نقش زنان در مدیریت شهری

صبح کابل
نقش زنان در مدیریت شهری

 نویسنده: مژگان سروری

جهت ساختن و تبدیل کردن شهرها، به مکان‌های بهتر که هر فرد بتوانند در فضای آرام کار کند، زنان بزرگ‌ترین نیروی انسانی برای این کار است. صعود آن‌ها در قدرت، به نمایندگی از ۵۰ فیصد نفوس جهان، برای تساوی حقوق انسانی، مشروعیت و تداوم دموکراسی خوب است. افزون بر این، طبق بیانیه‌ی بانک‌جهانی، کشور‌های که در درجه‌ی بالاتری تساوی جنسیتی قرار دارند، کمتر به منازعات داخلی و خارجی بر می‌خورند. اشتراک زنان در جلوگیری و حل منازعات، اکثرا متضمن موفقیت پروسه‌ها می‌شود، هم‌چنان طبق مطالعه‌ی سازمان‌ملل، توافق‌نامه‌هایی که زنان و جامعه‌ی مدنی، شامل آن استند، ۶۴ فیصد امکان ناکامی شان کمتر است، نسبت به آن‌هایی که زنان در آن شمول نیستند.
مشارکت و رهبری زنان به عنوان یک بحث عمده، در سطح جهان مطرح است. رهبری زن در جامعه‌ی سنتی و بحران‌زده‌ی چون افغانستان، هرگز کار آسان نبوده و چالش‌های منحصر به فرد و خطرهای فراوان دارد. از این‌رو، لازم است از این نیروی عظیم بشری که تا اکنون در انزوای اجتماعی قرار داشته است، در این شرایط نابه سامان، به هدف تحول و تغییر وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، استفاده‌ی مؤثر شود.
به اساس یک گزارش: (حضور زنان در نقش‌های رهبری، باعث از بین بردن موانع فرهنگی و ساختارهای آن می‌شود.)
با قرارگرفتن زنان در سطوح مدیریت شهری، ذهنیت‌ نادرستی که در جامعه حاکم است، از بین می‌روند. هم‌چنان در شریعت و ارزش‌های دموکراسی، تنها بهتر بودن و شایسته بودن مطرح است.
روی‌کردهای ترحم‌آمیز و نمادین، نسبت به زنان و قایل شدن امتیازات سمبولیک؛ از قبیل تبعیض مثبت، زنانه ساختن برخی نهادها، مثل، وزارت امور زنان، واحدهای جندر ادارات و سایر بست‌های تشریفاتی، هیچ گره‌ای را از انبوه‌ی چالش‌های زنان باز نمی‌کند. باید زمینه‌های رشد و انکشاف یک‌سان مشارکت، کار، رهبری هم‌سان با مردان؛ جهت توان‌مندسازی زنان فراهم شود، تا زنان توان‌مند بتوانند در وظایف و مسؤولیت‌هایی که به دوش شان است، مؤفق شوند.
براساس تجارب انسانی، کشورها و جوامعی‌که زنان در آن‌ها در رهبری قرار داشته و دوشا دوش مردان، مسؤولیت‌ها را به پیش برده اند، جوامع موفقی بوده‌ اند. بر اساس پژوهش‌ها، زنان نسبت به مردان حساس‌تر، باملاحظه‌تر استند. بر عکس مردان نسبت به زنان در نقاط مختلف دنیا، مستبدتر، خطرپذیرتر و خوبین‌تر استند. زنان بیش‌تر از مردان، از استراتژی‌های رهبری مؤثر، بهره می‌گیرند. در بررسی‌ها و پژوهش‌های کلی، مشخص شده است که زنان، بیش‌تر از پیروان
خود، غرور و احترام کسب می‌کنند، دیدگاه‌های آن‌ها را به طور مؤثر، بررسی کرده، زیردستان را تقویت و بر کارشان نظارت می‌کنند.زنان مسائل و مشکل‌ها را به صورت منطعف‌تر و خلاق‌تر حل می‌کنند. کارمندانی که تحت مدیریت زنان استند، وظایف خود را با تعهد و پا بندی بیش‌تر انجام می‌دهند. در مقابل کاری که انجام می‌دهند، بیش‌تر مسؤولیت پذیرند و این به موفقیت آن‌ها کمک می‌کنند. وقتی زنی مدیریت یک سازمان را برعهده دارد، از دیدن رشد فردی تمام اعضای گروه‌ اش احساس غرور کرده و همواره، کارمندان خود را به پیش‌رفت در زندگی حرفه‌ای و تخصصی تشویق می‌کند. این همان خصوصیتی است که هر مدیر مؤفقی به آن نیاز دارد، تا کارمندان بتوانند ارتباط مؤثرتری با او برقرار کنند. زنان به دلیل خوب شنونده بودن شان، می‌توانند با کارمندان و زیردستانش ارتباط خوب برقرار کرده و مؤفق باشند.
زنان ثابت کرده اند که چگونه با مشکلات کنار بیایند، مخصوصا مشکل‌های بزرگ. زمانی که زنان بیش‌تر در بخش تصمیم‌گیری‌های بزرگ باشند، بهترین و منطقی‌ترین تصامیم را می‌گیرند.
تحقیقات جدید نشان می‌دهد، احتمال می‌رود در سال ۲۰۳۰، ۷۵ درصد مردم در شهرها مسکن‌گزین شوند. درین صورت لازم است شهرها سهولت‌های خوبی را برای شهروندان تأمین کنند و زنان بهترین نیروی مناسب برای فراهم‌سازی این سهولت‌ها استند، طوری که ملاحظه می‌شود، زنان در جهان کم‌تر ازپنج درصد، در سطح رهبری شهرها استند، هم‌چنان کم‌تر از ۲۲ درصد در پارلمان‌های دنیا حضور دارند. متأسفانه هنوز هم، رهبری زن در سایر عرصه‌ها مورد پذیرش جامعه قرار نگرفته و یا هم کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است؛ وقتی موضوع رهبری زن مطرح می‌شود، بیش‌تر از هر پدیده‌ی دیگر، در معرض توجه‌ی عام وخاص، سوژه‌ی دوربین‌ها و تیتر روزنامه‌ها و اخبار وصفحات اجتماعی قرار گرفته و به کشف کاستی‌هایش اقدام می‌کنند.
ارتقای رهبری زنان، در صورتی مؤثر خواهد بود که حکومت، زنان توانا را در سمت‌های ارشد تصمیم‌گیری، از طریق یک روند معتبر که مشروعیت را در پیشگاه مردم تضمین کند، بگمارد. زنانی که مشتاق به تمرین رهبری استند، باید اعتماد به نفس را بیاموزند، آن را به کار بگیرند و به صورت فعالانه، به دنبال مربی باشند و خود برای سایر زنان، نقش مربی را اختیار کنند. آن‌ها باید به صورت هوش‌مندانه از طریق اولویت‌بندی اهداف، بررسی و دیدن تصویر بزرگ‌تر جامعه، مبارزه کنند و به صورت فعال برای خود حلقه‌های اتحاد و شبکه‌های حمایتی بسازند. در افغانستان، رهبران زن، باید نه تنها از شرایط سیاسی آگاه باشند؛ بلکه از هنجارهای اجتماعی و ارزش‌های جامعه نیز مطلع باشند؛ زیرا این ارزش‌ها اغلب وفاداری شهروندان را شکل و سمت و سو می‌دهد.
آموزش رهبری به عنوان یک درس آکادمیک، به تنهایی نمی‌تواند رهبرسازی کند؛ بلکه باید به صورت عملی تجربه شود. بهتراست در کنار تحصیلات و آموزش‌های تئوری رهبری و مدیریت، برای زنان فرصت فراهم شود، تا آموخته‌های شان را در معرض تجربه و آزمون و خطا قرار دهند و تکنیک‌های عملی رهبری و مهارت را فراگیرند، درست همانند رهبران مرد که برای رهبر شدن، آزمون و آموزش و خطا را پشت سر می‌گذرانند، تا رهبر می‌شوند.
درین شرایط، حکومت جهت دست‌یابی به رشد و توسعه‌ی پایدار با کم‌بود نیروی کار مواجه است و نیاز جدی به رهبران و مدیران زن دارد و زنان باید دارای مقام رسمی و صاحب اختیار باشند. توانایی تصمیم‌گیری و قدرت اجرایی داشته باشند، به منابع مالی و بشری متصل باشند. باید به زنان در پالیسی ساختن، تعیین قوانین و قواعد و حقوق شهروندی نقش داده شود. هرگاه زنان با تصمیم راسخ و اعتماد به نفس، اقدام به مدیریت و رهبری نمایند، مؤفق‌تر از مردان عمل خواهند كرد؛ زیرا زنان بهتر از مردان، بیش‌تر گرایش به زنده نگه‌داشتن گوناگونی شهر دارند.
خوش‌بختانه سطح رهبری شهرداری کابل، در این اواخر فعالیت‌های بهتر و چشم‌گیری را در تعیین مسؤولیت در پیوند به زنان انجام داده است. مانند، تعیین زن به حیث معین ، معاونین نواحی و هم‌چنان وکیل گذر. البته این کافی نیست؛ اما می‌تواند یک آغاز خوب باشد. ما به این روند خوش‌بین استیم و امیدواریم زنان در سطح رهبری و تصمیم‌گیری‌های بزرگ، نقش داشته باشند و روزی شاهد این باشیم که یک زن، شهردار کابل شود.