشونت‌ها در برابر زنان عوامل بی‌شماری دارد؛ نبود سواد کافی، عدم آگاهی از آسیب‌های روانی، فرهنگ اجتماعی و نداشتن دست‌رسی به حمایت‌های قانونی از سوی نهادهای پشتیبان، نبود دست‌رسی به منابع اقتصادی، نداشتن اعتمادبه‌نفس و محدودیت‌های سنتی اجتماعی از عاملین اصلی تشدید خشونت در خانواده‌ها است.

کاهش خشونت در برابر زنان نیاز به شناسایی زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی آن دارد که در افغانستان چندان قابل توجه نیست.